روان‌شناسی و دین، سال دهم، شماره سوم، پیاپی 39، پاییز 1396، صفحات 25-40

    شاخص های سلامت خانواده و ارائه مدل مفهومی خانواده سالم اسلامی- ایرانی: مطالعه کیفی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ جواد خدادادی سنگده / دکتري مشاوره خانواده، گروه مشاوره، دانشگاه خوارزمي، تهران، ايران / javad.khodadadi7@gmail.com
    علی محمد نظری / دانشيار مشاوره، گروه مشاوره، دانشگاه خوارزمي، تهران، ايران / amnazariy@yahoo.com
    خدابخش احمدی / استاد مشاوره خانواده، مرکز علوم رفتاري، دانشگاه علوم پزشکي بقية‌الله، تهران، ايران / KH_AHMADY@YAHOO.COM
    چکیده: 
    این پژوهش به روش کیفی و با هدف شناسایی شاخص های سلامت خانواده و تدوین مدل خانواده سالم اسلامی ایرانی انجام شد. 13 نفر از والدین واجد شرایط به روش نمونه گیری هدفمند و با استفاده از مصاحبه عمیق و اکتشافی، در طول یک دوره 12 ماهه مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها جمع آوری، ثبت و سپس کدگذاری شدند و در قالب مقوله های اصلی، مقوله بندی شدند. تحلیل تجارب شرکت کنندگان، به شناسایی 534 کد اولیه، 32 زیر مقوله و 6 شاخص شامل شاخص های فردی، زوجی، والدگری، خانوادگی، فرهنگی- اجتماعی و دینی منجر شد. نتایج نشان داد عواملی همچون مسئولیت پذیری، گذشت، پختگی، تعهد، قدردانی، صمیمیت، تلاش برای خشنودی یکدیگر، همکاری، حمایت متقابل، رضایت جنسی، خانواده گرایی، نظارت، انعطاف پذیری، اوقات فراغت، مُدگرا نبودن، باورها و رفتارهای دینی نقش دارند. این عوامل، در سلامت خانواده نقش بسیار مهمی ایفا می کنند، بنابراین لزوم توجه بیشتر به مبانی فرهنگی و اجتماعی در پرداختن به خانواده اهمیت بنیادی دارد.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Indices of Family Wealth and Providing a Conceptual Model of the Islamic-Iranian Family: a Qualitative Research
    Abstract: 
    The present research was studied with the aim of investigate and Identification of the healthy family indices and presentation of a health family Islamic Iranian conceptual model. The present research is a qualitative research, in which phenomenological approach was used. For this purpose, 13 participants were selected by purposive sampling method and were studied via discovering and deep interviews during a 12-month period. Data were collected, registered and encoded in main categories. Analyzing the participant’s experiences were resulted in identifying 534 primary codes, 32 subthemes, and 6 indices as followes:1) personal context, 2) couple context, 3) social context, 4) parenting context 5) family context and 6) religion context. Hence, a number of different factors can contribute to building a successful marriage including responsibility, forgiveness, maturity, commitment, intimacy, acknowledgment, attempt to satisfying one another, cooperation, reciprocal caring, sexual satisfaction, familyism, monitoring, flexibility, leisure time, not being fashionable, religion beliefs and behavior’s. Although these factors have fundamental role in healthy family, they have been ignored. Therefore, with regard to families, it is necessary to pay more attention to social and cultural contexts.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    خانواده به‌عنوان اساسي‌ترين نهاد فرهنگي و اجتماعي، ماندگارترين اثرگذاري را بر اعضاي خويش دارد، به گونه‌اي كه نگرش‌ها، رفتارها، باورها و عواطف فرد عميقاً از بافت خانواده تأثير مي‌پذيرند. در حقيقت خانواده اساس شخصيت فرد را پي‌ريزي مي‌کند (آماتو و کيت (Amato & Keith)، 2011). بر اساس پيشينه پژوهش، افرادي که در خانواده سالم رشد مي‌کنند در مقايسه با افرادي که در محيط خانوادگي ناسالم قرار دارند، سطح بالاتري از دوست داشته شدن، مورد حمايت شدن، ارزشمندي، خودکارآمدي و توانايي بهتر براي مقابله با مشکلات را تجربه مي‌کنند (والتون و تاکوچي (Walton & Takeuchi)، 2010)، از سلامت جسماني، رواني و اجتماعي بالاتري برخوردارند (يولکر (Ulker)، 2008)، از زندگي خود احساس خرسندي دارند (آماتو، 2010)، رفتارهاي خود مراقبتي و پيشگيرانه بهتري دارند (شيو (Shiu) و همكاران، 2003)، نسبت به بيماري‌ها و مشکلات نگرش مثبت دارند (اندرسون و فانل (Anderson & Funnell)، 2005)، کمتر به بيماري‌هاي مزمن مانند مشکلات قلبي و عروقي مبتلا مي‌شوند (ارويدسون (Arvidsson) و همكاران، 2006)، هزينه‌هاي درماني کمتري پرداخت مي‌کنند (کوچ (Koch) و همكاران، 2004). در نهايت، اين افراد به دليل برخورداري از محيط خانوادگي سالم، توانايي بهتري براي مقابله با مسائل زندگي را دارند. از زندگي خود راضي‌ترند و عمر طولاني‌تري مي‌کنند (آماتو و همكاران، 2005).
    از سوي ديگر، ناسالم بودن فضاي خانواده با پيامدهاي گسترده و بلندمدت براي اعضاي خود همراه است. اعضاي اين قبيل خانواده‌ها، نشانه‌هاي معنادار افسردگي، اضطراب و پريشاني رواني بيشتري تجربه مي‌کنند (آماتو و کيت، 2011). از سلامت عمومي ‌پايين، ضعيف بودن سيستم ايمني بدن و برانگيختگي‌هاي قلبي - عروقي بيشتري برخوردارند (ارويدسون و همكاران، 2006)، رفتارهاي آسيب‌زاي فردي و اجتماعي، نظير مصرف سيگار، الکل، مواد مخدر و خشونت بيشتري را نشان مي‌دهند (نارجيسو (Nargiso) و همكاران، 2012)، و از احتمال بيشتري براي بي‌وفايي و طلاق در زندگي زناشويي برخوردار هستند. اين وضعيت، نه تنها براي وضعيت فعلي خانواده تهديدکننده است، بلکه پيامدهاي منفي و آشفتگي‌هاي بلندمدت و نهفته‌اي را براي فرزندان و نسل آتي به دنبال دارد (آماتو و همكاران، 2005) و سلامت اجتماعي و امنيت جامعه را به شدت تهديد مي‌کند (شاو (Shaw) و همكاران، 2006).
