مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت؛ بر میزان شادکامی، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی- جبری
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
اختلال وسواس فکری و عملی، در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، با وجود وسواسهاي فکری و یا وسواسهای عملی مشخص میشود (انجمن روانپزشکی آمریکا، 1393). بر اساس معیارهای DSM-5، حضور یکی از این دو وسواسهاي فکری و یا وسواسهای عملی، به تنهایی کافی است. بیماران وسواسي، بخصوص در دورههاي تکراري و طولاني، رفتارهاي اجباري درگیر ميشوند و احساس ميکنند که قادر به توقف اين تکرارهاي مکرر نیستند. اختلال وسواسی ـ اجباری، نسبتاً یکنواخت و بدون تناقض بوده و تخمین زده میشود که نرخ شیوع تمام عمری در مردم عادی جامعه (جمعیت غیربالینی) 2تا3 درصد است (سادوک و سادوک، 1393، ص 343). مراجعات حاکی از اين است که فاصله بین شروع علائم اختلال و رفتار جستوجوی درمان توسط بیمار با تقريباً 10 سال تأخیر همراه میشود. درحالیکه اختلال وسواس فکری عملی، يکی از ناتوانکنندهترين اختلالات روانپزشکی پس از فوبیا، سوءمصرف مواد و افسردگی، چهارمین اختلال روانشناختی بوده (کلارک، 2004، ص 131) كه با کارکرد اجتماعي مختل و کیفیت پايین زندگي توأم است. علاوه بر این، وجود مشکلات شغلي، تعارضات خانوادگي، احساس رنج شخصي و اضطرابي که دائم با کوچکترين عامل برانگیزانندهاي در معرض بازگشت است و همچنین، اجتنابهايي که منجر به محدوديت در روابط اجتماعي و بيبهره ماندن فرد از بسیاري از مواهبي ميشود که به راحتي و به دور از دسترس و اضطراب، در اختیار و مورد استفادة همگان است، از جمله مشکلات افراد مبتلا به OCD ميباشد. همة اين موارد، آشکارا کاهش کیفیت زندگی و مشکلات سلامت رواني مشخصي را ايجاد ميکند که نیازمند درمان مؤثر است (فیشر و لومز (Fisher & Lomas)، 2008).
امروزه کیفیت زندگی در نقطة مقابل کمیت، قرار گرفته و با توجه به ابعاد گسترده سلامتی تعريف میشود. منظور از آن، سالهايی از عمر است که همراه با رضايت، شادکامی و لذتبخشی باشد (قاسمی و همكاران، 1389). از سوي دیگر، افزايش شادی بر يکی از مؤلفههای کیفیت زندگی (مؤلفه ذهنی) تأثیر میگذارد و موجب افزايش کیفیت زندگی میشود؛ زیرا شادي مفهومی روانشناختی است که داراي ابعاد مختلفی میباشد (سلیگمن و سکزنتمی هالاي (Selligman & Scikszentimihaly)، 2001). داینر (Dyner)، معتقد است: شادكامي، نوعي ارزشیابي است كه فرد از خود و زندگياش دارد و شامل مواردي از قبیل رضايت از زندگي، هیجان و خلق مثبت، فقدان افسردگي و اضطراب ميشود و جنبههاي مختلف آن نیز به شكل شناختها و عواطف مثبت متجلي ميشود. افکار افراد، با خلق خوشبینانه و شاد، به اين سو گرايش دارد که حوادث بد، مربوط به همان لحظه و همانجا است و بر ساير قسمتهای زندگی تأثیر ندارد (چايار، 2002). علاوه بر اين، لیوبومیرسکی (Lybomirsky) و همکاران (2005) معتقدند: بهطورکلی افراد شاد به شرايط و اتفاقات، به شیوه مثبتتر و سازگارتری پاسخ میدهند و دارای سطح استرس کمتر و سیستم ايمنی قویتر و خلاقتری از افراد ناشاد هستند.
يکی دیگر از مؤلفههاي مؤثر بر شادی، بهزیستی روانشناختی است. بهزيستی روانشناختی، بهعنوان رشد استعدادهای واقعی هر فرد تعريف میشود (واسکوز (Vazquez) و همكاران، 2009). الگوی بهزيستی روانشناختی ريف، به طور گسترده در جهان مورد توجه قرار گرفته است. ريف، اين الگو را بر اساس مرور متون بهداشت رواني ارائه و اظهار داشت: مؤلفههاي الگو، معیارهاي بهداشت رواني مثبت بوده و اين ابعاد كمك ميكند تا سطح بهزيستي و كاركرد مثبت شخص قابل اندازهگیري باشد. در تعداد محدودي از پژوهشها، رابطة بین بهزيستي روانشناختي و سلامت عمومي بررسي شده است (چنگ و چان (Cheng & Chan)، 2010).
تاکنون درمانهاي زيادی در حوزة رواندرمانی، بر بیماران با وسواس فکری و عملی صورت گرفته است. در اين میان، میتوان به رفتار درمانی (کلارک و پوردون (Clirc & Purdon)، 2004)، درمان شناختی رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی اشاره كرد. اما امروزه نسل جديد درمانها يا درمانهاي نسل سوم، بیشتر مورد توجه متخصصان قرار گرفته است که درمان مبتنی بر پذيرش و تعهد، يکی از آنهاست. درمان مبتنی بر پذيرش و تعهد که به اختصار ACT خوانده میشود، يک رفتار درمانی موج سوم است که آشکارا اين رويکرد، تغییر کارکرد افکار و احساسات به جای تغییر شکل، محتوا يا فراوانی آنها را میپذيرد. ACT ريشه در يک نظريه فلسفی، به نام زمینهگرايی عملکردی دارد و مبتنی بر يک برنامة تحقیقاتی، در مورد زبان و شناخت است که نظرية چارچوبهای رابطههای ذهنی خوانده میشود (هايس و همكاران، 2001). ACT، شش فرایند مرکزی دارد که منجر به انعطافپذیری روانشناختی میشوند. فرایندهای فوق عبارتند از: پذیرش، گسلش، خود بهعنوان زمینه، ارتباط با زمان حال، ارزشها و عمل متعهدانه.
بسیاری از نشانهها و تظاهرات بالینی اختلال وسواس فکری و عملی، بخصوص جنبههايی که مقاوم به درمان هستند (مثلاً اجتناب، بازداری فکر، کیفیت زندگی مختل، مشکلات خلقی)، مناسب درمان مبتنی بر پذيرش و تعهد میباشند. فرايندهای درمان، مبتنی بر پذيرش و تعهد به دنبال آن هستند که به افراد بیاموزند چگونه دست از بازداری فکر بردارند. چگونه از افکار مزاحم بگسلند و موجب میشوند فرد هیجانات نامطبوع را بیشتر تحمل کند (لوپز و سالاس (Lopez & Salas)، 2009). از سوي دیگر، با توجه به بافت اختلال وسواس فکری و عملی که در اکثر مواقع و بخصوص در کشور ایران، توأم با مسائل مذهبی و دينی است، از ديگر درمانهايی که کمتر مورد توجه قرار گرفته و به نظر میرسد، بر اختلال وسواس فکری و عملی اثرگذار باشد، میتوان به درمان مبتنی بر معنویت اشاره نمود (آکوچکیان و همكاران، 1389). بسیاری از متخصصان ايمان و معنويت را بهعنوان يک منبع مهم، در سلامت جسمی و بهبود افراد دانسته و به گونهای آن را در فرايند درمان ضروری میدانند (ريچارد و همكاران، 2007). معنويت، بُعدی از انسان است که ارتباط و يکپارچگی او را با عالم هستی نشان میدهد. ارتباط و يکپارچگی، به انسان امید و معنا میدهد و او را از محدودة زمان و مکان و علايق مادی فراتر میبرد. وحدت در هستی، به وسیلة افراد معنوی مشاهده میشود (ريچارد و برگین (Bergin & Richard)، 2005).
