خوانش روانشناختی «خوف از خدا» مبتنی بر اندیشهی علامه طباطبائی: ارائه مدل پدیدآیی

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
بحث از هیجانها همواره از سوی اندیشمندان مورد توجه بوده است؛ زيرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری، هیجانات به طریقی دخالت دارند. تقریباً همه فیلسوفان بزرگ از جمله ارسطو، اسپینوزا، کانت، دیوئی، برگسون، راسل و... همگی در ماهیت هیجانها اندیشیده و در مورد ریشهها، نمودها، اثرات و جایگاه آنها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کرده و نظریههایی ارائه دادهاند. حکمای الهی به اهمیت برخی از هیجانهای خاص، مرتبط با تجربه مذهبی افراد، پی بردهاند و پرورش این هیجانات را بهطور غیرمستقیم، در رأس برنامه تربیت مذهبی قرار دادهاند (پلاچیک، 1371، ص 13). علامه طباطبائی از جمله فیلسوفان و حکمای الهی است که در زمینة هیجانات مطالب مهمی طرح و دیدگاه خود را نسبت به برخی از هیجانهای دینی مانند «خوف از خدا» ارائه نمودهاند.
توجه به تأثیرگذاری سازة خوف در تعالی فرد و پالایش نفس، و نقش آن بهعنوان عاملی مهم برای درمان مشکلات نفس، حکایت از اهمیت آن در تعالیم دینی دارد (موسوی خمینی، 1383، ص 227). علامه طباطبائی، دو ویژگی اساسی برای هیجان خوف مطرح میکند که بيانگر اهمیت این مفهوم در اندیشة ایشان است. 1. عاملی بازدارنده از ارتکاب اشتباه (طباطبائی، 1430ق، ج 10، ص 28)؛ 2. نیرویی انگیزهبخش در جهت رسیدن به هدف (همو، ج 7، ص 143). بهطورکلی، بازدارنده بودن و انگیزهبخشی هیجان خوف، نشانگر اهمیت روانشناختی این مفهوم در آثار علامه طباطبائی است.
در بررسی عوامل تأثيرگذار بر ترس در انسان، ديدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی روانشناسان، انسانشناسان و اسطورهشناسان ... در [بررسی] واکنشهای انسانهای اولیه و اساطیری معتقدند: عوامل طبیعی (همچون رعد و برق، باد و باران و...) علت اصلی ايجاد ترس در انسان شده و این ترس، در ادامة حیات روانی انسان زیربنای گرایش دینیاش را نیز ساخته است (پیرحیاتی، 1390، ص 326). بهعنوان مثال، وجود خدا در نگاه فروید (1362) برآمده از یک تابوی وجدانی و یا تابوی احساس گناه است. در واقع، از نگاه فروید نهتنها منشأ پيدايش خداوند، بلکه منشأ عقايد دينى در ذهن انسانها، آرزوى محفوظ ماندن از آسيب عوامل طبیعی بوده است. انسانهاى اوليه، براى فرار از ترس و دلهره در برابر عوامل آسيبرسان، بهتدريج به موجوداتى صاحب قدرت و شعور و مسلط بر طبيعت قائل شدند تا بتوانند از طريق خواهش، قربانى، عبادت، دعا و كارهايى از اين قبيل، مهر و محبت آن موجودات را بر انگيخته و خود را از خطر برهانند. از نظر فروید، انگيزة گرایش انسان به خداوند، نه تنها در دوران اوليه تاريخ «مسئله ترس» بوده است، بلكه امروزه نيز اين ديدگاه همچنان به قوت خود باقى است. همسو با دیدگاه فروید، نگاه راسل است که ترس را عامل پیدایش دین و گرایش به خدا مطرح میکند. او معتقد است: «مذهب قبل از هر چیز اساساً بر مبنای ترس استوار گردیده است. ترسی ناشناخته، و از این راه، احساسی به وجود میآید که هر کس تصور میکند در مشکلات و مشاجرات پشتیبانی دارد» (راسل، 1349، ص 37). او با طرح خطر زوال و نابودی انسانیت و تمایل انسانها نسبت به دستیابی به پناهگاهی امن، به این نتیجه میرسد که انسانها به علت ترس، متمایل شدهاند تا با ایجاد موجودی بهعنوان خدا به جستوجوی آرامش برآیند. راسل در این خصوص میگوید: «بشر در مخاطره اخلاق قرار گرفته، و در حال حاضر ترس مانند گذشته بشر را مستند به جستوجوی پناهگاهی که خداوند آن را ارزانی داشته مینماید» (همان، ص 255).
درست عکس نگاه فروید و راسل، در نظام هستیشناختی علامه طباطبائی، انسان و ماسوی الله همه معلول خدا بوده و خداوند بهعنوان یک موجود حقیقی علت تامه هستی است. در این نگاه، آنچه عامل اصلی پدیدآیی ترس است، فقر ذاتی و ضعف وجودی در برابر علت هستیبخش است؛ چراکه نسبت بین معلول و علت در منشور فکری ایشان، نسبتی یک طرفه است؛ یعنی هر چه هست، علت است و معلول عین فقر است، نه فقیر (مصلح و موسویمقدم، 1390). طبق دیدگاه علامه طباطبائی، انسان با عقل سلیم، معلولیت خود و جهان و نیز فقر ذاتی و ربط محض بودن خود با خالق را بنا به فطرت خویش در مییابد. ازاينرو، نمیتوان انسان را بهعنوان موجودی خودبنیاد یا سوژه تعریف کرد، بلکه معلولی است که از طریق مسیری طبیعی، که همان قانون فطرت است به هدف غایی خود که قرب الهی است میرسد (همان).
اگر چه علامه انسان را موجودی نیازمند معرفی میکند، اما در تحلیل رفتار و صفات هیجانی، برخلاف روانشناسان مکتب انسانگرا و مکتب روانتحلیلگری، فقط بر سلسلهنیازها و نیازهای جنسی متمرکز نمیشود (طباطبائي، 1430ق، ج 4، ص 7)؛ بلکه همانطور که خلیلیان شلمزاری و خسروپناه (1396) تبیین نمودهاند، طبیعت از نگاه علامه هدفمند است و انسان بهعنوان یک موجود طبیعی بهطور بنیادین در جستوجوی هدف است. برایناساس، تحلیل رفتار و صفات هیجانی در اندیشه ایشان، بر اساس اصل جهتمندی صورت میگیرد. این تمرکز بنیادین علامه بر هدفمندی، برخلاف تمرکز روانشناسان انسانگرا و روانتحلیلگر، در خصوص اصل نیازمندی انسان است. به عبارت دیگر، در اندیشه علامه طباطبائی نیازهای انسان جهتدار هستند و جهت آنها به سوی یک هدف واقعی است؛ اینگونه نیست که صرف نیاز داشتن بدون در نظر گرفتن جهت آن راهانداز هیجان باشد، بلکه در دیدگاه علامه براي جلوگیری از بروز هیجانات کاذب، تعیین جهت و هدفداری بهعنوان یک واقعیت، زیربنای شکلگیری هیجان قرار دارد.