    خانواده در بافت فرهنگ اسلامي ايراني، محبوب‌ترين و عزيزترين نهاد بشري نزد خداوند است که مسير سعادت و سلامت دنيوي و اخروي انسان‌ها را تضمين مي‌کند. زمينه پرورش قابليت‌ها و توانايي‌هاي اعضاء را در ابعاد گوناگون مختلف فراهم مي‌کند (سلطاني، 1390). اين نهاد مقدس و ارزشمند، کانون اصلي رشد و تعالي انساني تلقي مي‌شود و پاسداري از قداست و استواري آن، از حقوق و اصول اساسي فرهنگ اسلامي است (صفورايي پاريزي، 1392). نکته قابل تأمل اينکه چگونگي سلامت خانواده اساساً متأثر از بافت فرهنگي- اجتماعي است. بررسي ساز‌وکار نظام خانواده، بدون توجه به بافت فرهنگي آن، امري ناقص و نادرست است (پارا-کاردونا و بوسبي (Parra-Cardona & Busby)، 2006). بررسي فرايندها و محتواي خانواده‌ها بايد در بافتي که در آن قرار دارد صورت گيرد؛ چرا که اين فرايندها از بافت موجود، منفک و مستقل نيست و ارزش‌ها و قواعد فرهنگي– اجتماعي عميقاً بر چگونگي خانواده اثرگذار هستند (هاستون (Huston)، 2000). بنابراين، مطالعه انجام شده در يک بافت فرهنگي خاص را نمي‌توان به ساير بافت‌هاي فرهنگي تعميم داد، بلکه شناخت صحيح خانواده، مستلزم پژوهش‌هاي مبتني بر بافت فرهنگي- اجتماعي است (خدادادي سنگده و همكاران، 1394؛ گودوين، 2003).
    شناسايي و تعيين شاخص‌ها مبتني بر داده‌هاي دستِ اول و مبتني بر بافت، امري بسيار حياتي براي گسترش علوم انساني است. «شاخص»، ناميدن ويژگي‌هاي کلي‌تر و به دنبال آن، تفسير تبيين و دسته‌بندي اين ويژگي‌ها موجب درک و شناخت آسان‌تر زيرمقوله‌ها و متغيرهاي نهاني مي‌شود (صفورايي پاريزي، 1392). شاخص‌هاي سلامت خانواده، مي‌تواند بیانگر عمق اقداماتي باشد که موجب بهبود وضعيت بهداشت رواني جامعه مي‌شود. بررسي شاخص‌هاي سلامت خانواده، مبتني بر چارچوب فرهنگي و اجتماعي، ضرورتي مهم براي هر گونه برنامه‌ريزي و تصميم‌گيري براي استحکام‌بخشي نهاد خانواده است. علي‌رغم اهميت بالاي قداست خانواده و قوام آن در فرهنگ کشورمان، پژوهشي به شکل مستقيم به شناسايي شاخص‌هاي سلامت خانواده نپرداخته است. در عين حال، پژوهش‌هاي غيرمستقيم انجام شده در اين زمينه، نيز نتوانسته‌اند اطلاعات مناسبي را در زمينه خانواده سالم فراهم کنند. اغلب اين مطالعات، به روش کمّي و به شکل پرسش‌نامه‌اي بوده است. اين روش، علي‌رغم اهميتش، براي کسب آگاهي لازم دربارة شاخص‌هاي خانواده سالم ايراني، ناقص است. براين‌اساس، اين پژوهش به روش کيفي، درصدد شناسايي شاخص‌هاي خانواده سالم در بافت فرهنگي– اجتماعي است تا مدلي مفهومي از آن ارائه دهد.
    روش پژوهش
    در اين پژوهش، با توجه به اکتشافي بودن پژوهش و نقص اطلاعات و پژوهش کافي در اين حوزه، از روش کيفي پديدارشناسي استفاده شد. پديدارشناسي، رويکردي سيستماتيک براي مطالعه و تفسير يک پديده ارائه مي‌کند که امکان کشف، تحليل و تفسير پديده مورد نظر را فراهم مي‌کند، تا پژوهشگر به شناخت و درک کاملاً عميق‌تري از موضوع مورد نظر دست يابد (ون‌منن (Van Manen)، 1997، ص 128). در اين روش، هدف اين است که چيستي يک پديده يا مفهوم مورد مطالعه از نظر يک گروه، که بيانگر آن پديده يا مفهوم هستند، روشن شود. روش کيفي پديدارشناسي، مناسب‌ترين روش براي مطالعه تجارب افراد از پديده‌ها و موضوعاتي است که به روشني مشخص نشده‌اند (هالوي و ويلر، 2002؛ هسيه و شانون، 2005). اين روش، با تمرکز بر ديدگاه پديداري مشارکت‌کنندگان، مسيري مطمئن براي رسيدن به اين هدف را ميسر مي‌سازد و براي بررسي موضوعات مبهم و مطالعات مبتني بر بافت مناسب و اولويت دارد (هاتونن (Hatonen) و همكاران، 2010).
    جامعه آماري پژوهش عبارت بود از: تمامي والدين خانواده‌هايي که واجد شرايط ورود به پژوهش بودند. معيارهاي ورود و خروج مطالعه عبارت بود از: 1. گذشتن حداقل 15 سال از مدت ازدواج؛ 2. داشتن حداقل يک فرزند؛ 3. فقدان سابقه سوء‌پيشينه در هيچ‌يک از اعضاي خانواده؛ 4. عدم وجود سابقه آسيب‌هاي اعتياد، خيانت زناشويي و طلاق در هيچ‌يک از زوجين؛ 5. والدين بر اساس مقياس‌هاي استاندارد شده انريچ (ENRICH) و سلامت عمومي (GHQ)، در سطح متوسط به بالايي باشند؛ 6. تمايل به مشارکت در پژوهش و توانايي انتقال اطلاعات را داشته باشند.
    براي انتخاب نمونه، از روش نمونه‌گيري هدفمند استفاده شد که به طور همزمان، از روش گلوله ‌برفي، نيز جهت دسترسي راحت‌تر به نمونه‌هاي مورد نظر استفاده شد. از شيوه گلوله برفي به اين شکل استفاده شد که از مشارکت‌کننده در پايان مصاحبه درخواست شد تا در صورت دسترسي به افراد ديگري که مشابه آنان هستند، معرفي کنند. فرايند گزينش نمونه‌ها و جمع‌آوري داده‌ها، تا حصول اشباع نظري داده‌ها ادامه يافت. در پايان، تعداد نمونه در پژوهش به 13 شرکت‌کننده رسيد. به طور معمول حجم نمونه در پژوهش‌هاي کيفي از نوع پديدارشناسي کم است و به طور تقريبي، بين 6 تا 15 نفر است (خدادادي سنگده و همكاران، 1394).
    براي جمع‌آوري اطلاعات، از روش مصاحبه عميق و بدون ساختار استفاده شد. مصاحبه‌ها با يک سؤال کلي در مورد تجارب زندگي خانوادگي شروع شده، و در طول آن در مواقع لازم، از سؤالات کاوش‌گرانه مانند «مي‌توانيد در اين باره بيشتر توضيح دهيد؟ يا مي‌شود منظورتان را واضح‌تر بيان کنيد؟»، براي دستيابي به جزئيات و اطلاعات غني‌تر استفاده شد. مدت مصاحبه‌ها معمولاً بين 30 تا 57 دقيقه به طول انجاميد. کليه مصاحبه‌ها، با تعيين زمان مشخص شده قبلي از سوي شرکت‌کنندگان در مرکز مشاوره توسط پژوهشگر و بدون حضور فرد ديگري انجام شد. داده‌ها، در طول يک دوره يک‌ساله جمع‌آوري، ثبت، کدگذاري و در قالب مقوله‌هاي عمده، دسته‌بندي شد.