اندیشمندان مسلمان نیز نقش و جایگاه معنویت را مطرح کردهاند. برای نمونه، شهید مطهری، معنویت را نوعی احساس و گرایش ذاتی انسان به امور غیرمادی، مانند علم و دانایی، خیر اخلاقی، جمال و زیبایی، تقدس و پرستش میداند و آن را وجه تمایز انسان و موجودات دیگر تلقی میکند (آقاعلی و همکاران، 1390). سرچشمة معنویت اسلامی، قرآن کریم است. از نظر مسلمانان، زندگی معنوی هم بر ترس از خدا و هم بر عشق به او مبتنی است. تسلیم در برابر اراده خدا و جستوجو برای شناخت او، هدف نهایی آفرینش است. در اسلام، میان دینداری و معنویت جدایی نیست. معنویت صحیح، در وقت عمل به دین و در سایه دینداری حاصل میشود و چیزی برای انسان وجود ندارد که معنویت باشد ولی خارج از دین و دینداری قرار گیرد. یاد خدا، برترین حالت معنوی به حساب میآید و به هر صورت که تحقق یابد، در رأس برنامههای دینی است. اسلام انسان را خلیفه خدا میداند و به دنبال اين است که صفحه وجودی او، چیزی غیر خالق را نشان ندهد، و برای آن بهگونهاي برنامهریزی کرده که با اقامه نماز و عبادت، هر روز این نمایش کاملتر شده و شدت یابد. هر بخشی از دین اسلام، برای سیر معنوی انسان برنامه دارد و هر کدام اثری خاص دارند (فتاحی، 1389، ص 48).
آکوچکیان و همكاران (1389)، در پژوهشی بیان داشتند که در بیماران مبتلا به اختلال وسواس، مداخلات مبتنی بر مذهب به طور چشمگیری، میتواند پاسخ درمانی بیماران را بالا برده، در درمان آنها مؤثر باشد. همچنین، مداخله میتواند بر علایم همبود با بیماری و وضعیت کلی روانی بیمار، که پاسخ درمانی را ضعیف و پیشآگهی بیماری وسواس را بدتر میکند، اثر گذارد. همتی مسلک پاك و همكاران (1389)، در یک پژوهش کیفی نتیجهگیری کردند که معنویت در دختران نوجوان مبتلا به دیابت یک عامل مهمی است که کیفیت زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد. یکی از عوامل مهم سازگاری دختران نوجوان، مبتلا به دیابت در موقعیتهای تنشزا معنویت بوده است. در همین راستا، عزیزی ابرقویی (1389) در پژوهشی بیان کرد مداخله معنوی تأثیر معناداری بر افزایش امید و کیفیت زندگی دانشجویان دارد. فتاحی (1389)، هم در یک پژوهش بیان ميكند که مداخله معنوی اسلامی، بر کاهش علائم افسردهخوئي و بهبود کیفیت زندگی، نسبت به گروه کنترل به طور معناداری مؤثر بوده است. گزارش فلاح و همكاران (1390)، در خصوص اثربخشي آموزش معنويت، به شيوه گروهي بر افزايش اميد، رضايت از زندگي و شادكامي زنان مبتلا به سرطان سينه، پژوهش غلامی و بشلیده (1390)، بر اثربخشي آموزش معنويت، بر افزایش سلامت روان زنان مطلقه و نیز گزارش تحقیقی پیراسته مطلق و نیکمنش (1390)، بر نقش معنویت در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ایدز، بیانگر اثربخشی این شیوه بوده است. محققان دیگری همچون لطفی کاشانی و همكاران (1391)، اثربخشی مداخله معنوی را بر ارتقای کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان بررسی و بیان كردهاند که مداخله معنوی، تأثیر معناداری بر حیطه سلامت روان و روابط اجتماعی مادران کودکان مبتلا به سرطان دارد.
همسو با این تحقیقات، پژوهش بوالهری و همكاران (1391) نیز اثربخشی رویکرد گروهدرمانی معنوی، بر کاهش میزان افسردگی، اضطراب و استرس و بهبود سلامت معنوی در زنان مبتلا به سرطان سینه، تقیزاده و میراعلائی (1391)، اثربخشی معنویتدرمانی گروهی بر تابآوری زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس، یوسفی و همكاران (1391)، اثربخشی گشتالت درمانگری و معنادرمانگری را بر کاهش نشانگان وسواس، کمرزرین و همكاران (1391)، اثربخشی معنویتدرمانی بر بهبود خودپنداره زنان آزاردیده (جسمی و عاطفی) در دوران کودکی را مؤثر گزارش کردهاند. از سوی دیگر، میرمهدی و هاشمی جبلی (1392)، اثربخشی معنویتدرمانی را بر افزایش سلامت روان سالمندان مقیم آسایشگاه، اسدالهی و همكاران (1393)، اثربخشی معنویتدرمانی بر علائم جسمی بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر داداشی مقدم و همكاران (1393)، اثربخشی معنویتدرمانی را بر افزايش سلامت روان دانشجويان دانشگاه تربيت معلم مورد آزمون قرار داده و نتایج را مؤثر و رضایتبخش اعلام کردهاند. بابایی و همكاران (1394)، اثربخشی معنویتدرمانی بر کیفیت زندگی و سلامت روان زنان مبتلا به دیابت، قدمپور و همكاران (1394)، اثربخشي رويكرد گروهدرماني معنوي بر افزايش ميزان تابآوري دانشآموزان دختر دوره متوسطه شهر اصفهان، كياني و همکاران (1394)، اثربخشي معنويتدرماني بر سلامت روان بيماران سرطاني مراجعهكننده به مركز سرطان شهر بوشهر، مورد آزمون قرار داده و معنویتدرمانی را مؤثر گزارش کردهاند.
سعادتی شاهجویی و اعتماد اهری (1393)، در پژوهش خود رابطة بین معنویت با شادکامی دانشآموزان دوره اول متوسطه شهر تهران را مورد مطالعه و گزارش دادند که بین معنویت و همة ابعاد آن (آگاهی، بزرگنمایی، عدم ناامیدی، پذیرش واقعی، بیثباتی، مدیریت برداشت)، با شادکامی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که از بین مؤلفههاي معنویت، چهار بُعد مدیریت برداشت، پذیرش واقعی، بزرگنمایی و آگاهی، قادر به پیشبینی شادکامی دانشآموزان میباشند. همسو با این پژوهش، مظفرینیا و همكاران (1393) رابطة سلامت معنوی با شادکامی دانشجویان را بررسی و بیان داشتند که در دانشجویان، سلامت معنوی با شادکامی رابطة مثبت و معناداری وجود دارد. از بین محققان خارجی، فلوریدا (2008)، تأثیر مذهب و معنویت را بر کیفیت زندگی افراد مبتلا به سرطان مزمن و عبدالخالق (2010)، بر کیفیت زندگی دانشجويان مسلمان اثر معنویت را مهم و مؤثر گزارش دادهاند. از سوی دیگر، پاین و مککلور (2013)، در پژوهشی به بررسی اثربخشی معنویتدرمانی بر رفتارهای وسواسی پرداختند. نتایج پژوهش آنان نشان داد که افزایش معنویت موجب کاهش رفتار وسواسی میشود. در همین راستا، پیروتسکی و همكاران (2015) در پژوهشی با عنوان وسواس مذهبی و باورهای صریح و ضمنی دربارة خدا، سنجش صریحی را دربارة اعتقاد به خدا، تکلیف تداعی ضمنی مرتبط و پرسشنامه وسواس مذهبی پن انجام دادند. نتایج نشان داد که تنها افرادی با باورهای فوقالعاده صریح و منفی و معاشرتهای ضمنی نسبتاً منفی، دارای درجات بالاتری از وسواس مذهبی بودند. کیم و همكاران (2015)، در پژوهشی با عنوان تأثیرات دین و معنویت بر نتایج درمانی، در بیمارانی با اختلالات افسردگی بیان داشتند که معنویت بهعنوان یک پیشبینیکنندة مهم، در کیفیت زندگی و سلامت روان عمل میکند.