در این مقاله، با توجه به ویژگیهای سازة «خوف» در نگاه علامه طباطبائی و تفاوت نظام هستیشناسی علامه در تحلیل پدیدآیی خوف، همچنین تمرکز بنیادین بر اصل جهتمندی در تحلیل سازههای هیجانی، از جمله خوف از خدا، مسئله پیشرو شناسایی مدل پدیدآیی خوف از خدا، بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی است. منظور از «مدل»، نمایش گرافیکی، نظری یا نوع دیگری از نمایش یک مفهوم، یا فرایندهای رفتاری پایه یا بدنی است که برای اهداف تحقیقاتی مختلف، مانند افزایش آگاهی از یک مفهوم، ارائه فرضیهها، نشان دادن روابط، یا شناسایی الگوهای تخصصی به کار گرفته میشود (فرهنگ لغت روانشناسی، 2009، ص 247). برایناساس، منظور از «مدل پدیدآیی خوف از خدا»، مجموعهای از متغیرها و ارتباط میان آنهاست که در شکلگیری مفهوم خوف از خداوند دخالت دارند. بنابراین، رسالت این مقاله در راستای مفهومسازی سازة «خوف از خدا» از دیدگاه علامه طباطبائی است و درصدد پاسخگویی به اين سؤال است كه مدل پدیدآیی خوف از خدا در اندیشة علامه طباطبائی شامل چه عناصر روانشناختی میشود؟
روش پژوهش
این پژوهش با توجه به نوع مطالعه، کیفی است و براي دستیابی به اطلاعات، روش تحلیل محتوای کیفی، با تمرکز بر توصیف و تحلیل به کار گرفته شده است. در این روش، محقق علاوه بر تصویرسازی آنچه هست، به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسئله و ابعاد آن میپردازد. ازاینرو، براي دستیابی به مدل پدیدآیی خوف از خدا، با استفاده از گزارههایی موجود در آثار علامه طباطبائی، ابعاد و جنبههای مهم و روابط میان آنها در خصوص سازه خوف از خدا استخراج و سپس، تبیینی مستدل و مدلی گرافیکی از آنها طراحی میشود. جامعه متنی پژوهش، آثار مکتوب علامه طباطبائی است، گروه نمونة 12 جلد از تفسیر المیزان است که بهصورت هدفمند انتخاب شدهاند.
يافتههاي پژوهش
يافتههاي اين مقاله در ذيل عناوين انواع خوف و مدل پديدآيي آن ارائه ميشود.
انواع خوف
بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی، ميتوان خوف را به دو نوع «خوف حزم» و «خوف جبن» تقسیم نمود. علامه، پس از تبیین جبن بهعنوان یک صفت مرضی (طباطبائی، 1430ق، ج 10، ص 322) خوف حزم (خوف احتیاطی) را در مقابل خوف جبن مطرح میکند. خوف حزم، به هرگونه ترس، بیم و دلواپسی به خاطر خدا که برآمده از احتیاط باشد، اشاره دارد. ایشان دامنة خوف حزم را شامل ترس فرد نسبت به جان یا آبرو یا مال معرفی و بیان میکند که اگر فرد از چیزی بر جان یا آبرو یا مالش، به خاطر خدا بترسد؛ نه به خاطر هوای نفس؛ این نوع ترس، خوف حزم در برابر خوف جبن است (همان، ج 10، ص 323)، مبتنی بر اندیشه علامه طباطبائی خوف جبن، نابهنجار و مرضی و خوف حزم، بهنجار و غیرمرضی است. در ادامه، ملاک تقسیمبندی به مرضی و غیرمرضی بودن خوف، بر اساس اندیشه علامه ارائه میشود.
علامه علاوه بر اینکه واژة «خوف» را در ترس غیرمرضی استعمال نموده، این واژه را در ترس مرضی نيز به کار برده است (همان، ج 9، ص 279) و به مصادیقی از آن اشاره نموده است. به نظر ایشان، مطلق خوف، هیجان مرضی نیست، بلکه خوف زمانی مرضی میشود که موجب از بین رفتن مقاومت نفس [ضعف اراده] شود و دارای سه نشانه باشد: 1. ایجاد حالت گیجی در فرد؛ 2. ناله (الفزع)؛ 3. از بین رفتن تدبیر نسبت به برطرف کردن منبع ایجادکنندة ترس (همان، ج 10، ص 321). علامه برای اشاره به خوف مرضی، از واژة «جبن» استفاده میکند (همان). ایشان، خوف ضعیفان بنیاسرائیل از فرعون (همان، ج 10، ص 113) و خوف از فاش شدن نیتهای باطنی منافقین را از مصادیق خوف مرضی معرفی میکند (همان، ج 9، ص 327 و 411).
انواع خوف از خدا
بر اساس دیدگاه علامه طباطبائی، اصل توحید یک اصل اساسی در شکلگیری شناخت، هیجان و رفتار است (طباطبائي، 1430ق، ج 10، ص 135). برایناساس، اصل محوری توحید، در همة مصادیق خوف غیرمرضی، با مراتب (شدت و ضعف) مختلف جاری است. ملاک تقسیمبندی خوف از خدا، مبتنی بر تفاوت افراد در میزان شناخت و معرفتی است که نسبت به توحید دارند. ازاینرو، کسانی که در عالیترین درجات توحیدند، فقط از خدا میترسند و کسانی که مراتب پایینتری از معرفت را دارند، متعلق خوفشان متفاوت میشود. اما باید در نظر داشت که همه مصادیق خوف غیرمرضی، به اصل توحید بازگشت دارند. به عبارت دیگر، با توجه به مراتب شناخت و معرفت نسبت به توحید، همه مصادیق خوف غیرمرضی، خوف از خداوند است؛ با این تفاوت که افراد به حسب میزان شناخت و معرفتی که از خداوند دارند، در مصادیق خوف از خداوند متفاوت میباشند.
بهطورکلی، علامه در خصوص اینکه خوف غیرمرضی شامل چه مصادیقی میشود، معیاری با دو ویژگی مطرح میکند: از نظر ایشان مصادیق خوف غیرمرضی اولا،ً بايد ممکن و محتملالوقوع باشد. ثانیاً، در صورت وقوع، مقداری از سعادت انسان را از بین ببرد؛ سعادتی که فرد توقع دارد واجد آن باشد و خود را واجد آن فرض میکند (طباطبائی، 1430ق، ج 4، ص 61). برایناساس، علامه در تفسیر آیة 50 سورة نحل، خوف در برابر رجا و خوف در برابر مقام خدا را از مصادیق خوف از خدا معرفی میکند. در خوف در برابر رجا، فرد خائف انتظار دریافت امر ناخوشایند دارد. این انتظار امر ناخوشایند، موجب بروز خوف میشود. مثال این نوع خوف از خدا، خوف از عذاب است (همان، ج 12، ص 268؛ ج 19، ص 108). در خوف از عذاب، چون فرد انتظار دریافت عذاب، بهعنوان یک امر ناخوشایند دارد، نگران و خائف میشود. اما در خوف در برابر مقام خدا، احتمال و انتظار امر ناخوشایند، موجب بروز خوف نمیشود، بلکه شناخت مقام جلال، عظمت، قاهریت و کبریایی خداوند و اینکه خداوند آگاه از اعمال انسان است (همان، ج 19، ص 108)، موجب پدیدآیی خوف در انسان میشود. در کلام علامه، به حقیقت این نوع از ترس از خدا چنین اشاره شده است: «حقيقت [این نوع از] ترس عبارت است از: تأثر و انكسار و كوچك شدن، و خلاصه پريدن رنگ روى ضعيف در مقابل قوىاى كه با قوتش ظهور يافته و شناخته شده، و تپش قلب زيردست در قبال بالادست كبير متعال كه با كبريائيش بر همه چيز قاهر شده است» (طباطبائی، 1374، ج 12، ص 387).