    براي تحليل داده‌ها، از روش ديکلمن و همكاران (1989)، استفاده شد. در پديدارشناسي، روش‌هاي تحليل مختلفي وجود دارد. اما روش مذکور در مطالعه موضوعات اکتشافي و مبهم ارجحيت دارد (اسپيزال و کارپنتر (Spezials & Carpenter)، 2007، ص 148). براي صحت و اعتبار داده‌هاي پژوهش، از چهار شاخص اعتبار گابا و لينکلن (1989) استفاده شد. در رابطه با رعايت اصول اخلاقي پژوهش، پيش از انجام مصاحبه توضيحات لازم در مورد پژوهش به شرکت‌کنندگان داده شد. پس از کسب رضايت آنان به شرکت‌کنندگان اطمينان از حق انصراف و محرمانه بودن همه مشخصات، در کل فرايند پژوهش داده شد. کليه مصاحبه‌ها با تعيين زمان مشخص شده و در مکاني خلوت و بدون حضور فرد ديگري انجام شد.
    يافته‌هاي پژوهش
    نمونه مورد مطالعه، شامل13 شرکت‌کننده (7 زن و 6 مرد) بود. دامنة سني شرکت‌کنندگان از 38 تا 64 سال بود. مدت ازدواج از 15 تا 42 سال با ميانگين 7/25 متغير بود. نوع ازدواج، 9 نفر از آنها سنتي و 4 نفر ديگر غيرسنتي بود. ساير اطلاعات جمعيت‌شناختي نيز در جدول 1 آمده است.
    جدول 1. اطلاعات جمعيت‌شناختي افراد شرکت‌کننده در پژوهش
    شرکت‌کننده    سن ازدواج    مدت ازدواج    تحصيلات    شغل    درآمد خانواده    تعدادفرزند
        جنسيت    سن    زن    مرد        زن    مرد            
    1    زن    49    21    23    28    پنجم    راهنمايي    خانه‌دار    5/1 ميليون    3
    2    مرد    64    18    22    42    بي‌سواد    ديپلم    بازنشسته    1 ميليون    4
    3    مرد    46    19    24    22    سيکل    ديپلم    راننده    5/1 ميليون    3
    4    زن    38    23    28    15    ديپلم    راهنمايي    کارمند    6/1 ميليون    2
    5    مرد    49    21    26    23    ليسانس    ارشد    معلم    3/2 ميليون    3
    6    زن    41    19    25    22    کارداني    ليسانس    معلم    2 ميليون    3
    7    زن    46    20    24    26    ليسانس    ليسانس    معلم    2 ميليون    2
    8    مرد    52    19    26    26    ليسانس    دکتري    هيئت علمي    4 ميليون    3
    9    زن    48    21    24    27    ديپلم    راهنمايي    خانه‌دار    5/1 ميليون    3
    10    مرد    47    18    24    23    ديپلم    ليسانس    کارمند    2 ميليون    3
    11    زن    53    23    29    30    ديپلم    ديپلم    خانه‌دار    1 ميليون    4
    12    زن    44    21    26    23    ليسانس    فوق ديپلم    کارمند    2/1 ميليون    3
    13    مرد    50    19    21    29    سيکل    پنجم    فروشنده    2 ميليون    5
    همان‌گونه که جدول 1 نشان مي‌دهد، گستره تحصيلي شرکت‌کنندگان از دکتري تا ابتدايي متغير است. وضعيت شغلي آنان، از هيئت علمي، کارمند، خانه‌دار، فروشنده تا راننده را شامل مي‌شود. پس از حصول اشباع نظري، داده‌ها در فرايند مصاحبه، تجزيه‌و‌تحليل تجارب نمونه پژوهش به شناسايي 534 کد اوليه، 32 زير مقوله و 6 شاخص اصلي منجر شد که در جدول 2 به تفکيک نشان داده شده است.
    جدول 2. مقوله‌ها و موضوعات مربوط به شکل‌گيري خانواده سالم
    شاخص فردي    شاخص زوجي    شاخص والدگري    شاخص خانوادگي    شاخص اجتماعي    شاخص ديني
    مسئوليت‌پذيري
    گذشت
    صبوري
    توکل به خداوند
    پختگي
    قناعت    قدرداني
    تعهد متقابل
    صميميت
    توافق بر سر مسائل اساسي
    حمايت متقابل
    تلاش براي خشنودي يکديگر
    رضايت جنسي    نظارت والديني
    عمل‌گرايي
    انعطاف‌پذيري
    توافق
    اتحاد والديني    داشتن فرزند
    خانواده‌گرايي
    ارتباط با خانواده‌هاي اصلي
    تمايل به کاهش تعارض
    مشارکت و همکاري
    تصريح مرزها    ارتباط با اقوام و آشنايان
    عدم تمايل به مدگرايي
    توجه به اشتغال
    مقبوليت اجتماعي
    اوقات فراغت    باورهاي ديني
    تقيدات ديني
    توصيف يافته‌ها
    1. شاخص فردي
    از عوامل زمينه‌ساز سلامت خانواده در نمونه مورد مطالعه، که در اين پژوهش شناسايي شد و در ادبيات علميمربوط به خانواده مورد تأکيد بوده، ويژگي‌هاي فردي اعضاي خانواده است. مسئوليت‌پذيري، گذشت داشتن، صبوري، توکل داشتن به خداوند، قناعت داشتن و پختگي، از جمله خصوصيات فردي است که افراد مورد مطالعه در اين پژوهش، در طي مصاحبه‌هاي خود به آنها اشاره كردند.
    از اول عروسيمون حواسمون بوده کجا چکار کنيم و کجا چکار نکنيم، بچه بازي درنياورديم که مثلاً اون يه چي بگه و من يه چي و لجبازي کنيم... وظيفمونو تا اونجا که ميشه و مي‌تونيم انجام مي‌دهيم، واسش تلاش مي‌کنيم ... سعي کرديم به حق خودمون قانع باشيم، چشممون پي زندگي اين و اون نباشه و همينم شده که تا حالا خداروشکر نشده دستمونو پيش کسي دراز نکرديم ... والاهمين چيزاست که زندگي رو خوش کرده (خانم 38 ساله، مدت ازدواج 16 سال).
    2. شاخص زوجي
    تحليل تجارب افراد شرکت‌کننده در اين مطالعه، نشان مي‌دهد که وجود عواملي همچون قدرداني، تعهد و وفاداري، صميمت، تلاش براي خشنودي يکديگر، رضايت جنسي، حمايت از هم و سازوکارهاي زن و شوهر، براي شکل‌دهي يک رابطه زوجي رضايت‌بخش و موفقيت‌آميز و به دنبال آن، پايه‌ريزي خانواده سالم در اين بافت فرهنگي بوده است.