در خصوص تحقیقات انجام شده در اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، تحقیقات محققانی همچون، پورفرج عمران (1390) و مهردوست (1390)، اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد را بر هراس اجتماعی، حر و همكاران (1391)، بر کاهش افسردگی بیماران دیابتی نوع 2؛ صفری (1392) بر کاهش شدت و میزان علائم مشکلات رفتاری کودکان با مادران مبتلا به اختلال وسواس ـ اجبار و نریمانی و همكاران (1392)، بر کیفیت زندگی زنان نابارور، مؤید تأثیرمطلوب درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بوده است. علاوه بر این، ایزدی و عابدی (1392)، عبدالهیپور حقیقی (1392) و ایزدی و همكاران (1393)، تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در کاهش علائم وسواس در بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی مقاوم به درمان، و ایراندوست و همكاران (1392)، تأثیر درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش را بر کاهش میزان شدت درد زنان مبتلا به کمردرد مزمن، با تحقیقات خود تأیید نمودهاند. رجبی و یزدخواستی (1393)، در گزارش پژوهش خود اثربخشی گروهی پذیرش و تعهد را بر اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به ام اس و رحمانی و همكاران (1393)، بر کاهش اضطراب دانشجویان نشان دادهاند.
در خصوص مبتلایان به بیماری وسواس، بقولی (1393)، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش شدت علائم و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس ـ اجبار را مورد بررسی قرار داده و در پایان تحقیق خود گزارش دادند که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در مقایسه با درمان دارویی کلومی پیرامین، بر کاهش شدت علائم وسواس ـ اجبار، اجتناب تجربهای، آمیختگی فکر و عمل، کنترل فکر و بهبود کیفیت زندگی در پایان درمان و مرحلة پیگیری اثربخشی بیشتری دارد. محمدی (1394)، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر کیفیت زندگی و توانمندسازی روانشناختی زنان سرپرست خانوار، تحت پوشش سازمان بهزیستی را بررسی کرده و نتایج پژوهش وي حاکی از اين است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، کیفیت زندگی و تواتمندسازی روانشناختی زنان سرپرست خانوار را افزایش داده و تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی و توانمندسازی روانشناختی در مرحلة پیگیری پس از یک ماه ماندگار میباشد. کیانی مقدم (1394) نيز اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علایم افسردگی، افکار خودکشی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دانشجویان دانشگاههای شهر لاهیجان را مورد بررسی قرار داده و نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش علایم افسردگی، افکار خودکشی و راهبردهای شناختی منفی تنظیم هیجان و افزایش استفاده از راهبردهای مثبت،تنظیم هیجان در افراد گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، در مرحله پسآزمون و پیگیری شد.
از بین محققان خارجی ماین ـ وجیلینک (2009)، تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را بر کاهش علایم وسواس، افسردگی، افکار بیش بها داده شده و بونجیف و همكاران (2011)، اثربخشی مداخله به موقع برای بزرگسالان دارای علایم افسردگی را مورد تأیید قرار دادند. مایکل و همكاران (2011)، در پژوهشی به مقایسه دو مداخله مواجهه و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش پرداخته و تأثیر مثبت این نوع درمان را قابل توجه اعلام نمودند. در خصوص چگونگی تأثیرگذاری این برنامه درمان، رووا و همكاران (2012)، بیان کردند که آزمودنیهای مبتلا به وسواسهای ناراحتکننده با توجه به سیستم خود ارزشی تغییرکرده و بهبود مییابند. لورا و همکاران (2013)، در پژوهشی دو مداخله در معرض قرار گرفتن و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش را برای وسواس مورد مقایسه قرار داده و بیان داشتند که در هر دو روش، تغییراتی در باورهای ناکارآمد، اما نه در تمایل به تجربه افکار مزاحم ایجاد میکنند.
ازآنجاکه در حال حاضر، بین متخصصان زبان مشترکی برای درمان وجود ندارد و با وجود گامهای مهمی که در درمان اختلال وسواس فکری و عملی برداشته شده است، تعداد قابل ملاحظهای از اين بیماران، با وجود دريافت کوششهای درمانی کافی، کاهش اندکی در نشانههای اختلال و علائم بالینی همراه دارند و يا حتی ممکن است، هیچ کاهشی در نشانهها نشان ندهند. بنابراين، بررسی گزينههای درمانی متفاوت و جديد و مقایسه محققانه در مورد آنها، اهمیت و ضرورت مییابد. همچنین، با توجه به اينکه مطالعات چندانی در رابطه با مقایسه اثربخشی اين دو روش (روش مبتنی بر تعهد و پذيرش و درمان مبتنی بر معنویت) در بافت فرهنگی ايران صورت نگرفته است، در اين پژوهش محقق به دنبال پاسخ به اين سؤال بوده است که آيا بین اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذيرش، در مقایسه با درمان مبتنی بر معنویت، بر میزان بهزيستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی زنان دارای وسواس فکری عملی مراجعهکننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان تفاوت دارد؟
روش پژوهش
اين پژوهش، از پژوهشهای کاربردی، از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون، با پیگیری با دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه است. متغیر مستقل، عضویت گروهی (درمان مبتنی بر معنویت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و لیست انتظار) و متغیرهای وابسته، نمرات آزمودنیها در ابزارهای شادکامی، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بود. جامعة آماری این پژوهش را به دلیل بالاتر بودن آمار زنان مراجعهکننده و همکاری بهتر برای شرکت در جلسات، کلیه زنان دارای اختلال وسواس ـ جبری در شهر اصفهان تشکیل میدادند. بدینترتيب که، ابتدا از میان مراکز مشاوره تحت نظارت سازمان بهزیستی یا سازمان نظام مشاوره کشور در شهر اصفهان، مراکزی انتخاب و همکاری مدیران جلب گردید. سپس، تمامی زنان دارای وسواس فکری و عملی مراجعهکننده به این مراکز که توسط روانپزشک یا روانشناس بالینی تشخیص اختلال OCD گرفته و تمایل به شرکت در پژوهش را داشتند، مشخص گردیدند. گمارش تصادفی نمونهها، در گروههای درمانی مستلزم دارا بودن ملاکهای ورود و خروج پژوهش بود. ملاکهاي ورود شامل، دارا بودن ملاکهاي تشخيصي اختلال وسواسی ـ جبری مطابق ملاکهاي DSM-V، با نظر روانشناس بالینی و روانپزشک، داشتن شرط سني 20 تا 40 سال و ملاکهاي خروج شامل، داشتن علايم روانپريشی و یا اختلال دیگر، بجزاختلال وسواس فکری ـ عملی، دريافت درمانهاي مختلف دارویی، روانشناختي و درمانهاي مبتني بر رويکردهاي مذهبي، در طي يک سال پيش از ارجاع بود. در ادامه، پس از بررسی ملاکهای ورود و خروج شرکتکنندگان، 45 نفر انتخاب و به طور تصادفی، در سه گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (15 نفر)، درمان مبتنی بر معنویت (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. همچنین، پیش از اجرای متغیر مستقل (گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت)، آزمودنیهای انتخاب شده در پیشآزمون، اقدام به پُر کردن پرسشنامههای مورد نظر کردند. پس از اتمام جلسات درمانی (8 جلسه) و یک ماه پس از اتمام مداخله، پسآزمون و آزمون پیگیری، روی سه گروه اجرا شد. همانطورکه اشاره شد، در اين پژوهش از دو روش درمانی استفاده شد. در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، از راهنمای درمانی (هیز (Hayes) و همكاران، 1999)، شامل 8 جلسه دو ساعته به صورت گروهی و یک بار در هفته استفاده شد. در درمان مبتنی بر معنویت با اقتباس از راهنمای درمانی ریچاردز و برگین (2005) و با بهرهگیری از متون اسلامی و تأیید چند متخصص مذهبی حوزه علمیه، راهنمای درمان، با رویکرد اسلامی تدوین و استفاده شد. در این گروه، 8 جلسه دو ساعته به صورت گروهی یک بار در هفته اجرا شد. نتایج آزمونها، با استفاده از روشهای تحلیل آماری، مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.