مواجهه فرد در این نوع خوف (خوف از مقام)، موجب بروز آثاری از جمله مذلت، خواری، اندکاک و عبادت، همراه با خضوع در برابر مقام عزت و جبروت الهی میشود (همو، 1430ق، ج 19، ص 108).
مدل اجمالی پدیدآیی خوف از خدا
علامه، بر اساس دو انگیزه دفع ضرر و جلب منفعت، دو موقعیت روانی ترسیم میکند، که در هريک از این موقعیتها، برخی از صفات شخصیتی شکل میگیرد. توضیح بیشتر اینکه، ایشان ابتدا موقعیتهایی را که انسان با آنها رؤیاروی میشود، به دو موقعیت «ناخوشایند» و موقعیت «خوشایند» تقسیم میکند. سپس، بر اثر مواجهه شعوری (شناختی) فرد با موقعیت ناخوشایند، صفت خوف و وَجَل در درون فرد پدید میآید. همچنین، ربرو شدن شعوری فرد با موقعیت خوشایند، موجب شکلگیری میل و شهوت در انسان میشود. در ادامه، ایشان بر رعایت اعتدال در شکلگیری صفات شخصیتی ـ برآمده از این موقعیتهای روانی ـ تأکید میکند. ازاینرو، «صفت شجاعت» را حد میانه در موقعیت روانی ناخوشایند و برآمده از انگیزه دفع ضرر و «صفت عفت» را حد میانه در موقعیت روانی خوشایند و برآمده از انگیزه جلب منفعت معرفی میکند (همو، 1430ق، ج 10، ص 322).
دو سر طیف، در موقعیت روانی برآمده از انگیزه دفع ضرر، ایجادکننده صفات تهور و جبن است. تهور، حالت تفریط در موقعیت روانی ناخوشایند و برآمده از انگیزه دفع ضرر است؛ یعنی جایی که فرد در آن، هیچگونه تأثیری در برابر موقعیتهای ناخوشایند (ترسناک) نداشته باشد. از سوی دیگر صفت «جبن»، حالت افراط در موقعیت روانی ناخوشایند و برآمده از انگیزه دفع ضرر است که فرد، از هر خطر موهوم و هر شبحی، که نمیداند چیست، آنچنان به وحشت بیفتد که قدرت شناخت را از دست بدهد (همان).
دو سر طیف، در موقعیت روانی خوشایند و برآمده از انگیزه جلب منفعت، ایجادکنندة صفات خمول (بی سروصدا) و شره (آزمند و حریص) است. صفت «خمول»، حالت تفریط در موقعیت روانی برآمده از انگیزه جلب منفعت است. چنین فردی دلش در برابر هیچ محبوب و مطلوبی متأثر نمیشود و در مقام جلب آن محبوب برنمیآید. در جهت مخالف خمول، صفت «شره» (آزمند و حریص) قرار دارد. حالت افراط در موقعیت روانی برآمده از انگیزه جلب منفعت است. افراد دارای این ویژگی، هر چیزی که مورد علاقه ایشان قرار گیرد، آنچنان دلباخته آن میشوند که در قدرت شناخت و تدبیرش اختلال به وجود آید، بهگونهایکه ممکن است خود را فراموش کند (همان). در هر دو موقعیت روانی (برآمده از انگیزه دفع ضرر و جلب منفعت)، حالت تفریط هر کدام از این موقعیتها، کنشوری فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. در «تهور»، هیچگونه واکنش رفتاری نسبت به برطرف کردن منشأ دفع ضرر و در صفت «خمول»، هیچگونه عملکرد رفتاری نسبت به متأثرشدن از منشأ جلب منفعت در فرد مشاهده نمیشود. همچنین، حالت افراط هريک از این موقعیتها، وضعیتشناختی افراد را مختل میکند. ویژگی جبن و شره، فرایندشناختی افراد را از موقعیت طبیعی، خارج کرده و فرد را دچار توهم میکند.
علامه، بر رعایت اعتدال در شکلگیری صفات شخصیتی ـ برآمده از این موقعیتهای روانی ـ تأکید میکند (طباطبائی، 1430ق، ج 10، ص 322). همانطور که شکل 1 نشان میدهد، صفت «شجاعت» ویژگی افرادی است که در موقعیت روانی ناخوشایند و با انگیزه دفع ضرر قرار گرفتهاند و به صورت متعادل، با وضعیت پدید آمده برخورد کنند. با این ویژگی، فرایندهای شناختی متناسب با موقعیت روانی فعال میشود و فرد دچار توهم نمیشود. همچنین، با ویژگی شجاعت، سطح کنشوری مطلوب است و واکنشهای مناسب موقعیت از فرد صادر میشود. از سوی دیگر، صفت ترس مرضی (جبن)، ویژگی افرادی است که در موقعیت روانی ناخوشایند قرار گرفتهاند، اما به صورت افراطی با موقعیت برخورد میکنند. در این وضعیت، در فعالیت شناختی آنها اختلال ایجاد شده و به صورت افراطی، از موقعیت و اشیاء ترسناک وحشت میکنند. در مقابل، «تهور»، ویژگی افرادی است که در موقعیت ناخوشایند قرار دارند و به صورت تفریطی، با این وضعیت رؤیاروی میشوند. ازآنجاکه خوف از خدا، درپی انتظار امر ناخوشایند رخ میدهد (همان، ج 9، ص 113؛ ج 12، ص 267 و 268؛ ج 10، ص 199) و درپی آن، عملکرد را تحت تأثیر قرار میدهد، بهگونهایکه فرد از منشأ خوف اجتناب (همان، ج 14، ص 144؛ ج 9، ص 113؛ ج 17، ص 191 و ج 20، ص 192) و نسبت به دستیابی به هدف استقامت (همان، ج 10، ص 321) میکند؛ خوف از خدا حد تعادل میان دو ویژگی تهور و جبن است. در مجموع، هیجان خوف از خدا برخاسته از فضیلت شجاعت و حد اعتدال در رؤیارویی با موقعیت روانی ناخوشایند است.