    چيزي که تو زندگي ما رو از هم راضي نگه داشته و خودمون و بچه‌هامون زندگي خوبي دارن اينه که هي از هم ايراد نگرفتيم، اهل خيانت به هم نبوديم، پشت هم بوديم، به هم محبت داشتيم و قدر همو دونستيم، کارها و زحمتاي همديگر رو ديديم هر چقدرم کم بوده ... مثلاً اگه وسيله‌اي، سبزي يا نوني گرفتم ميارم تو خونه، زنم قدردان بوده، نگفته که وظيفت بوده! يا مثلاً مگه چه کار کردي!... من قدر زحمتايي که کشيده و ميکشه رو ميدونم و ناديدش نمي‌گيرم. اينجور چيزا خيلي مهمه که آدم ببينه زحمتايي که ميکشه ارزش و قدرش رو مي‌دونن. همين رفتاراشه که اگه صد دفعه ديگه‌ام برگردم بازم باهاش ازدواج مي‌کنم (آقاي 63 ساله، مدت ازدواج 42 سال).
    3. شاخص والدگري
    ايفاي مناسب نقش والديني و رابطه کارآمد والد- فرزندي، با عملکرد مطلوب و سلامت خانواده در ارتباط است. از سوي ديگر، ايفاي نامناسب نقش والديني و رابطه نامناسب ولي- فرزندي، عامل جدي تهديد‌کننده سلامت خانواده محسوب مي‌شود. طبق نتايج به دست آمده از تحليل مصاحبه‌ها، عمل‌گرايي، متحد بودن والدين، نظارت بر فرزندان، توافق در والدگري و انعطاف‌پذيري، از مهم‌ترين خصوصيات و رفتارهاي والدگري افراد شرکت‌کننده در پژوهش بوده است.
    توي تربيت بچه‌هامون بيشتر از من مادرشون حواسش بوده، من بيشتر موقع‌ها سرکار بودم، کارمم طوري بود که مي‌شد بعضي وقتا يک ماه اينا خونه نبودم و يا کمتر توخونه بودم، ولي اگه مشکلي پيش ميومده ازم پنهونش نمي‌کرده ... بچه‌ها خوب ميدونن که حرفمون يکيه، پشت هم هستيم و حرف منو مادرش فرقي نداره و همين‌هاست که نشده از راه به در شن، سوء‌استفاده کنن و دچار مشکلي شن ... متحد بوديم، حرف و رفتارمون با بچه‌هامون يکدست بوده و هر کي راه خودشو نرفته و ساز خودشو نزده ... وقتي اينطوري است، ديگه خيلي از مشکلات پيش نمياد و بچه‌ها هم تکليفشونو ميدونن و کارشونو انجام ميدن (آقاي 56 ساله، مدت ازدواج 35 سال).
    4. شاخص خانوادگي
    شرکت‌کنندگان در پژوهش، تجاربي را مطرح کردند که حاکي از تعاملات درون خانوادگي بين اعضاء است. بر اساس اطلاعات موجود در مصاحبه‌ها، دلايلي همچون والدشدن، خانواده‌گرايي، انتقال صحيح بين نسلي، تصريح مرزها و رضايت خانواده اصلي از همسر، تحت عنوان بسترهاي خانوادگي دسته‌بندي شدند.
    خونه ما يه چيز خوبي که رسمه اينه که به جاي رفيق بازي، خانواده بازيم؛ يعني با خانواده‌ايم ... آخر هفته‌ها مال خانواده‌ است و  سر کار يه وقتايي صحبتي پيش مياد که مجردي بريم سفر، ميگم دوست دارم با زن و بچه‌هام برم سفر. اين نيست که همکارام خوب نباشن، نه خودم بيشتر دوس دارم پيش زن و بچم باشم (آقاي 49 ساله، مدت ازدواج 24 سال).    
    ما ارتباط خيلي گرمي با خانواده‌هامون داريم. ما ميريم و اونا ميان و حال روز هم خبر داريم ... نه تنها خودم، بلکه همه خانوادم از شوهرم راضي‌ان و هميشه براش دعا ميکنن ... خيلي مرد مهربان و با محبتيه. هر کاري از دستش براومده ازشون دريغ نميکنه. شده مثلاً دو کيلو ميوه خريده ... خيلي وقتا شده خودش زنگ ميزنه بهشون، ميريم بهشون سري ميزنيم و دعوتشون مي‌کنيم، اوناهم هميشه بهمون محبت مي‌کنن و دو طرفه‌ است ... . خب منم هميشه دور اين شوهرم مي‌گردم و هر کاري از دستم بياد برا خودش و خانوادش انجام ميدم و خانوادشو مثه خانواده خودم دوست دارم و بهشون اهميت ميدم (خانم 45 ساله، مدت ازدواج 24 سال).
    5. شاخص‌ فرهنگي- اجتماعي
    در مباحث مرتبط با خانواده، از مهم‌ترين عواملي كه فرايندها و پيامدهاي اين سيستم را متأثر مي‌سازد، بافت فرهنگي- اجتماعي است. ارزش‌ها، باورها، رسوم و هنجارهاي حاکم بر يک بافت، علاوه بر ديدگاه‌هاي فردي بر سبک روابط زوجي، والدگري و خانوادگي نيز اثرگذار است. تحليل مصاحبه افراد مورد مطالعه، حکايت از اين دارد که موضوعات فرهنگي و اجتماعي، مسئله‌اي اساسي در خانواده‌هاي سالم و موفق است. در اين مطالعه، روابط مناسب با اقوام و آشنايان، عدم تمايل به مدگرايي، مقبوليت اجتماعي و اهميت دادن به اشتغال و اوقات فراغت، دلايل فرهنگي- اجتماعي مؤثر بر عملکرد مطلوب خانواده تلقي شده است.
    ما ارتباط گرمي با فاميلامون داريم. ميريم و ميايم. از حال هم خبر داريم و هر چند وقت يکبار، حتماً يه شامي يا ناهاري خونة خانواده‌هامونيم ... با فاميلامون رفت و آمد گرمي داريم و کم ميشه از هم بي‌خبر باشيم. خداي نکرده يه مشکلي، اتفاقي که پيش مياد، همه جمع ميشيم دور هم و هر که هر جور مي‌تونه کمک ميکنه (خانم 49 ساله، مدت ازدواج 28 سال).
    نمونه ديگر:
    از اين زندگيم راضي‌ام، نه اينکه درآمدم خيلي باشه يا شب و روز فقط کار کنم، به خاطر اينکه خودمو زن و بچه‌ام تو زندگي اهل پُزدادن و مد روز گشتن و ريخت و پاش بيخودي نبوديم. کاري به اينکه فلان وسيله مد شده، يا فلان چيز تازه اومده نيستيم ... حرف مردم برامون مهم نيست. هرچي ميخوان بگن، خب بگن، همونجوري که هستيم زندگي مي‌کنيم و بيخودي خودمونو به خاطر چيزاي بيخودي که خيلي ضروري نيست، دچار مشکل و سختي نمي‌کنيم (آقاي 46 ساله، مدت ازدواج 22 سال).
    6. شاخص ديني
    آخرين بستر زمينه‌ساز سلامت خانواده، بر اساس نمونه مورد مطالعه، که در اين پژوهش شناسايي شد، شاخص‌هاي ديني است. باورهاي ديني و تقيدات (رفتارها) ديني، به‌عنوان دو مقوله مؤثر ديني در اين بافت اجتماعي – فرهنگي شناسايي شده است. در جامعه ما، با توجه به بنيان‌هاي فرهنگي، دين نقش بسيار برجسته در نحوه زندگي مردم ايفا مي‌کند. بي‌ترديد نظام ارزشي اعضاي خانواده عامل مهمي در کيفيت و چگونگي زندگي آنها محسوب مي‌شود.