ابزار پژوهش
پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف: اين مقياس را ريف در سال 1980 طراحي کرد. فرم اصلي، داراي 120 پرسش بود، ولي در بررسيهاي بعدي، فرمهاي كوتاهتر 84 سؤالي، 54 سؤالي و 18 سؤالي نيز پيشنهاد گرديد. زیر مقياسهاي بهزيستي روانشناختي، داراي شش خردهمقياس پذيرش خود، رابطة مثبت با ديگران، خودمختاري، زندگي هدفمند، رشد شخصي و تسلط بر محيط است. این آزمون، مقياسي ۶ درجهاي است كه از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق را دربر ميگيرد. برخي سؤالها، به شکل مستقيم و برخي به صورت معکوس نمرهگذاري ميشوند. در فرم 84 سؤالي، هر عامل داراي 14 پرسش است.
ریف و همکاران (1995)، میزان پایایی کل آزمون را از طریق آلفای کرنباخ 87/0 گزارش كردند. فرم 84 سؤالی این آزمون، در ایران توسط بیانی و همکاران (1387) هنجاریابی شد (بیانی و همکاران، 1387).
پرسشنامه شادکامی آکسفورد: پرسشنامه شادكامی آكسفورد که توسط آرگیل و همكاران (1989) ساخته شد. سازههای روانشناختی زیر را مورد ارزیابی قرار میدهد: امیدواری، آمادگی روانی، خودپنداره، احساس زیبایی شناختی، رضایت از زندگی، خودکارآمدی، سرذوق بودن. فرم اصلي اين آزمون، تك مقياس است و هيچ زيرمقياسي ندارد، اما نتايج پژوهش هادينژاد و زارعي (1388)، حاكي از وجود هفت مؤلفه يا زيرمقياس در اين پرسشنامه میباشد. این پرسش نامه، شامل 29 گویة پنج گزینهای میباشد. به این ترتیب، در هر گویه، عبارات به گونهای درجهبندی شدهاند که هر جمله نسبت به جملة قبلی، بیانگر درجهای از شادی است. هیلز و آرگیل (2002)، ضریب پایایی پرسشنامه را 91/0 و همبستگی درونی گویهها را بین 04/0تا 65/0گزارش کردهاند. در ایران، علیپور و نوربالا (1378) و هادینژاد و زارعی (1388)، پایایی و اعتبار و هنجاریابی پرسشنامه شادکامی آکسفورد را بررسی کردهاند که نتایج هادینژاد و زارعی، بیانگر ضریب آلفای کرونباخ برابر 84/0 و ضریب همبستگی برابر 78/0 میباشد.
پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی: این پرسشنامه، براي سنجش کیفیت زندگی فرد، در دو هفته اخیر مورد استفاده قرار میگیرد. سازندة آن، سازمان بهداشت جهانی با همکاری 15 مرکز بینالمللی در سال 1989 است. تعداد آن سؤالات، 24 سؤال در قالب 4 حیطه، که دو سؤال اول به هیچ یک از حیطهها تعلق ندارد و وضعیت سلامت و کیفیت زندگی را به شکل کلی، مورد ارزیابی قرار میدهند. بنابراین، پرسشنامه در مجموع 26 سؤال دارد که دارای حیطههای زیر است: الف. حیطه سلامت جسمانی؛ ب. حیطه روانشناختی؛ ج. حیطه روابط اجتماعی، حیطه محیط زندگی. در نتایج گزارش شده، توسط گروه سازندگان مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی که در 15 مرکز بینالمللی این سازمان انجام شده، ضریب آلفای کرونباخ بین 73/0 تا 89/0 برای خردهمقیاسهای چهارگانه و کل مقیاس گزارش شده است. در ایران، نصیری (1385) برای پایایی مقیاس از سه روش بازآزمایی، با فاصله سه هفتهای، تنصیفی و آلفای کرونباخ استفاده کرد که به ترتیب، برابر با 67/0، 87/0، 84/0 بود.
درمان گروه آزمایش اول: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد؛
جلسة اول: معارفه (استفاده از استعاره دو کوه) و آموزش در خصوص علائم اختلال وسواس فکری ـ عملی؛
جلسة دوم: مفهومسازی درمان، توضیح آموزش و تمرینات؛
جلسة سوم: درماندگی خلاق، بررسی افکار، احساسات، علائم بدنی و خاطرات مشکلساز و راهحلهای فرد، برای آرام کردن اضطراب خود و بررسی نتایج کوتاهمدت و بلندمدت، این راهحلها (استعاره چاه وسواس)؛
جلسة چهارم: تکنیک کنترل مسئله است، معرفی دنیای درون و دنیای بیرون و رنج حاصل از زندگی و در پایان تکنیک تمایل؛
جلسة پنجم: آموزش تکنیک گسلش و جدا کردن خود از افکار (استعاره رژة سربازان)؛
جلسة ششم: گسلش (خود بهعنوان زمینه)، طرح داستان زندگی فرد و بررسی دلایلی که فرد برای رفتارهای وسواسی (استعاره صفحه شطرنج)؛
جلسة هفتم: تصریح ارزشها و ایجاد تعهد (استفاده از استعاره تشیع جنازه)؛
جلسة هشتم: اختتام، مرور کل جلسات درمانی، جمعبندی، تعیین زمان اجرای پسآزمون.
در ضمن، در هر جلسه، ابتدا واکنشهای مراجع به جلسه قبل بررسی، تکلیف مرور میشد، یک جمعبندی از جلسه قبل به عمل میآمد و موضوع جدید تعیین و روی تعهد رفتاری توافق میشد.
درمان گروه آزمایش دوم: درمان مبتنی بر معنویت؛
جلسة اول: معارفه، ایجاد رابطه درمانی، توضیحاتی در خصوص روند برگزاری جلسات درمانی و آموزش، در خصوص علائم اختلال وسواس فکری ـ عملی؛
جلسة دوم: توضیح معنویت و مؤلفههایی آن و نقش آن در زندگی روزمره؛
جلسة سوم: توضیح نقش توکل و اعتماد به خداوند در زندگی؛
جلسة چهارم: مفهومسازی و نقش شکر در زندگی؛
جلسة پنجم: بررسی مصادیق و نقش عفو، گذشت و بخشش در خانواده و کل زندگی؛
جلسة ششم: نقش و تأثیر ذکر و یاد خدا و توسل به معصومان در زندگی؛
جلسة هفتم: بررسی مفهوم و نقش صبر در زندگی مصادیق و اثرات آن؛
جلسة هشتم: اختتام، مرور کل جلسات درمانی، جمعبندی، دادن تکالیف یادآور و تعیین زمان اجرای پسآزمون.
در ضمن، برنامه هر جلسه با استفاده از شیوههای فعال آموزش و چالش و بحث و بررسی و با حضور فعال مراجعان انجام میگرفت. در هر جلسه، افراد تجربیات معنوی مرتبط با دستور جلسة قبلی یا فعلی را در گروه مطرح و تکالیف مرور میشد. یک جمعبندی از جلسه قبل به عمل میآمد، موضوع جدید تعیین و بر تمرین رفتاری و تکالیف جلسه بعد توافق میشد.