شکل 1. موقعیت روانی ناخوشایند در شکلگیری صفت خوف
مدل تفصیلی پدیدآیی خوف از خدا
ازآنجاکه علامه اندیشمندی غایتگرا است، تحلیل رفتار و هیجانات در اندیشة ایشان، بر اساس اصل توحید جهتمند است. این تمرکز بنیادین علامه، موافق با دیدگاه ایشان در خصوص هدفمندی طبیعت هستی و طبیعت انسان است (خلیلیان شلمزاری و خسروپناه، 1396). پذیرش مؤثر بودن انتخاب هدف، در شکلگیری فرایندهای هیجانی و رفتاری از ناحیه علامه، بيانگر اهمیت تعیین هدف در پدیدآیی فرایندهای روانی است. علامه، سه نوع هدف را عامل تأثیرگذار در بروز رفتار و صفات نفسانی معرفی میکند:
1. دستیابی به فوائد دنیوی و دریافت تحسین از ناحیه افکار عمومی؛ 2. دستیابی به فوائد اخروی؛ 3. دستیابی به قرب الهی (طباطبائي، 1430ق، ج 1، ص 373).
ایشان با اشاره به اشتراکات و تفاوتهای میان هریک از این اهداف، تعیین هريک از آنها را به میزان بهرهگیری از ظرفیتهای شناختی افراد منوط مینماید. ازاینرو، پدیدآیی هیجان خوف، بر اساس هریک از اهداف ذکر شده، متفاوت است. چنانکه ایشان هیجان خوف را بر اساس هریک از این اهداف، متفاوت توصیف نموده است (طباطبائی، 1430ق، ج 1، ص 373). با توجه به مصادیق خوف از خدا، از سوی علامه (خوف در توازن با رجا و خوف از مقام الهی) (همان، ج 12، ص 268) خوف در توازن با رجا، بر اساس هدف دوم و خوف از مقام الهی، بر اساس هدف سوم پدید میآید. همچنین، هدف در پدیدآیی خوف در معنای «جبن»، از نوع هدف اول است. هدف این مقاله، ارائه مدل پدیدآیی خوف در توازن با رجا است.
علاوه بر نقش تعیینکنندگی هدف، ویژگیهای انسانشناختی و عامل انگیزه در پدیدآیی حالات نفسانی از سوی علامه طباطبائی مورد تأکید قرار گرفته است. علامه، در موضوع هدفِ خلقت انسان، شناخت از ظرفیتهای وجودی انسان را مسیر دستیابی به هدف معرفی میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 3، ص 58). همچنین، با توجه به نقش اراده و شعور، علامه به انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر در پدیدآیی حالات نفسانی اشاره نموده است (همان، ج 10، ص 321ـ322). ازاینرو، برای دستیابی به مدل پدیدآیی هیجان خوف از خدا، توجه به ویژگیهای انسانشناختی و عامل انگیزه، در کلام علامه طباطبائی لازم است. برایناساس، با توجه به تأکید علامه، نسبت به نقش تعیین هدف، شناخت ویژگیهای انسان و انگیزههای مؤثر، مدل پدیدآیی خوف از دیدگاه علامه را در سه محور کلی بررسی میکنیم. ابتدا به موضوع شناخت هدف و آگاهی از ویژگیهای انسانشناسی خوف پرداخته، در ادامه انگیزة پدیدآیی و سپس، نتیجه پدیدآیی خوف در عملکرد رفتاری بررسی میشود. پس از توصیف اين سه مرحله، مدل پدیدآیی خوف از خدا به صورت تصویری ارائه میشود.
محور اول. شناخت و پدیدآیی خوف از خدا
با توجه به اینکه علامه از تقدم شناخت بر هیجان سخن به میان آورده، تحلیلی شناختی از مبانی انگیزشی خوف، بر اساس دیدگاه ایشان ارائه میشود. علامه، با اشاره به تفاوت در ادراک و نوع فکر افراد، بر عنصر شناختی در پدیدآیی هیجان ترس تأکید میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 1، ص 374) و به پدیدآیی هیجان ترس، برآمده از تلقین شناختی تصریح میكند (همان، ص 373). چنانکه راغب اصفهانی، در ذیل واژة «خوف»، در تفسیر آیة 35 سورة نساء، به وقوع هیجان خوف، بعد از شناخت اشاره میکند. بنابراین، مواجهه شعوری فرد، مقدمه پدیدآیی خوف در درون فرد است (همان، ج 10، ص 322). متعلق شناخت در پدیدآیی خوف از خدا، از دیدگاه علامه طباطبائی شناخت هدف، شناخت ویژگیهای خدا و آگاهی از خصوصیات انسان است که در بروز هیجان خوف از خدا، نقش تعیینکننده دارند. در ادامه، توصیف هریک از اين موارد ارائه میشود.
هدف و معنای متعالی، همة رفتارها را متوجه خود میکند، قرب الهی است و فراتر از اهداف فردی است؛ هرچند اهداف فردی، از عمق زیادی برخوردار باشد. همانطور که بیان شد، هدف در خوف از خدا در توازن با رجا، دستیابی به فوائد اخروی است که مرتبهای از کمال و سعادت انسانی را تأمین میکند. اما در خوف از خدا، بهمعنای خوف از مقام الهی، هدف قرب الهی است.
علاوه بر شناخت هدف، علامه شناخت دو جنبه از عاملیت الهی را در پدیدآیی خوف مؤثر میداند: 1. شناخت نسبت به مؤثر بودن عاملیت الهی؛ 2. توجه نسبت به ویژگیهای عاملیت الهی. علامه، در تفسیر آیة 26 سورة هود، آگاهی نسبت به علت و مؤثر بودن خداوند در امور طبیعی را از عوامل ایجادکنندة خوف بیان میکند. با اشاره به داستان مقابله حضرت نوح با بتپرستان، بیان میکند که حضرت نوح براي ایجاد خوف در دل بتپرستان، برخی از تأثیرات خداوند در نظام طبیعت را مطرح میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 10، ص 199).
نوح، در مقام مقابله با بتپرستان که از خشم بتها میترسیدند [به هدف ایجاد ترس در بتپرستان ویژگیهایی را برای خداوند برشمرد]، در مقام مقابله با آنان گفت: این الله سبحان است که خالق شما و مدبر شئون زندگی شما و امور معاش شما است. به همین منظور، هم آسمانها و زمین را آفرید، خورشید را تابنده و قمر را نورانی کرد، بارانها را از آسمان بارانید، زمین را رویانید و باغها را ایجاد کرده، نهرها را به جریان در آورد ... و چون الله سبحان، چنین خدايی است و چون پروردگار شما است، پس باید تنها از او بترسید (طباطبائی، 1374، ج 10، ص 297).
همچنین، با توجه به تفاوت میان منشأ و عاملیت الهی در خوف، شناخت ویژگیهای متعددی از ناحیه خداوند، موجب پدیدآیی خوف از خدا در فرد میشوند (همو، 1430ق، ج 12، ص 267). همانطورکه نراقی (1381)، عظمت و جلال کبریایی خداوند را عامل خوف از خدا معرفی میکند، در نگاه علامه طباطبائی، این ویژگیها شامل ویژگی جلال الهی، عظمت الهی و ملاقات با خداوند است. علامه، آگاهی از ویژگی جلال الهی را عامل ایجاد خوف از خدا در خیفه (طباطبائي، 1430ق، ج 8، ص 383)، شناختِ امر عظیم را عامل ایجادکنندة خوف از خدا در خشیت (همان، ج 4، ص 200) و آگاهی از ملاقات با خداوند را موجب برانگیختن خوف از خدا، نسبت به عذاب الهی معرفی میکند (همان، ج10، ص 28). بنابراین، شناخت ویژگیهای سهگانه عاملیت الهی، بهعنوان تکیهگاه خوف (علو و برتری، استقلال و قادر بودن)، در پدیدآیی خوف از خدا تأثیرگذار است. ازآنجاکه خوف از عذاب، یکی از اقسام خوف از خدا در توازن با رجا است و این مقاله عهدهدار مفهومسازی خوف از خدا، در توازن با رجا است، شناخت ویژگی قادر بودن خداوند، عامل پدیدآیی خوف از خدا است.