    يادمه که خانوادم هيچي براشون مهم‌تر از اينکه طرف (خواستگار) اهل خدا باشه و حلال و حروم خدا رو رعايت کنه نبود. همينم بود که باهم ازدواج کرديم. اين خيلي مهمه که زن و مرد از خدا بترسن، دين و ايمان براشون مهم باشه. با هم زيارت ميريم و قرار گذاشتيم پول کنار بزاريم و ايشاا... مکه هم بريم. خب اين چيزا خيلي ما رو بهم نزديک کرده و خيالمون از بابت خيلي چيزا راحته (خانم 41 ساله، مدت ازدواج 21 سال).
    پيشنهاد الگوي مفهومي خانواده سالم بر اساس يافته‌هاي کيفي
    تدوين الگوي نظري در روش پژوهش کيفي، از طريق انتخاب و توجه به يک يا چند مقوله محوري و بيان رابطه بين مقوله‌هاي کشف شده در مطالعه انجام مي‌شود. منابع پژوهشگر براي ارائه مدل مفهومي پيشينه علمي، تجربي، و ذهنيت خود پژوهشگر بر اساس تحليل داده‌هاي به دست آمده مي‌باشد. مبناي اولويت‌بندي مقوله‌ها و به تبع آن، انتخاب شاخص‌هاي اصلي شکل‌دهنده زير بناي تبيين نظري به طور خاص، ذهنيت پژوهشگر بر اساس يافته‌ها مي‌باشد. لازم به يادآوري است از يافته‌هاي کيفي اين پژوهش، مي‌توان مدل‌هاي مفهومي مختلفي دربارة عوامل مؤثر بر شکل‌گيري خانواده سالم استخراج کرد. اين مدل مفهومي مطرح شده، يک مدل پيشنهادي بر اساس مقوله‌هاي به دست آمده از مطالعه کيفي است که در شش شاخص کلي جاي گرفته‌اند.

    نمودار 1. مدل مفهومي پژوهش
    بر اساس اين مدل مفهومي، عوامل ديني و اجتماعي بر عوامل فردي، زوجي، والدگري و خانوادگي به طور مستقيم مؤثر است. عامل فردي بر عامل‌هاي زوجي، والدگري و خانوادگي اثر مستقيم دارد. عامل‌هاي ديني و اجتماعي، علاوه بر تأثير مستقيم، داراي تأثير غيرمستقيم (اثرگذاري با واسطه عامل فردي) بر عامل‌هاي زوجي، والدگري و خانوادگي نيز هست. عامل زوجي و عامل والدگري، داراي تأثير تعاملي با يکديگر هستند و در کنار عامل فردي، بر عوامل خانوادگي مؤثر هستند. بنابراين، بر اساس اين مدل و مفاهيم مطرح شده، خانواده سالم در اين بافت برايند تعامل اين شش عامل است.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش بر اساس تجارب زيسته والدين خانواده‌هاي سالم، به موضوع پر اهميت سلامت خانواده در بافت فرهنگي- اجتماعي پرداخت. يافته‌ها نشان داد که در يک خانواده سالم، عامل‌هاي فردي، زوجي، والديني، خانوادگي، اجتماعي و ديني تأثيرگذار هستند. شناسايي متغيرهاي دروني اين شاخص‌ها، از طريق روش‌هاي کمّي و ابزارهايي که فاقد حساسيت فرهنگي هستند، دور از دسترس بود. مدل مفهومي استخراج شده نيز چگونگي تعامل اين شش عامل را نشان مي‌دهد. تعامل آنها بر اساس مدل مفهومي مطرح شده، مي‌توانند سلامت خانواده را در اين بافت شکل دهند.
    يافته‌هاي اين پژوهش، و ويژگي‌هاي فردي اعضاي خانواده، يکي از دلايل مؤثري است که در داشتن خانواده سالم نقش ايفا مي‌کند. ويژگي‌هاي فردي، به صورت الگوهاي پايدار در احساسات، افکار و رفتار تعريف مي‌شود. بر اساس نتايج، خانواده‌هايي که اعضاي آن به لحاظ فردي مسئوليت‌پذيرند، توانايي بخشش و گذشت دارند. اهل قناعت هستند. به خداوند توکل دارند. در برخورد با مسائل و اتفاقات پيش‌بيني شده و پيش‌بيني نشده صبورند. به شکل پخته و بالغانه رفتار مي‌کنند. از بستر مناسبي براي داشتن خانواده سالم برخوردارند. ويژگي‌هاي مسئوليت‌پذيري، رفتار بالغانه و توانايي گذشت، با نتايج مطالعات صادقي و همكاران (1393)، کريمي‌ثاني و همكاران (1389)، آماتو و کيت (2011)، آماتو و چيدل (2008)، و پارکر (1999) همخواني نشان مي‌دهد.
    يافته قابل توجه در اين بخش پژوهش، ويژگي‌هاي صبور بودن، توکل داشتن و قناعت داشتن بود. در اين بافت فرهنگي- اجتماعي، به دليل ريشه‌دار بودن آموزه‌هاي ديني و اثر عميق آنها بر شکل‌گيري سبک شخصيت افراد، نقش قابل توجهي دارند و در پژوهش‌هاي مرتبط با سلامت خانواده، تاکنون به آنها توجه کافي نشده است. برخورداري از اين ويژگي‌ها، موجب اميدواري به آينده مي‌شود. در نتيجه، ميزان سازگاري افراد را با ناملايمات و دشواري‌هاي زندگي افزايش مي‌دهد (سلطاني، 1390). افرادي که اهل صبر، توکل و قناعت هستند، در روبه‌رو شدن با کلية مسائل زندگي برخورد صحيح و کارآمدتري دارند. در روابط بين‌فردي عزت نفس و احساس کرامت بيشتري را تجربه مي‌کنند. نگرش مثبتي به پيشامدها و اتفاقات دارند و به زندگي اميدوارند. برخورداري اعضاي خانواده از اين عوامل فردي، مي‌تواند از واکنش‌هاي تکانشي و آسيب‌زا جلوگيري کند و امکان پيدا کردن شيوه صحيح حل مسئله را فراهم کند (صفورايي پاريزي، 1392).
    شاخص دوم اين پژوهش، به تعاملات زوجين در خانواده مربوط مي‌شد. بر اساس نتايج، قدرداني متقابل زن و شوهر، تعهد و وفاداري، تلاش براي جلب خشنودي يکديگر، صميميت داشتن، حمايت از يکديگر و رضايت جنسي، دلايل برخاسته از بستر تعاملات زوجي است که در پايه‌ريزي خانواده سالم نقش ايفا مي‌کند. اين يافته‌ها نيز، با نتايج مطالعات رويزبلت و همكاران (1999)، يولکر (2008)، گاتمن و لونسون (2002)، آماتو و کيت (2011)، ميرز و همكاران (2005)، صادقي و همكاران (1393)، کريمي‌ثاني و همكاران (1392) همسو است.