یافتههاي پژوهش
برای بررسی تفاوت اثربخشی درمان، مبتنی بر تعهد و پذیرش، با درمان مبتنی بر معنویت بر میزان بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی ـ جبری از تحلیل کوواریانس مانکوا استفاده شد. پیشفرضهای انجام تحلیل واریانس، فاصلهای و نسبی بودن متغیرهای همپراش و وابسته، نرمال بودن توزیع دادهها، عدم همبستگی کامل میان همپراشها و همگنی واریانسها، با آزمونهای مربوط مورد بررسی قرار گرفته و تأیید شد.
سؤال اصلی: آیا بین اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، با درمان مبتنی بر معنویت بر میزان بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی ـ جبری، تفاوت معناداری وجود دارد؟
جدول 1. آزمون لامبدای ویکلز برای بررسی تفاوت میانگینهای گروهها
مقدار ویژه F درجه آزادی سطح معناداری Eta توان آماری
Wilk’s Lambda 37/0 88/7 6 01/0 39/0 00/1
با توجه به جدول 1، حداقل در یکی از متغیرهای مورد بررسی در مقایسه بین دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد.
در جدول 2، به تحلیل کوواریانس یکراهه درمان مبتنی بر معنویت و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش پرداخته است (مقادیر بین صفر تا 1 را شامل میشود که مقادیر نزدیک به صفر، نشان تفاوت معنادار بین میانگین گروهها است).
جدول 2. تحلیل کوواریانس یکراهه تفاوت اثربخشی دو مداخله درمانی بر مقیاسهای مورد مطالعه (بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی)
منبع مجموع مجذورات درجة آزادی میانگین مجذورات F سطح معناداری اتا توان آزمون
بهزیستی روانشناختی
گروه
خطا 22/2128
74/1541
63/2665 1
2
39 22/2128
37/770
55/68 74/4
27/11
-- 01/0
01/0
-- 44/0
36/0
-- 00/1
90/0
--
شادکامی
گروه
خطا 91/548
70/4737
51/3514 1
2
39 91/548
85/2368
11/90 09/6
28/26
-- 01/0
01/0
-- 14/0
57/0
-- 67/0
00/1
--
کیفیت زندگی
گروه
خطا 18/433
34/600
49/1677 1
2
39 18/433
17/300
11/90 46/7
97/6
-- 01/0
01/0
-- 20/0
26/0
-- 75/0
90/0
--
با توجه به جدول 2، هر دو نوع مداخله (درمانی پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت) بر بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی شرکتکنندگان مبتلا به وسواس، به طور معناداری اثربخش بوده است. برای بررسی تفاوت اثربخشی دورههای از آزمون تعقیبی LSD استفاده شد.
جدول 3. آزمون تعقیبی LSD برای مقیاسهای بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی
مقیاس گروه A گروه B اختلاف میانگین A-B خطای استاندارد سطح معناداری
بهزیستی روانشناختی درمان مبتنی بر معنویت تعهد و پذیرش
کنترل 37/34
32/46 91/9
55/10 01/0
01/0
تعهد و پذیرش کنترل 95/11 10/11 28/0
شادکامی درمان مبتنی بر معنویت تعهد و پذیرش
کنترل 68/14
37/27 60/3
83/3 01/0
01/0
تعهد و پذیرش کنترل 69/12 03/4 01/0
کیفیت زندگی درمان مبتنی بر معنویت تعهد و پذیرش
کنترل 42/5
69/9 48/2
64/2 03/0
01/0
تعهد و پذیرش کنترل 26/4 78/2 13/0
با توجه به جدول 3 و معنادار بودن تفاوت درمان مبتنی بر معنویت با گروه کنترل، برای مقیاسهای بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی میتوان گفت: درمان مبتنی بر معنویت بر بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی، در سطح میزان اثربخشی بالاتری داشته است. بررسی جدول نشان میدهد كه مداخله درمانی تعهد و پذیرش، تنها بر شادکامی مؤثر بوده است و بر بهزیستی روانشاختی و کیفیت زندگی مؤثر نبوده است.
برای بررسی ماندگاری اثربخشی، دورههای درمان تعهد و پذیرش و درمان، مبتنی بر معنویت در مرحلة پیگیری از آزمون تی استودنت، برای مقایسة نمرات پسآزمون و پیگیری استفاده شد. نتایج آزمون t استودنت در جدول 4 آورده شده است.
جدول 4. تفاوت میانگین پسآزمون و پیگیری بهزیستی، شادکامی و کیفیت زندگی
مقیاس مرحله پسآزمون پیگیری t سطح معناداری
میانگین انحراف استاندارد میانگین انحراف استاندارد
بهزیستی روانشناختی درمان مبتنی بر معنویت 73/352 03/29 45/350 07/30 78/0 56/0
تعهد و پذیرش 33/303 66/29 68/299 78/27 06/1 57/0
شادکامی درمان مبتنی بر معنویت 93/90 46/16 16/92 36/15 12/1 42/0
تعهد و پذیرش 53/73 43/9 69/72 67/8 93/0 46/0
کیفیت زندگی درمان مبتنی بر معنویت 53/80 11/7 69/82 68/6 17/1 43/0
تعهد و پذیرش 93/71 60/9 12/70 12/10 81/0 53/0
با توجه به جدول 4، تفاوت معناداری در هیچ یک از مقیاسهای بهزیستی روانشناختی، شادکامی و کیفیت زندگی در دورههای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت در سطح 05/0<P وجود ندارد. بنابراین، میتوان گفت: اثر مداخلات درمان، مبتنی بر معنویت و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، در شرکتکنندگان باقی مانده است.
علاوه بر این، تحلیل کوواریانس یکراهه، تفاوت اثربخشی دو مداخله درمانی بر ابعاد بهزیستی روانشناختی نشان داد که هر دو مداخله درمانی، بر ابعاد بهزیستی روانشناختی بجز بُعد زندگی هدفمند اثربخش بوده است.
برای بررسی اثربخشی هر یک از دورههای درمانی، و تفاوت اثربخشی دو مداخله درمانی، از آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. نتایج نشان داد که در مورد زیرمقیاسهای بهزیستی روانشناختی، زنان مبتلا به اختلال وسواسی ـ جبری، مداخله بر زیرمقیاسهای، رابطة مثبت با دیگران، رشد شخصی و تسلط بر محیط مؤثر بوده و با توجه به اختلاف میانگینهای دو گروهدرمانی، مداخله درمان مبتنی بر معنویت اثربخشتر از مداخله درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر ابعاد بهزیستی روانشناختی بوده است.
در خصوص تفاوت اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، با درمان مبتنی بر معنویت بر ابعاد شادکامیِ زنان مبتلا به اختلال وسواسی ـ جبری، تفاوت معنادار وجود داشته و تحلیل کوواریانس یکراهه، تفاوت اثربخشی دو مداخله درمانی بر ابعاد شادکامی نشان میدهد که هر دو نوع مداخله، بر تمامی ابعاد شادکامی در سطح 01/0>P اثربخش بوده، ولی میزان اثربخشی درمان مبتنی بر معنویت بالاتر بوده است.
در خصوص تفاوت بین اثربخشی درمان، مبتنی بر تعهد و پذیرش با درمان مبتنی بر معنویت، بر ابعاد کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال وسواسی ـ جبری نتایج نشان داد که هر دو نوع مداخله درمانی پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر معنویت، بر ابعاد روانشناختی و محیط زندگی در سطح 01/0>P مؤثر بوده است و آزمون تعقیبی LSD نشان داد که این تأثیر در مداخله درمان مبتنی بر معنویت بالاتر بوده است.