علامه طباطبائی، از ویژگی انسانشناختی افراد، به «ضعف وجودی انسان» در پدیدآیی خوف از خدا توجه نموده است. در انسانشناسی خوف از دیدگاه علامه، ضعف وجودی برآمده از نیازمندی و عین ربط بودن انسان به فاعل هستیبخش (طباطبائی، 1430ق، ج 4، ص 7؛ ج 8، ص 349)، از ویژگیهای وجود انسان است. بر اساس نگاه انسانشناختی علامه، توجه فرد به ویژگی نیازمندی و عین ربط بودن، موجب شکلگیری خوف میشود. فهم روانشناختی دو ویژگی انسانشناختی، «نیازمندی» و «عینربط بودن» در توصیف ویژگی «عدم استقلال» امکانپذیر است.
در کلام علامه طباطبائی، دو ویژگی ضعف و عین ربط بودن انسان به منبع هستیبخش، با ویژگی «واسطه بودن خدا میان قلب انسان»، در پدیدآیی هیجانات از جمله خوف مطرح شده است. علامه در ذیل آیة 24 سورة انفال، با اشاره به واسطه بودن خدا میان آدمی و قلباش، به تبیین این مسئله میپردازد که زمام قلب مؤمن به دست خداست. در نتیجه، خود مؤمنین نسبت به در اختیار داشتن و مالک بودن قلبهایشان مستقل و بینیاز از خداوند نیستند (طباطبائي، 1430ق، ج 9، ص 46). ازاینرو، توجه فرد مؤمن به این عدم استقلال، عاملی برای ترس از خداوند به حساب میآید. در تبیین عدم استقلال و واسطه بودن خداوند میان محل ادراک خوف و فرد، علامه طباطبائی چنین بیان میکند:
ازآنجاییکه خداوند بر اجزاء وجودی [قلب] و توابع اجزای وجودی [عواطف باطنی] انسان احاطه دارد ... مالک انسان و تصرفاتش است و در آنها به هر صورت که بخواهد تصرف میکند. ... البته خداند از مُلک خود و تصرفاتش هر مقدار که بخواهد به خود انسان واگذار میکند. ... [اما در این واگذاری] خدا، میان انسان و جزءجزء وجودش و تمامی توابعش حايل است، بین او و قلبش، بین او و گوشش، ... حايل است و تصرف میکند. ... [ازاینرو] وقتی خدا میان انسان و قلب [محل درک خوف] او حايل باشد، و با در نظر گرفتن اینکه، او مالک حقیقی قلب نیز هست، پس قبل از اینکه انسان در قلبش تصرف کند، او در قلب انسان به هر نحوی که میخواهد تصرف نموده، آنچه را که انسان از ایمان و یا شک، خوف و یا رجا و ... به خود نسبت میدهد همه به خدای تعالی نیز انتساب دارد. ... بنابراین، اینکه انسان به ایمان درونی و یا حسن نیت خود وثوق داشته باشد و از تصمیمش بر کار نیک کردن و به صلاح و تقوا گرايیدن مغرور شود، از کمال جهل انسان است. ... ازاینرو، جا دارد که آدمی به جای مغرور شدن، همیشه از اینکه خداوند دلش را واژگون کند در حذر و ترس باشد چون خدا در هر لحظه میتواند دل انسان را از سعادت به شقاوت و از استقامت به واژگونی و انحراف برگرداند (طباطبائي، 1430ق، ج 9، ص 46-49).
با توجه به آنچه در محور اول (شناخت و پدیدآیی خوف) بیان شد، توجه و شناخت انسان به چند جنبة وجودی موجب پدیدآیی خوف میشود.
جنبة اول، طبیعت انسان هدفمند است. هدف در خوف از خدا، در توازن با رجا دستیابی به فوائد اخروی است.
جنبة دوم، دستیابی به هدف، نیازمند تلاش جدی است. در صورت اهمالکاری، احتمال دریافت تنبیه جدی (مجازات) وجود دارد (احتمال شکست در دستیابی به هدف).
جنبة سوم، انسان موجودی ضعیف و نیازمند به فاعل هستیبخش است (ضعف و وابستگی وجودی انسان به خداوند).
جنبة چهارم، خداوند بهعنوان تکیهگاه وجودی انسان از عظمت، برتری، استقلال و قدرت برخوردار است (جایگاه رفیع خداوند).
ازآنجاکه انسان بهعنوان موجودی طبیعی (همان، ج 2، ص 213)، درپی هدفی والاست (همان، ج 1، ص 337)، از سوی دیگر، از ضعف وجودی برخوردار است و این ضعف وجودی، امکان عدم موفقیت نسبت به دستیابی به هدف را افزایش میدهد. همچنین، بر اساس مؤلفة خود اصلاحگری طبیعت از دیدگاه علامه طباطبائی، در صورت عدم موفقیت انسان در دستیابی به هدف، از ناحیه خداوند مورد تنبیه قرار خواهد گرفت (خلیلیان شلمزاری و خسروپناه، 1396). خداوندی که علاوه بر اینکه قادر است، وجود و هستی فرد نیازمند دریافت توجه از ناحیه ایشان است. آگاهی نسبت به شرایط مذکور، زمینه پدیدآیی خوف از خدا در انسان را ایجاد میکند. چنانکه علامه، پدیدآیی خوف را درپی منفعل شدن فرد ضعیف در برابر عامل قدرتمند و قاهر تصور میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 20، ص 192).
محور دوم. انگیزه پدیدآیی خوف از خدا
علامه طباطبائی، دفع ضرر و جلب منفعت را بهعنوان دو انگیزه درونی در پدیدآیی رفتار مطرح میکند. ازآنجاکه انسان موجودی دارای شعور و اراده است، در فعلیتبخشی به انگیزههای جلب منفعت و دفع ضرر، به صورت شناختی دخالت میکند (طباطبائی، 1430ق، ج 10، ص 322). خوف از خدا، با عامل انگیزشی دفع ضرر بهعنوان یک انگیزه درونی (فطری) در فرد به وجود میآید. علامه طباطبائی، در تفسیر آیة 70 سورة هود، به دفع ضرر بهعنوان عامل انگیزشی در شکلگیری خوف تصریح میکند (همان، ص 322) و از نگاه ایشان، سرچشمه پدیدآیی خوف احتمال ضرری است که متوجه نفس میشود (همان، ص 90).