    آنچه که نتايج اين يافته‌ها را از مطالعات پيشين متمايز مي‌کند، علاوه بر تأييد اهميت تعهد، صميمت، حمايت، و رضايت جنسي، شناسايي عواملي است که به خوبي اثرات بافت فرهنگي را نشان مي‌دهد. تلاش براي خشنودي يکديگر، توجه به رضامندي جنسي همسر، و قدرداني متقابل، دلايلي است که در اين بافت فرهنگي بسيار مؤثر بر رضايت طرفين از يکديگر است. داراي معناهاي ارزشمندي است و بيانگر حاکم بودن فرهنگ جمع‌گرايي و ارزش‌هاي چون ايثار و از خود گذشتگي و دور بودن از فرهنگ فردگرايي است. اين قبيل رفتارها، در اين بافت خانواده‌محور بر خلاف ساير بافت‌هاي اجتماعي که رضايت و لذت فردي در آن از اهميت بيشتري برخوردار است و بار ارزشي و معنايي متفاوتي به دنبال دارد. برخورداري خانواده از اين خصايص، از مهم‌ترين خصوصيات يک خانواده مطلوب اسلامي است. اين امر، به رضايت بيشتر اعضاء از زندگي منجر مي‌شود. اين ويژگي‌ها، علاوه بر تشويق رفتارهاي مثبت، افزايش صميميت و نزيکي آنها، با نظريه تبادل اجتماعي که پيشنهاد مي‌کند، تبادلات اجتماعي مثبت با کيفيت کلي رابطه مرتبط است همخواني دارند (اولسون و لارسون، 2007).
    سومين شاخص به دست آمده در اين مطالعه، والدگري بود. طبق نتايج به دست آمده از تحليل مصاحبه‌ها عمل‌گرايي، متحد بودن والدين، نظارت بر فرزندان، توافق در والدگري و انعطاف‌پذيري، از مهم‌ترين خصوصيات و رفتارهاي والدگري والدين شرکت‌کننده در پژوهش بوده است. اين يافته‌ها، با نتايج پژوهش‌هاي متعدد از جمله احمدي و همكاران (2013)، نارجيسو و همكاران (2012)، باپيتسه و همكاران (2007)، دموس و براون (2004) و آماتو (2000) همخواني دارد. براين‌اساس، در خانواده‌هاي سالم، شيوه فرزندپروري عمدتاً عمل‌گرا است. والدين داراي قوانين مشخص، روشن و منعطف هستند. آنان کمتر حرف و بيشتر عمل مي‌کنند. تناقضي بين گفتار و کردار والدين وجود ندارد. فرزندان نظرات خود را با والدين در ميان مي‌گذرانند، اما اختيار کامل تصميم‌گيري دست والدين است. والدين موفق بر فرزندان خود نظارت کافي و لازم دارند. انعطاف‌پذيري بالايي را از خود نشان مي‌دهند. اقدام به تصميم‌گيري مشترک بيشتري را دارا هستند. در برابر تغييرات سازگارترند و در تقسيم وظايف و نقش رهبري منصفانه عمل مي‌کنند. بنابراين، فرزندپروري موفق در اين بافت محصول مشارکت، اتحاد، عمل‌مداري و نظارت پدر و مادر است. در عين حال، بر اين اساس استوار است که براي پرورش مناسب فرزندان تلاش، مراقبت، نظارت، تعهد و از خودگذشتگي هر دو والد ضروري است.
    شاخص ديگر اين پژوهش، به عوامل خانوادگي مربوط شود. بر اساس اطلاعات حاصل از مصاحبه‌ها، والدشدن، خانواده‌گرايي، انتقال الگوهاي صحيح بين نسلي، ارتباط گرم با خانواده‌هاي اصلي، مشارکت بين اعضاء و تصريح مرزها، به‌عنوان شاخص خانوادگي مؤثر بر شکل‌گيري سلامت خانواده در اين بافت محسوب شده است. اين نتايج، از تأييد و حمايت نتايج مطالعات صادقي و همكاران (1393)، وانگ و آماتو (2000)، آماتو (2000)، گاتمن و نوتاريس (2002) و آماتو و کيت (2011) برخوردار است.
    از ديدگاه فرهنگ اسلامي، يکي از کارکردهاي مهم خانواده و ارکان تداوم بقاي خانواده، داشتن فرزند است. از فرزند به‌عنوان مايه خوشبختي، بسط رزق و روزي، ثواب اخروي، رحمت و غفران الهي تعبير شده است. داشتن فرزند به پيوند رابطه زناشويي استحکام مي‌بخشد. آن را تقويت مي‌کند. به آن عمق مي‌بخشد و بسترساز افزايش صميميت بين خانواده مي‌شود (خدادادي سنگده و همكاران، 1394).
    يافته جالب و قابل توجه در اين بخش، به نقش معنادار ارتباط با خانواده اصلي خود و همسر و اهميت رضايتمندي آنها مربوط مي‌شود. آنچه از توصيفات شرکت‌کنندگان مشخص شد، اينکه هر چقدر خانواده اصلي از همسر فرزندان خود خشنود‌تر باشند و ارتباط دوستانه‌اي بين آنها وجود داشته باشد، صميميت و رضامندي زناشويي نيز بالاتر است. اين مهم نيز، به روشني بيانگر فرهنگ خانواده‌محور اين بافت اجتماعي است که با ساير بافت‌هاي فردمحوري، که خانواده‌ها نقش چنداني در انتخاب همسر و زندگي زوجي فرزندان خود ندارند، متفاوت است. وجود مرزبندي‌ها و سلسله‌مراتب روشن و درست در خانواده، جايگاه و محدوده رفتاري اعضاء را مشخص مي‌کند. عملکرد حراست و متمايزسازي زير منظومه‌ها را بر عهده دارد. اين امر، به نوبه خود، از بروز مشکلات مرزي جلوگيري مي‌کند و يک زير منظومه را از دخالت‌هاي نابجاي ساير زير منظومه‌ها حفاظت مي‌کند.
    شاخص پنجم استخراج شده از تجارب زيسته افراد در اين پژوهش، عوامل فرهنگي- اجتماعي را دربر مي‌گرفت. نتايج به دست آمده نشان داد كه خانواده‌هايي که ارتباط صميمي با اقوام و آشنايان دارند، تمايلي به مدگرايي ندارند. به کار و اشتغال اهميت مي‌دهند. از پذيرش و مقبوليت اجتماعي برخوردارند. به اوقات فراغت توجه لازم دارند. از سلامت بيشتري برخوردارند. روشن است که ارزش‌ها، باورها ‌و هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي، علاوه بر اينكه ديدگاه افراد نسبت به خودشان را شكل مي‌دهند، بر ديدگاه آنان در چگونگي زندگي خانوادگي نيز جهت مي‌دهند (اولسون و همكاران، 2008). فردگرايي و جمع‌گرايي، ارزش‌هاي فرهنگي هستند كه تعيين مي‌كنند روابط فرد با گروه چگونه بايد باشد. در جوامعي که فرهنگ فردگرايي مسلط است، پيوندهاي بين افراد ضعيف وکم‌رنگ است و از آنان انتظار مي‌رود كه علايق خود را بر علايق جمعي ترجيح دهند. در جوامعي که جمع‌گرايي مسلط است، افراد در گروه‌ها معنا پيدا مي‌کنند. هويت تعريف مي‌شود و تکامل پيدا مي‌کند. علايق جمع و خانواده بر علايق شخص ارجحيت دارد و اثرگذار است (هافستد، 2001، ص 59).