بحث و نتیجهگیری
هدف از اين پژوهش، بررسی مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، با درمان مبتنی بر معنویت بر میزان شادکامی، بهزیستی روانشناختی و کیفیت زندگی در بین زنان مبتلابه اختلال وسواسی ـ جبری بوده است. نتایج نشان داد كه اگرچه هر دو نوع مداخله بر متغیرهای وابسته تحقیق مؤثر بودهاند، اما مداخله مبتنی بر معنویت اثربخشی بالاتری را در پسآزمون و پیگیری نشان داده است. اگر چه محققان به تحقیق دقیقاً مشابهی در این مورد دست نیافتند، اما در خصوص متغیرهای تحقیق و درمانهای مشابه این یافتهها با نتایج پژوهشهای آکوچکیان و همكاران (1389)، همتی مسلک پاك و همكاران (1389)، عزیزی ابرقویی (1389)، فتاحی (1389)، فلاح و همکاران (1390)، غلامی و بشلیده (1390)، پیراسته مطلق و نیکمنش (1391)، پورفرج عمران (1390)، مهردوست (1390)، لطفی کاشانی و همكاران (1391)، بوالهری و همكاران (1391)، یوسفی و همكاران (1391)، حر و همكاران (1391)، کمرزرین و همكاران (1391)، میرمهدی و هاشمی جبلی (1392)، صفری و همكاران (1393)، ایزدی و عابدی (1392)، عبدالهیپور حقیقی (1392)، ایراندوست و همكاران (1392)، ایزدی و همكاران (1393)، اسدالهی و همكاران (1393)، داداشی مقدم و همكاران (1393)، سعادتی شاهجویی (1393)، مظفرینیا و همكاران (1393)، رجبی و یزدخواستی (1393)، رحمانی و همكاران (1393)، بابایی و همكاران (1394)، قدمپور و همكاران (1394)، كياني و همکاران (1394)، فلوریدا (2008)، ماین- وجیلینک (2009)، بونجیف و همكاران (2011)، رووا و همكاران (2012)، پاین و مککلور (2013)، لورا و همکاران (2013)، پیروتسکی و همكاران (2015)، کیم و همكاران (2015) همسو است؛ اما با نتایج تحقیقات، نریمانی و همكاران (1392)، بقولی (1393)، چوبفروشزاده (1393)، در برخی زیرمقیاسها همسو نمیباشد.
در تبیین اثربخشی بهتر و بیشتر درمان مبتنی بر معنویت، نسبت به درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش، میتوان دلایل متفاوتی از جمله تناسب بیشتر این نوع درمان با مؤلفههاي اختلال وسواس فکری ـ عملی، سازگاری این نوع درمان، با مشخصههاي فرهنگی و بومی جامعه و همچنین، در نظر گرفتن باورهای معنوی بیماران مبتلا، در فرایند درمانگری را مؤثر است. شاید تفاوت اثربخشی را بتوان در راهکارها و روشهاي این شیوة درمانی نیز در نظر گرفت؛ چرا که اعضای نمونة مورد مطالعه شیوههاي درمان مبتنی بر معنویت را بهتر از درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش پذیرا میشدند. به نظر میرسد، طبیعت آزاردهندة وسواسهای فکری، نیازهای معنوی بیماران وسواسی را برای استفاده از اعتقادات معنوی، برای دفع افکار وسواسی که عموماً اضطرابزا هستند، تحت تأثیر قرار میدهد. استفاده از اعتقادات و ارزشهای معنوی از جمله تفهیم صبر، شکر، گذشت و بخشش و توکل، میتواند منجر به بهبودی بیمار شود؛ چرا که بیمار سعی میکند با توسل به اعتقادات و ارزشهای معنوی، دلیلی برای کنار گذاشتن، رد و بیمعنا بودن افکار وسواسی و کاهش احساس گناه خود پیدا کند. معنویت، میتواند با تأمین منابع حمایتی برای فرد و نیز به شکلی غیرمستقیمتر از طریق تأثیرگذاری بر امید، به سازگاری روانی و اجتماعی بیشتری منجر شود. وقتی افراد با مشکل مشترک در کنار هم جمع میشوند، بار حاصل از بیماری برای هر یک از بیماران، کم شده و به دنبال آن، بسیاری از احساسهای منشعب از بیماری (در این تحقیق وسواس) مانند اضطراب، احساس گناه و پریشانی کاهش پیدا کرده و فرد دیگر خود را تنها نمیداند. علاوه بر اين، شرکت در گروه به طور منظم و در مدت تعیین شده، موجب به اشتراک گذاشتن احساسهاي همسو، فرصت فکر کردن به جنبههای مثبت زندگی فردی، کماهمیت جلوه دادن نقاط ضعف خود در مقایسه با مشکلات دیگران، کاهش وقت آزاد برای افزایش افکار و اجبار رفتار وسواسی و نیز تصمیم ضمنی برای بهبود و درمان را برای شرکتکنندگان فراهم میآورد.
در خصوص تبیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، میتوان گفت: هدف اساسی این درمان، تجربه حسها، عواطف و افکار، خاطرات و تمایلات بدون هیچ تلاشی برای تغییر آنهاست. «پذیرش»، یک حالت طراحی شده و جرأتآمیز از سوي مراجع است که به او کمک میکند تا به طور کامل و بدون دفاع جنبههایی از تجربه روانشناختی خود را همانگونه که هست، تجربه نماید و احساس رهایی و راحتی نماید. در پذیرش، بخصوص تأکید میشود که تجربه قابل تغییر نیست و نباید تغییر کند. این حالت متناقض، به مراجع اجازه میدهد آن چیزی باشد که هست و آنجایی باشد که حضور دارد و تمایل به تغییر افکار و احساسات خود را کاهش دهد. یک درمانگر با رویکرد پذیرش و تعهد، به دنبال یاری رساندن به بیمار در شناسایی و یادآوری تواناییها و مهارتهای افراد و چگونگی حرکت در مسیر ارزشهای شخصی است که مسیری مهم در زندگی او بهشمار میرود و بیمار را برای هدایت تلاشهای خود براي رسیدن به این هدف کمک میکند. آسان بودن کلام این رویکرد، صمیمیت و هم سطح شدن مشاور و مراجع، بر اساس تمثیل دو کوه و طبیعی جلوه دادن بسیاری از افکار، تمایلات، خاطرات و عواطف به ظاهر منفور و مزاحم، استفاده از تمثیلها و استعارات اثرگذار و در نهایت، احساس رضایت از تلاش و حرکت در مسیر ارزشها را میتوان دلیلی بر استقبال و اثرگذاری این رویکرد دانست.
این مطالعه، اولین مطالعهای است که درمان مبتنی بر معنویت را با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در درمان وسواس مقایسه کرده است. بنابراین، محدودیتهایی نیز دارد. منحصر شدن نمونهها در جنس مؤنث، لزوم طولانی شدن تعداد و زمان جلسات مداخله و پیگیری و برگزاری دو مداخله درمانی بلندمدت متفاوت بر زنان مبتلا به اختلال وسواس اجبار و کوتاه بودن زمان پژوهش، محدودیتهایی بودند که توصیه میشود در پژوهشهای بعدی، به آنها پرداخته شود. اگر چه این مطالعه، نشان داد درمان مبتنی بر معنویت بهبود معناداری در میزان کیفیت زندگی، بهزیستی روانشناختی زنان دارای اختلال وسواس ـ جبری دارد. اما هنوز جایگاه این درمان، در قلمرو وسواس کاملاً معلوم و مورد تأیید نیست. تحقیقات بیشتری لازم است برای اینکه معلوم گردد آیا فرایندهای درمان مبتنی بر معنویت، از درمانهای حمایت شده موجود، متفاوت هستند یا نه؟.
- احسان تقيزاده، محمداحسان و مرضيه ميرعلائي، 1392، «مطالعه اثربخشي معنويت درماني گروهي بر تابآوري زنان مبتلا به مالتيپل اسكلروزيس شهر اصفهان»، روانشناسي سلامت، سال دوم، ش 7، ص 82-102.