محور سوم. جهت رفتار در مدل پدیدآیی خوف از خدا
کمف (1953)، الگوی رفتاری در هیجان ترس را «اجتناب» توصیف میکند. اما جهت رفتار بر اساس نگاه علامه، در هیجان خوف از خدا دارای دو سمت است: 1. اجتناب از منشأ ترس؛ 2. پیشروی به سمت هدف. براي روشن شدن تفاوت جهتگیری رفتار، بر اساس دیدگاه علامه، با دیدگاه کمف و نظریة میدانی لوین، توجه به دو جهت از رفتار در پدیدآیی خوف از خدا لازم است.
در دیدگاه علامه طباطبائی، در پدیدآیی خوف از خدا، دو جهت از رفتار مشاهده میشود. اگر چه علامه طباطبائی بازدارندگی را بهعنوان ویژگی خوف از خدا را طرح میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 20، ص 198) و اثر خوف را در راستای پرهیز از گرایش به دنیا و هوای نفس معرفی نموده (همان، ص 192)؛ اما ویژگی بازدارندگی، تنها کنش رفتاری خوف از خدا نیست، بلکه با توجه به اینکه خوف از خدا حد، اعتدال موقعیت روانی ناخوشایند و برخاسته از فضیلت شجاعت است (همان، ج 10، ص 322)، یک حرکت رو به جلو و در راستای دستیابی به هدف، در کنش رفتاری خوف از خدا وجود دارد. ازاینرو، یک جهت از رفتار در هیجان خوف از خدا،به سمت هدف و جهت دوم رفتار نسبت به منشأ تهدید است؛ به این معنا که با پدیدآیی هیجان خوف، جهت رفتار نسبت به منشأ تهدید، در قالب اجتناب و گریز بروز پیدا میکند. با توجه به آنچه گفته شد، الگوی رفتار در هیجان خوف از خدا، بر اساس در دیدگاه علامه طباطبائی در جهت اول رفتار، «به سمت هدف» و در جهت دوم رفتار، «اجتناب و گریز» است.
بر اساس آنچه بیان شد، با توجه به دیدگاه علامه طباطبائی در خصوص ویژگی هدفمندی، بهعنوان نیازی بنیادین و یکی از مؤلفههای طبیعت انسان، تأمین این نیاز از ارتباط میان انسان با خداوند تأمین میشود. همانطورکه در تعریف لغوی «خوف» آمده (صاحب، 1414ق، ج 4، ص 423؛ ازدی، 1387، ج 2، ص 434؛ قرشی، 1371، ج 2، ص 313)، در حین عارض شدن خوف، نفس انتظار رسیدن ضرری را دارد. منشأ این احتمال ضرر، در رابطه میان انسان و خدا، تهدیداتی است که از ناحیه هريک از آنها نسبت به دستیابی به هدف (منافع اخروی یا قرب الهی) تصور میشود. این تهدیدات، از ناحیه خداوند در قالب انتظارات و وعدههای مجازات است؛ یعنی در صورت عدم موفقیت نسبت به دستیابی به هدف، فرد با مجازات از ناحیه خداوند روبرو است. وجود وعدة مجازات، عاملی تهدیدکننده برای دستیابی به هدف است. مثلاً، وعدة عذاب و وعدة فراق، از مواردی است که دستیابی به هدف را تهدید میکند. همچنین، تهدیداتی از ناحیه خود انسان، در قالب رفتارهای توأم با خطا یا کاستی و ضعف وجودی، تهدیدکننده هدف است. وضعیت گفته شده، در خصوص رابطة میان انسان و خدا، در نفس انسان، ابتدا از طریق یک فرایند شناختی و سپس، با بهکارگیری ظرفیت انگیزشی، به پدیدآیی خوف از خدا منجر میشود.
همانطورکه بیان شد، تأثیرگذاری هدف در پدیدآیی هیجان ترس، مبتنی بر فرض تقدم شناخت بر هیجان است. بنابراین، ازآنجاکه علامه طباطبائی انسان را موجودی دارای اراده و اختیار معرفی میکند، پدیدآیی رفتار ارادی را ابتدا منوط به تحقق مجموعه عوامل مقدماتی شناختی (تصور، تصدیق) و سپس، عوامل هیجانی (اشتیاق) نموده است
(ربانی گلپایگانی، 1371، ج 2، ص 280).
برایناساس، در موقعیت ناخوشایند، نفس فرد در گام نخست، در یک فرایند شناختی در دو مرحله (تصور و تصدیق)، فعال میشود. در مرحلة اول (تصور)، سه تصور در ذهن انسان شکل میگیرد.
1. تصور هدف و تهدیدات آن؛ 2. تصور مؤثر بودن و ویژگیهای عاملیت الهی (علو و برتری، استقلال و قادر بودن)؛ 3. تصور ویژگیهای خود (ضعف و نیازمندی، عینالربط بودن و واسطه بودن خدا میان قلب).
در مرحلة دوم (تصدیق)، باور فرد در خصوص موضوعات تصور شده سهگونه است:
1. باور افراطی نسبت به تهدید هدف؛ 2. باور منطقی نسبت به تهدید هدف؛ 3. باور به عدم تهدید نسبت به هدف.
در گام دوم، ظرفیت انگیزشی متناسب با هریک از این باورهای سهگانه فعال میشود. اگر فرد باور افراطی نسبت به تهدید هدف داشته باشد، انگیزة دفع ضرر به صورت افراطی فعال میشود و موجب پدیدآیی هیجان جبن (ترس مرضی) میشود. اما اگر فرد باور منطقی نسبت به تهدید هدف داشته باشد، انگیزة دفع ضرر به صورت منطقی فعال شده، موجب پدیدآیی هیجان خوف میشود. از سوی دیگر، اگر فرد باور به عدم تهدید نسبت به هدف داشته باشد، وجود این باور، راهانداز انگیزة دفع ضرر نیست و موجب پدیدآیی هیجان تهور (بیباکی) میشود
(طباطبائی، 1430ق، ج 10، ص 322).
در گام سوم، واکنش رفتاری متناسب با هریک از هیجانهای ایجاد شده شکل میگیرد. ازآنجاکه واکنش رفتاری، در هیجان خوف در دو سطح رفتار بروز پیدا مینمود؛ هریک از هیجانهای جبن (ترس مرضی)، خوف (ترس غیرمرضی) و تهور (بیباکی)، در جهتدهی رفتار با یکدیگر متفاوت هستند. جهت رفتار در هیجان جبن در سطح اول، به سمت هدف نیست و در سطح دوم، از رفتار نسبت به منشأ جبن اجتناب صورت میگیرد و هیجان جبن نسبت به منشأ ترس بازدارندگی ایجاد میکند. در هیجان خوف (ترس غیرمرضی)، جهت رفتار در سطح اول، به سمت هدف است. در سطح دوم، جهت رفتار در خصوص منشأ تهدید، اجتناب از منشأ تهدید است. ازاینرو، هیجان خوف (غیرمرضی)، موجب بازدارندگی از تهدید است. در هیجان تهور (بیباکی)، جهت رفتار به سمت هدف قرار دارد؛ اما در سطح دوم از عملکرد، جهت رفتار موجب اجتناب از منشأ تهدید نمیشود. تفاوت دو جهت رفتار در هیجان ترس، خوف و تهور در جدول 1 آمده است.