    طبق اين مطالعه، روابط کارآمد با اقوام و آشنايان و برخورداري از مقبوليت اجتماعي، حکايت از روابط اجتماعي مؤثر خانواده دارد. برخورداري خانواده از شبکه‌هاي حمايتي (اقوام، همسايگان و همکاران)، مي‌تواند در مواقع لزوم در کمک به خانواده براي حل بهتر مسائل نقش فعال داشته باشند و فرصت حضور بيشتر در کنار ديگران و بهره بردن از مزاياي روابط اجتماعي سالم را ايجاد کند. عدم تمايل به سبک زندگي مدگرايانه، که با خصوصيت قانع‌بودن افراد قرابت دارد و اثرات فرهنگي بر سبک زندگي را نشان مي‌دهد، از درگير ساختن خانواده با فشارهاي ناشي از تأمين امکانات غيرضروري جلوگيري مي‌کند. تنش‌ها و تعارض‌هاي ناشي از تجمل‌گرايي را کاهش مي‌دهد. فرصت بيشتري را پرداختن به مسائل مهم‌تر اعضاء را فراهم مي‌سازد. امکان مديريت بهتر مالي و اقتصادي را نيز فراهم مي‌کند. در نهايت، اينکه متغير اوقات فراغت موجب نزديکي و صميميت بيشتر بين اعضاي خانواده مي‌شود. فرصتي را براي کاهش و يا حل تعارض‌ها و تنش‌هاي ايجاد شده و حل نشده بين اعضاء را فراهم مي‌کند و ميزان تعاملات مثبت بين زير منظومه‌هاي مختلف زوجي، والد- فرزندي و خانوادگي را افزايش مي‌دهد. در نتيجه، اعضاي خانواده احساسات خوشايند بيشتري را تجربه مي‌کنند و عملکرد مطلوب‌تري را نشان مي‌دهد (وندربليک و همكاران، 2011).
    شاخص ديني، آخرين يافته اکتشافي اين پژوهش بود. باورها و رفتارهاي ديني، عاملي مهم در سلامت همه‌جانبه اعضاي خانواده محسوب مي‌شود. افرادي که از باورها و تقيدات ديني برخوردارند، معتقدند که اين اعمال، به آنها آرامش مي‌بخشد. همدلي و درک يکديگر را بالا مي‌برد. هيجانات منفي از قبيل نااميدي، خشم و احساس پوچي را به ميزان قابل توجهي کاهش مي‌دهد (يولکر، 2008). طبق نتايج اين پژوهش و نتايج مطالعات حسيني بهشتي و همكاران (1393)، کريمي‌ثاني و همكاران (1392)، احمدي و همكاران (1385)، و اسچرام و همكاران (2012)، خانواده‌ها برخورداري از اعتقادات و رفتارهاي ديني مشترک را دليلي براي موفقيت خود در زندگي قلمداد کرده‌اند. به زعم آنها، اين اعتقادات و تقيدات از يک سو، موجب نزديکي بيشتر آنها به هم شده است. از سوي ديگر، در نقش بازدارندگي، موجب پيشگيري از آسيب‌هاي مختلف مي‌شود.
    در اين بافت باورهاي ديني، مرزها، بايد و نبايدها، حلال و حرام‌ها و امور مشروع و نامشروع را براي افراد مشخص نموده است. باورها و تقيدات مذهبي از يک سو، به شکل مستقيم رفتارهاي فرد را کنترل مي‌کند. از سوي ديگر، به طور غيرمستقيم از طريق افزايش بهبود روابط بين اعضاي خانواده موجب کاهش رفتارهاي نابهنجار مي‌شود. باورها و تقيدات مذهبي، به بهبود روابط خانوادگي و تقويت و استحکام آن کمک مي‌کند. وظايف والديني را تسريع مي‌بخشد. به والدين کمک مي‌کند تا در زمينه روش‌هاي تربيت فرزند با هم توافق داشته باشند. اوقات فراغت آنها در پيش خانواده و به همراه خانواده باشد و براي آن برنامه‌ريزي مناسب داشته باشند. در نهايت، روابط مناسبي با اقوام و آشنايان (صله رحم) داشته باشند. بنابراين، منطقي به نظر مي‌رسد که اين عوامل شناسايي شده در اين مطالعه نيز بر سلامت اعضاء و در نهايت، سلامت خانواده نقش داشته باشند و بخشي از واقعيت‌هاي خانواده سالم را روشن سازد.
    اين پژوهش، به نوبه خود، با محدوديت‌هايي مواجه بود. خانواده‌هاي مورد مطالعه از شهر تهران بودند، تعميم نتايج به همه خانواده‌هاي ايراني مستلزم احتياط است. سلامت خانواده، از متغيرهاي ديگري اثرپذير است که به دليل عدم شناسايي در اين پژوهش به آنها اشاره نشده است. با اين حال، نتايج اين مطالعه مي‌تواند زمينه‌ساز پژوهش‌هاي تازه در اين حوزه باشد.
     
     

    References: 
    • احمدي، خدابخش و همكاران، 1385، «بررسي رابطه بين تقيدات مذهبي و سازگاري زناشويي»، خانواده‌پژوهي، ش 2، ص 55-67.
    • حسيني بهشتي، نرجس‌السادات و همكاران، 1393، «بررسي و مقايسه ميزان به کارگيري آموزه‌هاي اسلامي خانواده‌محور در خانواده سالم و آشفته»، روان‌شناسي و دين، ش 5، ص 61-67.
    • خدادادي‌سنگده، جواد و همكاران، 1393، «شناسايي شاخص‌هاي ازدواج موفق: مطالعه اکتشافي»، مطالعات راهبردي وزارت ورزش و جوانان، ش 9، ص 24-25.
    • ـــــ ، 1394، «تجارب والدين موفق در مورد زمينه‌هاي خانواده سالم»، تحقيقات کيفي در علوم سلامت، ش 2، ص 178-190.
    • سلطاني، مهدي، 1390، «الگوي ساختار خانواده مطلوب از ديدگاه اسلامي»، معرفت فرهنگي اجتماعي، ش 3، ص 143-171.
    • صادقي، مسعود و همكاران، 1393، «تدوين مدل خانواده سالم به روش پژوهش آميخته اکتشافي»، روان‌شناسي خانواده، ش 1، ص 29-40.
    • صفورايي پاريزي، محمدمهدي، 1392، «شاخص‌هاي خانواده کارآمد»، پژوهش‌نامه اسلامي زنان و خانواده، ش 1، ص 29-58.
    • کريمي‌ثاني، پرويز و همكاران، 1392، «عوامل تعيين‌کننده ازدواج موفق: يک مطالعه کيفي»، پژوهش‌هاي مشاوره، ش 45، ص 75ـ93.
    • محمدي، سيدبيوک، 1391، «شناسايي شاخص‌هاي قدرت در خانواده به روش تحقيق کيفي»، جامعه پژوهشي فرهنگي، ش 3، ص 158-139.
    • Ahmadi, Kh, et al, 2013,"The Role of Parental Monitoring and Affiliation with Deviant Peers In Adolescents’ Sexual Risk Taking: Toward an Interactional Mode", International Journal High Risk Behavior Addiction, n. 2, p. 22-27.