- اسدالهی، فاطمه و همكاران، 1393، «بررسی اثربخشی معنویتدرمانی بر علائم جسمی بیماران زن مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر»، تحقیقات علوم رفتاری، دورة دوازدهم، ش 3، ص 78-89.
- آقاعلی، فاطمه و همکاران، 1390، «تأثیر مشاوره گروهی شناختی ـ رفتاری با تأکید بر اندیشههای معنوی در افزایش ـ معنویت و سلامت روان بیماران ام اس استان قم»، روانشناسی و دین، سال چهارم، ش 1، ص 27-54.
- آکوچکیان، شهلا و همكاران، 1389، «تأثیر رواندرمانی مذهبی بر علائم وسواس و علائم همبود در بیماران وسواسی با محتوای مذهبی»، مجله دانشکده پزشکی اصفهان، دورة بيستوهشتم، ش 114، ص 801-811.
- انجمن روان پزشکی آمریکا، 1393، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ترجمة یحیی سیدمحمدی، تهران، نشر روان.
- ایراندوست، فروزان و همكاران، 1392، «تأثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان شدت درد زنان مبتلا به کمر درد مزمن»، روانشناسی بالینی، دورة ششم، ش 2، ص 75-85.
- ایزدی، راضيه و محمدرضا عابدی، 1392، «کاهش علائم وسواس در بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی مقاوم به درمان از طریق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد»، فیض، دورة هفتم، ش 3، ص 56-71.
- ایزدی، راضيه و همكاران، 1393، «مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان شناختی رفتاری بر علائم بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجبار»، تحقیقات علوم رفتاری، دورة دوازدهم، ش 1، ص 19-33.
- بابايي، زهرا و همكاران، 1394، «اثربخشي معنويتدرماني بر كيفيت زندگي و سلامت روان زنان مبتلا به ديابت»، روانشناسي و دين، ش 30، ص 37-50
- بقولی، حسين، 1393، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش شدت علائم و بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اختلال وسواس ـ اجبار، پایانامه دکتری تخصصی، تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- بوالهری، جعفر و همكاران، 1391، «اثربخشی رویکرد گروه درمانی معنوی بر کاهش میزان افسردگی، اضطراب و استرس در زنان مبتلا به سرطان سینه»، جامعهشناسی زنان، سال سوم، ش 1، ص 85-115.
- بياني، علياصغر و همكاران، ۱۳۸۷، «روايي و پايايي مقياس بهزيستي روانشناختي ريف»، روانپزشکي و روانشناسي باليني، سال چهاردهم، ش 2، ص 146-۱۵۱.
- پورفرج عمران، مجيد، 1390، «اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر هراس اجتماعی دانشجویان»، دانش و تندرستی، دورة ششم، ش 2، ص 1-5.
- پیراسته مطلق، علياكبر و زهرا نیکمنش، 1391، «نقش معنویت در کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ایدز»، مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد، دورة بيستم، ش 5، ص 571-580.
- چوبفروشزاده، آزاده، 1393، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانی زنان مبتلا به ام اس، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، يزد، پردیس علوم و تحقیقات.
- حر، مريم و همكاران، 1391، «نقش پذیرش و تعهد درمانی در کاهش افسردگی بیماران دیابتی نوع 2»، تحقیقات علوم رفتاری، ش 11، ص 111-118.
- داداشی مقدم، فاطمه و همكاران، 1393، «بررسي تأثير معنويت در افزايش سلامت روان دانشجويان دانشگاه تربيت معلم آمل با ديگر دانشجويان اين شهرستان در پاييز 1393»، پژوهشهاي روانشناسي باليني و مشاوره، سال چهارم، ش 1، ص 31-54.
- رجبی، ساجده و فريبا یزدخواستی، 1393، «اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به بیماری ام اس»، روانشناسی بالینی، ش 21، ص 29-38.
- رحماني، ابراهيم و همكاران، 1393، «اثربخشي درمان اكت بر كاهش اضطراب دانشجويان»، تهران، كنفرانس بينالمللي علوم رفتاري و مطالعات اجتماعي.
- سادوک، بنيامين و ويرجينيا سادوک، 1393، خلاصه روانشناسی کاپلان و سادوک بر اساس DSM-5، ترجمة مهدی گنجی، تهران، سالاوان.
- سعادتیشاهجویی، حميده، 1393، بررسی رابطه بین معنویت با شادکامی دانشآموزان دوره اول متوسطه منطقه 14شهر تهران، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.
- صفری، سعيده و همكاران، 1393، «اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علائم اختلال وسواس ـ اجبار در مادران مبتلا و میزان مشکلات رفتاری کودکان آنها»، در: ششمین همایش بینالمللی روانشناسی کودک و نوجوان، تبريز، دانشگاه علوم پزشکی.
- صفری، مهديه، 1392، رابطه بین تابآوری و خلاقیت با کیفیت زندگی در دانشجویان، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز.
- عبدالهیپور حقیقی، محسن، 1392، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش علائم مبتلایان به اختلال وسواسی ـ اجباری، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی، اردبيل، دانشگاه محقق اردبیلی.
- عزیزی ابرقویی، مريم، 1389، بررسی اثربخشی معنویتدرمانی بر میزان امید و کیفیت زندگی دانشجویان اصفهان، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- علیپور، احمد و احمدعلي نوربالا، 1378، «بررسی مقدماتی پایایی و روایی پرسشنامه شادکامی آکسفورد در دانشجویان دانشگاههای تهران»، اندیشه و رفتار، سال پنجم، ش 1 و 2، ص 55-65.
- غلامی، علي و كيومرث بشلیده، 1390، «اثربخشی معنویتدرمانی بر سلامت روان زنان مطلقه»، مشاوره و رواندرمانی خانواده، سال اول، ش 3، ص 331-348.
- فتاحی، راضيه، 1389، بررسی اثربخشی گروهدرمانی معنوی اسلامی بر علائم افسردهخویی و کیفیت زندگی دانشجویان دختر دانشگاه اصفهان، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- فلاح، راحله و همكاران، 1390، «اثربخشي مداخله معنوی به شيوه گروهي برای ارتقای سلامت روان در زنان مبتلا به سرطان پستان»، انديشه و رفتار، دورة پنجم، ش 19، ص 69-80.
- قاسمی، مهدي و همكاران، 1389، «اثربخشي گروهدرماني مبتني بركيفيت زندگي بر بهزيستي ذهني و سلامت روان»، روانشناسي باليني، سال سوم، ش 2، ص 23-34.
- قدمپور، عزتالله و همكاران، 1394، «بررسي اثربخشي رويكرد گروهدرماني معنوي بر افزايش ميزان تابآوري دانشآموزان دختر دوره متوسطه شهر اصفهان»، روانشناسي و دين، ش 32، ص 61-80.
- كمرزرين، حميد و همكاران، 1391، «مطالعه تأثير الگوي معنويتدرماني بر بهبود خودپنداره زنان آزارديده (جسمي و عاطفي) در دوران كودكي»، پژوهشهاي روانشناسي اجتماعي، ش 7، ص 1.
- كياني، جميله و همكاران، 1394، «بررسي اثربخشي معنويتدرماني بر سلامت روان بيماران سرطاني مراجعهكننده به مركز سرطان شهر بوشهر»، پرستاري گروههاي آسيبپذير، سال دوم، ش 5، ص 40-51.
- کیانی مقدم، اميرسام، 1394، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم افسردگی، افکار خودکشی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان دانشجویان دانشگاههای شهر لاهیجان، پایاننامه کارشناسی ارشد، اهواز، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- لطفی کاشانی، فرح و همكاران، 1391، «اثربخشی مداخله معنوی بر ارتقای کیفیت زندگی مادران کودکان مبتلا به سرطان»، فقه پزشکی، سال چهارم، ش 11 و 12، ص 125-149.