جدول 1. تفاوت جبن، خوف و تهور در سطوح عملکرد
جبن خوف تهور
سطوح رفتار نسبت به هدف غیر سمت هدف به سمت هدف به سمت هدف
نسبت به منشأ تهدید اجتناب اجتناب عدم اجتناب
شکل 2. مدل تفصیلی پدیدآیی خوف از خدا
تعریف خوف از خدا
با توجه به مدل پدیدآیی تعریف روانشناختی خوف از خدا، مبتنی بر اندیشه ایشان عبارت است از: «خوف از خدا نگرانی فرد نسبت به تهدید هدف است که به موجب آن، انگیزة فرد در خصوص دستیابی به هدف تقویت و در خصوص ارتکاب و نزدیکی به منشأ تهدید بازداری میشود».
در این تعریف، سازة خوف از خدا بهعنوان نگرانی مطرح شده است که منشأ این نگرانی، عوامل داخلی و خارجی تهدیدکنندة هدف است. ازاینرو، نگرانی که برآمده از عوامل غیر تهدیدکنندة هدف انسان باشد، موجب پدیدآیی خوف از خدا نمیشود. همچنین، در این تعریف منظور از «هدف»، رسیدن به منافع اخروی و قرب الهی است. ازاینرو، در زندگی سعادتمندانه انسان، اگر اهداف دنیوی مورد تهدید قرار گیرند، خوف از خدا در سازمان روانی انسان پدید میآید. یکی از مهمترین اجزاي این تعریف، ویژگی انگیزهسازی سازة خوف از خداست که با پدیدآیی خوف از خدا، فرد دارای نیرو و توان لازم جهت مقابله با منشأ تهدید و همچنین، انگیزة بیشتری نسبت به پیگیری و رسیدن به هدف را دارد.
نتیجهگیری
در تبیین مدل پدیدآیی خوف از خدا، اندیشة علامه طباطبائی بر ابعاد هستیشناسی و انسانشناسی متوقف است. علامه طباطبائی، در بُعد هستیشناسی خوف از خدا، برخلاف فروید (1362) و راسل (1349)، قائل به وجود حقیقی خداوند با ویژگیهای همچون قادر بودن، استقلال و برتری است. همچنین، علامه به ویژگی انسانشناختی ضعف وجودی برآمده از نیازمندی انسان، در پدیدآیی خوف توجه نموده است. همسو با این یافته، نگاه راغب اصفهانی (1412ق)، مصباحیزدی (1385) و وولف (1386) است که ترس را اقتضای نقص و نیازمندی میدانند.
البته، اگر چه ابعاد نیازمندی انسان در پدیدآیی حالات و سازههای روانی مورد توجه علامه است، اما وي بهعنوان یک اندیشمند غایتگرا، بهطور بنیادین بر نقش هدفمندی در شکلگیری انگیزه و جهتگیری رفتار تأکید نموده است. همسو با این نتیجه، یافتههای باقری (1394) است که بر توجه به اصل هدفمندی در مدلسازی و نظریهپردازی، مبتنی بر نگرش اسلامی تأکید نموده است. به اذعان این پژوهشگر، تفاوت رویکردهای دانش روانشناسی در تعریف دو اصطلاح هستیشناسی و انسانشناسی، نشانگر اختلاف تاریخی مطالعات روانشناختی بین تلقیهای مختلف از ساختار و نحوة کارکرد طبیعت و انسان است؛ به این معنا که آیا یک شعور فراتجربی در هستی و در انسان وجود دارد، یا نه؟ مهمترین حاصل باور به وجود و یا عدم وجود این شعور فراتجربی، لحاظ کردن متغیرهای اراده، برنامه و هدف در حرکت و افعال انسان و همچنین، وجود یک اراده، برنامه و هدف و وجود یک برنامهریز در عالم طبیعت است. ازاینرو، به اعتقاد باقری (1394)، لحاظ کردن هدف در مدلهای نظری علمی جزء نتایج باور به شعور فراتجربی است.
همچنین، در تأیید توجه با اصل غایتمندی از سوی علامه طباطبائی، روانشناسان دو رویکرد اگزیستانسیالیسم (مانند فرانکل، 1962) و مثبتنگر (مانند سلیگمن، 2011) بر اهمیت معنا و هدف تأکید کردهاند. البته تمرکز بر اهداف فردی، در برابر اهداف متعالی، وجه تمایز دیدگاه علامه طباطبائی و نظریههای وجودی و مثبتگرا است. برایناساس، خوف از خدا از دیدگاه علامه، هیجانی در راستای تقرب به خدا معرفی میشود. همسو با این نتیجه، دیدگاه کییرکگارد در سازه ترس آگاهی است. کییرکگارد قائل است: «ترس آگاهی اصلیترین عنصر محرک در رسیدن به درجه ایمان بهشمار میآید و یکی شدن فردیت بشر، با فردیت مطلق الهی را هموار میسازد» (هوشنگی و غلامحسینزاده، 1391، ص 146).
علامه طباطبائی، دفع ضرر را بهعنوان یک عامل درونی، منشأ انگیزه در پدیدآیی خوف معرفی میکند. همسو با این یافته، تعریف تلیش (1375) از ترس بهعنوان یک عامل هشداردهنده است. در تفسیر این نتیجه، باید گفت: منشأ درونی بودن انگیزه در دیدگاه علامه طباطبائی ویژگی اختیار انسان است. علامه، انسان را موجودی مختار معرفی میکند (طباطبائي، 1430ق، ج 10، ص 370)، که با قدرت اختیار و انتخاب خود تصمیمگیری میکند. از مهمترین خصوصیات اختیار، عدم تأثیرپذیری از غیر است (طباطبائی، 1387، ج 3، ص 163)؛ به این معنا که انسان در کنشهای برآمده از اختیار، تحت تأثیر هیچ واحدی (چه ارگانیسم زنده یا محیط)،غیر از خودش قرار نمیگیرد. برایناساس، انگیزه دفع ضرر و جلب منفعت، بهعنوان دو عامل دورنی انگیزشی تحت عوامل ارادی و شناختی انسان در پدیدآیی حالات نفسانی دخیلاند (همو، 1430ق، ج 10، ص 321-322).
اگر چه تبیینهای متفاوتی در تقدم و تأخر هریک از شناخت و هیجان در دانش روانشناسی وجود دارد، اما علامه بر تقدم شناخت در هیجان ترس تصریح میکند. در تأیید این نتیجه، موضع اسمیت و کرپی (2000) و شکتر و سینگر (1962) است که قائل به تقدم ارزیابی شناختی، قبل از پاسخ هیجانی هستند. درست بر خلاف بلس و فیلدر (2006) و زاینس (1980)، که بر تقدم عواطف بر جنبههای شناختی، همچون افکار و قضاوتها قائل هستند.