    • Amato, P. R, & Cheadle, J.E, 2008, "Parental Divorce, Marital Conflict and Children's Behavior Problems: A Comparison of Adopted and Biological Children", Social Forces, n. 3, p. 1139-1161.
    • Amato, P. R, & Keith, B, 2011, "Parental divorce and Adult well-being: A Meta- Analysis", Journal of Marriage and Family, n. 1, p. 43-58.
    • Amato, P. R, 2010, "Research on divorce: Continuing trends and new developments", Journal of Marriage & the family, n. 72, p. 650-666.
    • Amato, P.R, et al, 2005, "Parental Divorce, Marital Conflict, and Offspring Well-Being during Early Adulthood", Social Forces, n. 73, p. 895-915.
    • Anderson, M, & Funnell, M, M, 2005, "Patient empowerment reflections on the challenge of fostering: The adopting of a new paradigm", Patient Education Counseling, n. 2, p. 153-157.
    • Arvidsson, B, et al, 2006, "A nurse-led rheumatoid arthritis: A qualitative study", Nurse Health Social, n. 3, p. 133-139.
    • Baptiste, D, et al, 2007, "Determinants of Parental Monitoring and Preadolescent Sexual Risk Situations Among African American Families Living in Urban Public Housing", Journal of Child and Family Studies, n. 16, p. 261–274.
    • Demuth, S, Brown. S. L, 2004, "Family structure, family processes, and adolescent delinquency: the significance of parental absence versus parental gender", Journal of research in crime and delinquency, n. 41, p. 58-81.
    • Diekelmann, N, et al, 1989, The national league for nursing criteria for appraisal of baccalaureate progra ms: A critical hermeneutic analysis, New York: NLN Press.
    • Goodwin, P. Y, 2003, "African American and European American Women's Marital Well-Being", Journal of Marriage and the Family, n. 3, p. 550-560.
    • Gottman, J. M, & Levenson, R. W, 2002, "Generating hypotheses after 14 years of marital follow up: Or how should one speculate? A reply to Dekay, Greeno, and Houck", Family Process, n. 40, p. 105-110
    • Gottman, J. M, & Notaries, C. I, 2002, "Marital research in the 20th century and a research agenda", Family Process, n. 55, p. 159-197.
    • Guba, E. G, & Lincoln, Y. S, 1989, Fourth generation evaluation, Newbury park, CA: Sage.
    • Hatonen, H, et al, 2010, "Patients’ perceptions of patient education on psychiatric inpatient wards: a qualitative study", Journal of Psychiatric and Mental Health Nursing, n. 17, p. 335-341.
    • Hofstede, G, 2001, Culture’s consequences: Comparing values, behaviors, institutions, and organizations across nations, Thousand Oaks, CA: Sage Publications.
    • Holloway, I, & Wheeler, S, 2002, Qualitative Research for Nurses, 2nd Edit, Oxford, Black Well.
    • Hsieh, H. F, & Shannon, S. E, 2005, "Three approaches to qualitative content analysis", Qualitative Health Research, n. 9, p. 1277-1288.
    • Huston, T. L, 2000, "The social ecology of marriage and other intimate unions", Journal of Marriage and the Family, n. 62, p. 298-320.
    • Koch, T, et al, 2004, "Chronic illness self-management: Locating the self", Journal of Advance Nursing, n. 5, p. 484-492.
    • Myers, J. E, et al, 2005, "Marriage satisfaction and wellness in India and the U.S: A preliminary comparison of arranged marriages and marriages of choice", Journal of Counseling and Development, n. 83, p. 183-190.
    • Nargiso, J.E, et al, 2012, "Psychological, peer, and family influences on smoking among an adolescent psychiatric sample", Journal of Substance Abuse Treatment, n. 42, p. 310-318.
    • Olson, D. H, 2000, "Circumplex model of family systems", Journal of family therapy, n. 22,
    • p. 144-167.
    • Olson, D. H, et al, P, 2008, The couple checkup: Find your relationship strengths, Nashville, TN: Thomas Nelson.
    • Parker, R, 1999, "How partners in long-term relationships view marriage", Journal of Family Matter, n. 12, p. 74-87.
    • Parra-Cardona, J. R, & Busby, D. M, 2006, "Exploring Relationship Functioning in Premarital Caucasian and Latino/a Couples: Recognizing and Valuing Cultural Differences", Journal of Comparative Family Studies, n. 37, p. 345-357
    • Roizblatt, A, et al, 1999, "Long lasting marriage in Chile", Contemporary Family Therapy, n. 21, p. 113-129.
    • Schramm, D. G, et al, 2012, "Religiosity, Homogamy, and marital adjustment: An examination of newlyweds in first marriages and remarriages", Journal of Family Issues, n. 33, p. 1567-1571.
    • Shaw, D.S, et al, 2006, "A Prospective Study of The Effects of Marital Status and Family Relations on Young Children’s Adjustment Among African American And European American Families", Child Development, n. 70, p. 792-755.
    • Shiu, A, et al, 2003, "Development of a reliable and valid Chinese version of the diabetes empowerment scale, Diabetes Care, n. 26, p. 17-21.
    • Spezials, H, & Carpenter, D.R, 2007, Qualitative Research in Nursing, Lippincott Williams & Wilkins press.
    • Ulker, A, 2008, "Mental health and life satisfaction of young Australians: The role of family background", Australian Economic Papers, n. 2, p. 199-218.
    • Van Manen, M, 1997, Researching Lived Experience, Human Science for an Action Sensitive Pedagogy (2nd Ed), Ontario, Althouse Press.
    • Vanderbleek, L, et al, 2011, "The relationship between play and couple satisfaction and stability", The Family Journal, n. 19, p. 132-139.
    • Walton, E, & Takeuchi, D, 2010, "Family Structure, Family Processes, and Well-Being among Asian Americans: Considering Gender and Nativity", Journal of Family Issues, n. 3, p. 301–332.
    • Wang, H, & Amato, P. R, 2000, "Predictors of divorce adjustment: Stressors, resources, and definitions", Journal of Marriage & the Family, n. 62, p. 655-668.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدادادی سنگده، جواد، نظری، علی محمد، احمدی، خدابخش.(1396) شاخص های سلامت خانواده و ارائه مدل مفهومی خانواده سالم اسلامی- ایرانی: مطالعه کیفی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(3)، 25-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    جواد خدادادی سنگده؛ علی محمد نظری؛ خدابخش احمدی."شاخص های سلامت خانواده و ارائه مدل مفهومی خانواده سالم اسلامی- ایرانی: مطالعه کیفی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10، 3، 1396، 25-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدادادی سنگده، جواد، نظری، علی محمد، احمدی، خدابخش.(1396) 'شاخص های سلامت خانواده و ارائه مدل مفهومی خانواده سالم اسلامی- ایرانی: مطالعه کیفی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 10(3), pp. 25-40

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خدادادی سنگده، جواد، نظری، علی محمد، احمدی، خدابخش. شاخص های سلامت خانواده و ارائه مدل مفهومی خانواده سالم اسلامی- ایرانی: مطالعه کیفی. روان‌شناسی و دین، 10, 1396؛ 10(3): 25-40