- محمدی، زهرا، 1394، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی و توانمندسازی روانشناختی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر تهران، پایاننامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه علامه طباطبائی.
- مظفرینیا، فائزه و همكاران، 1393، «رابطه بین سلامت معنوی و شادکامی دانشجویان»، آموزش بهداشت و ارتقای سلامت، سال دوم، ش 2، ص 97-108.
- مهردوست، زينب، 1390، اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش توجه متمرکز بر خود، بهبودباورهای خودکارآمدی اجتماعی و کاهش علایم اضطراب اجتماعی، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی، اصفهان، دانشگاه اصفهان.
- میرمهدی، سيدرضا و سيدهمريم هاشمی جبلی، 1392، «اثربخشی معنویتدرمانی بر افزایش سلامت روان سالمندان مقیم آسایشگاه سالمندان»، در: مجموع مقالات همایش ملی علومتربیتی و روانشناسی معنویت و سلامت، بندر گز، دانشگاه آزاد.
- نریمانی، محمد و همكاران، 1392، «بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کیفیت زندگی زنان نابارور»، مشاوره و رواندرمانی خانواده، سال چهارم، ش 3، ص 387-404.
- نصیری، حبیبالله، 1385، «بررسی روایی و پایایی مقیاس کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، ((WHOQOL-BREF و تهیه نسخه ایرانیIRQOL»، در: مجموعه مقالات سومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، ص 369.
- هادینژاد، حسن و فاطمه زارعی، 1388، «پایایی، اعتبار، و هنجاریابی پرسشنامه شادکامی آکسفورد»، پژوهشهای روانشناختی، دورة دوازدهم، پیاپی 23، ص 62-77.
- همتی مسلک پاك، معصومه و همكاران، 1389، «اعتقادات معنوی و کیفیت زندگی: یك مطالعه کیفی از دیدگاه دختران نوجوان مبتلا به دیابت»، کومش، پیاپی 38، ص 74-102.
- یوسفی، ناصر و همكاران، 1391، «آموزش اثربخشی تأثیر گشتالت درمانگری و معنا درمانگری بر کاهش نشانگان وسواس مراجعان در آستانه ازدواج»، مطالعات روانشناسی بالینی، دورة دوم، ش 6، ص 64-56.
- Abdel-Khalek, A.M, 2010, Quality of life, subjective well-being, and religiosity in Muslim college students, Qual Life Res, v. 19, p. 1133-1143.
- Bohhneijef, E.T, et al, 2011, Efficacy of an early intervention based on acceptance and commitment therapy for adults with depressive symptomatology: Evaluation in a randomized controlled trial, Behaviour Research and Therapy, v.49, p. 62-67.
- Chiara, M.A, 2002, Multidmensinal optimism and well-being: A prospective study ofmultiple consents ofoptimism as protective factor following high stress, Unpublisheddoctoral disssertation,Temple University, Philadelphia.
- Clark DA, 2004, Cognitive behavioral therapy for OCD, New York: The Guilford Press.
- Clirk, D.A, & Purdon, C, 2004, Cognitive-behavioral theory and treatment of obsessive-compalsive deisorder, In R. L. Leahy(ed). Contemporary cognitive theory: theory, research and practice, New york, the Guilford press.
- Cheng, S, & Chan, A, 2010, Measuring Psychological well–being in the Chinese Personality and Individual Differences, v.38, p. 1307−1316.
- Elfert, G. H, & Forsyth, J. P, 2005, Acceptance and commitment Therapy for Anxiety Disorders: A Practitioner, s Treatment Guide to Using Mindfulness, Acceptance, and Value-Based Behavior Change Strategies, Oakland, CA: New Harbinger.
- Fisher, W. W, & Lomas, J. E, 2008, Visual aids and structured criteria for improving visual inspection and interpretation of single‐case designs, Journal of Applied Behavior Analysis, v. 36 (3), p. 387-406.
- Florida, C.G, 2008, The Infloence of Sprituality/Religiousness on the Quality of Life Long-Term Cancer Survivors, Degree of Doctor of Philosophy of the University of M.
- George, L.K, & Landerman, R, 2007, Health and subjective well- being: A replicated secondary data analysis, International Journal of Aging and Human Development, v. 19, p. 133−156.
- Hayes, S. C, et al, 1999, Acceptance and Commitment Therapy: An Experiential Approach to Behavior Change, New York, Guilford Press.
- Hayes, S. C, et al, 2001, Relational Frame Theory: A Post-Skinnerian account of human languageand cognition, New York, Plenum Press.
- Hayes, S. C, et al, 2006, Acceptance and Commitment Therapy: Model, processed and outcomes, Behav Res Ther, v. 44, p. 1-25.
- Kim, N.Y, et al, 2015, Effects of religiosity and spirituality on the treatment response in patients with depressive disorders, Comprehensive Psychiatry, v. 60, p. 26-34.
- Laura, E, et al, 2013, A Comparison of Two Brief Interventions for Obsessional Thoughts: Exposure and Acceptance, Journal of Cognitive Psychotherapy: An International Quarterly, v. 27, N. 3, p. 1-60.
- López, F.C, & Salas, S.V, 2009, Acceptance andCommitment Therapy (ACT) in the Treatment ofPanic Disorder: Some Considerations from theResearch on Basic Processes, Int J Psychol Psychological Ther, v. 9(3), p. 299-315.
- Lybomirsky, S, et al, 2005, Pursuing happiness: Thearchitecture of sustainable change, The General psychology, v.9 (2), p. 111-131.
- Main-Wejielnik, S. C, 2009, The impact of acceptance and commitment therapy on high-overvalued ideation in obsessive compulsive disorder (Doctoral dissertation, Doctoral dissertation, Hofstra University).
- Michael, P, et al, 2011, A randomized clinical trial of Acceptance and Commitment Therapy vs, Progressive Relaxation Training for obsessive compulsive disorder.J Consult Clin Psychol. Author manuscript; available in PMC Oct 1, 2011.Published in final edited form as: J Consult Clin Psychol. V. 78 (5), p. 705–716.
- Pine, D. S, & McClure, E, B, 2013, Anxiety disorder: Clinical Features. In B.J. Sadock & V. A. Sadock(Eds.), Comprehensive Textbook of psychiatry(pp.1768-1780).
- Pirutinsky, S, et al, 2015, Scrupulosity and implicit and explicit beliefs about God, Journal of Obsessive- Compulsiveand Related Disorders, v. 6, p. 33–38.
- Rapaport, M.H, et al, 2005, Quality of life impairment in depressive and anxiety disorders, American Journal of Psychiatry, v. 162, p. 1171-1178.
- Richards, P. S, et al, 2007, Spiritual Approachesin the Treatment of Women with Eating Disorders, Washington: AmericanPsychological Association.
- Richards, S.P, & Bergin, A. E, 2005, A Spiritual Strategy for Counseling andPsychotherapy, U.S.A: American Psychological Association.
- Rowa, K, et al, 2005, Why aresome Obsessive more upsetting than others, Behavior Research andTherapy, v.43, p. 1453-1465.
- Ryff, C. D, 1980, Happiness is everything or is it? Exploration on the meaning of psychological well-being, Journal of personality and social psychology, v. 6, p. 1069-1081.
- Seligman, M, & Csikszentmihalyi, M, 2001, Positive psychology: An introduction, Journal of American Psychologist, v.55, p. 5-14.
- Vazquez, C, et al, 2009, Psychological well-being and health. Contributions of positive psychology, Annuary of Clinical and Health Psychology, v. 5, p. 15-27.
- Lybomirsky, S, et al, 2005, Pursuing happiness: Thearchitecture of sustainable change, The General psychology, v.9(2), p. 111-131.