در مدل پدیدآیی خوف از خدا، توجه علامه به دو جهت رفتاری در پدیدآیی خوف از خدا معطوف شده است. در راستای این نتیجه، ریو قائل است: ترس دارای انگیزش محافظت است که معمولاً به صورت گریختن و کنارهگیری از منبع ترس، یا به صورت پاسخهای کنار آمدن برای روبرو شدن با منبع ترس آشکار میشود (ريو، 1381، ص 361). همچنین، ترس از نگاه ریو، از دید مثبت میتواند برای فرد، حمایت انگیزشی فراهم کند. این نتیجه، همسو با نگاه کمف (1958) است که ترس را آمادگی برای بروز واکنشهای اجتنابی و واکنشهای اکتسابی معرفی میکند. البته تفاوت دیدگاه علامه با کمف، همسان بودن اهمیت هر دو جهت رفتار (تقویت هدف و اجتناب از تهدید)، در پدیدآیی خوف از خدا در دیدگاه علامه است درحالیکه در نگاه کمف، حالت فشار و تخریب (واکنش اجتنابی)، به طور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازندگی (واکنش اکتسابی) تفوق دارد. اما با توجه به مهم بودن اصل جهتمندی و توجه علامه طباطبائی، در تبیین خوف از خدا به ویژگی هدفمندی هر دو لایه رفتار (اجتناب و حرکت رو به جلو)، در خوف از خدا دارای اهمیت یکسان است. همسو با این نتیجه، یافتههای مظاهری و پسندیده (1390) است که علاوه بر جنبة بازدارندگی، به جنبة رو به جلو بودن رفتار در خوف از خدا توجه نمودهاند. این پژوهشگران، در تبیین نتیجه ترس از خدا چنین بیان کردهاند: «نتیجه ترس از خدا، «بازداری» رفتار، یعنی احتیاط است و پرهیز از آنچه وی منع کرده است، و نیز مبادرت به آنچه وی خواسته یا فرمان داده است» (مظاهری و پسندیده، 1390، ص 112).
بهطورکلی، در مرحله مدل پدیدآیی مشخص شد که پدیدآیی هیجان خوف از خدا، مبتنی بر دو حیطة کلی است: در حیطة اول، ابعاد هستیشناسی (رابطه انسان با خدا) و انسانشناسی (هدفمندی، نیازمندی و عدم استقلال) و در حیطة دوم، ابعاد روانشناختی (ساحت شناخت، ساحت هیجان و ساحت رفتار) مطرح شده است.
- ازدى، عبداللهبن محمد، 1387، الماء، تهران، دانشگاه علوم پزشكي ايران.
- باقری، فریبرز، 1394، «نقش مفهوم غایتمندی در تعیین ملاک نابهنجاری در روانشناسی مبتنی بر نگرش مادهگرایی و بر مبنای رویکرد اسلامی به انسان و هستی»، مجموعه مقالات کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، دورة اول، ش 3، ص 7-68.
- پلاچیک، روبرت، 1371، هیجانها حقایق، نظریهها و یک مدل جدید، ترجمة محمود رمضانزاده، چ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی.
- پیرحیاتی، محمد، 1390، اسطوره و دین رویکردی پژوهشی و عرفانی به دین، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
- تلیش پل، 1375، شجاعت بودن، ترجمة مراد فرهادپور، چ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
- خلیلیان شلمزاری، محمود و عبدالحسین خسروپناه، 1396، «خوانشی نو در توصیف و تحلیل خاستگاه تفاوتهای جنسیتی از نگاه علامه طباطبائی»، مطالعات جنسیت و خانواده، سال پنجم، ش 1، ص 61-81.
- راسل، برتراند، 1349، چرا مسيحى نيستم؟، ترجمة طاهرى، تهران، آسمان.
- راغب اصفهانى، حسينبن محمد، 1374، ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن، ترجمة غلامرضا خسروی حسیني، چ دوم، تهران، مرتضوی.
- ـــــ ، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم.
- ربانى گلپايگانى، على، 1371، ايضاح الحكمه ترجمه و شرح بداية الحكمه حكيم الهى علامه طباطبائى، قم، مركز جهانى علوم اسلامى.
- ریو، جان مارشال، 1381، انگیزش و هیجان، ترجمة یحیی سیدمحمدی، چ چهارم، تهران، ویرایش.
- صاحب، اسماعيلبن عباد، 1414ق، المحيط فى اللغة، بیروت، عالمالكتب.
- طباطبائی، سيدمحمدحسین، 1387، اصول فلسفه رئاليسم، چ دوم، قم، بوستان کتاب.
- ـــــ ، 1374، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمة سيدمحمدباقر موسوی همدانی، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
- ـــــ ، 1430ق، المیزان فی تفسیر القرآن، چ نهم، قم، جامعه مدرسین.
- فروید، زیگموند، 1362، توتم و تابو، ترجمة باقر ایرجپور،تهران، آسیا.
- قرشى، علىاكبر، 1371، قاموس قرآن، چ ششم، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
- مصباحیزدی، محمدتقی، 1385، پندهای الهی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- مصلح، علیاصغر و رحمتالله موسويمقدم، 1390، «نسبت انسان با خدا در فلسفه دکارت و نقد آن از دیدگاه سيدمحمدحسین طباطبائی»، فصلنامه علمی- پژوهشی دانشگاه قم، سال دوازدهم، ش 4، ص 91-112.
- مظاهری، محمدعلی و عباس پسندیده، 1390، مثلت ایمان الگوی ابعادی رابطه انسان با خدا، قم، دارالحدیث.
- موسوی خمینی، سيدروحالله، 1383، چهل حدیث، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- نراقی، ملااحمد، 1381، معراجالسعادة، قم، هجرت.
- وولف، دیوید، 1386، روانشناسی دین، ترجمة محمد دهقانی، تهران، رشد.
- هوشنگی، مجید و غلامحسین غلامحسینزاده، 1391، «تحلیل مفهوم ترس در رساله قشیریه بر اساس ملاحظات کرکگور»، حکمت معاصر، سال سوم، ش 2، ص 145- 162.
- APA College Dictionary of Psychology, 2009, 1st ed. American Psychological Association, Model.
- Bless, H., & Fiedler, K, 2006, Mood and the regulation of information processing and behavior, In J.P. Frankl, E, 1962, Man's search for meaning; an introduction to logotherapy, Boston, Beacon Press.
- Kempf, E. J, 1953, Neuroses as conditioned, conflicting, holistic, attitudinal, acquisitive-avoidant reactions, Annals of the New York Academy of Sciences, n. 56, p. 307-329.
- Kempf, E. J, 1958, Basic biodynamics, Annals New York Academy of Sciences, n. 73, p. 869-910.
- Schachter, S, & Singer, J. E, 1962, Cognitive, social and physiological determinants of emotional state, Psychological Review, n. 69, p. 379–399.
- Seligman, M.E.P, 2011, Flourish: A Visionary New Understanding of Happiness and Well-Being, New York, Free Press.
- Smith, C. A, & Kirby, L, 2000, Consequences require antecedents: Toward a process model of emotion elicitation, In J. P. Forgas (Ed), Feeling and Thinking: The role of affect in social cognition: Cambridge University Press.
- Zajonc, R. B, 1980, Feeling and thinking: Preferences need no inferences, The American Psychologist, n. 35, p. 151–175.