مدل مفهومی فرزندپروری عزتنفس محور بر اساس منابع اسلامی

Article data in English (انگلیسی)
- Ackerman, B. P., et al (2012). Maternal sensitivity and attachment security in infancy: A behavioral genetic study. Developmental Psychology, 48(3), 695-704.
- Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and substance use. Journal of Early Adolescence, 11(1), 56-95.
- Bernstein, J. (2013). Verbal affection and its effects on child self-worth, Child Development Research.
- Bowlby, J. (1988). A Secure Base: Parent-Child Attachment and Healthy Human Development.
- Coopersmith, Stanly (1967). The Antecedents of Self-esteem (A series of books in behavioral science), W.H Freeman Company.
- Eris, R. & et al (2012). The correlation between verbal affection and self-esteem in children, *International Journal of Early Childhood Education*.
- Field, T. (2010). Touch for socioemotional and physical well-being: A review. Developmental Review, 30(4), 367-383.
- Gershoff, E. T. (2009). Corporal punishment by parents and associated child behaviors and experiences: A meta-analytic and theoretical review. Psychological Bulletin, 128(4), 539-579.
- Glaser, D. (2002). Emotional abuse and neglect (psychological maltreatment): A conceptual framework. Child Abuse & Neglect, 26(6-7), 697-714.
- Harlow, H. F. (2011). The nature of love. American Psychologist, 13(12), 673-685.
- Harter, S. (1999). The Construction of the Self: A Developmental Perspective.
- Kim, J. & Cicchetti, D. (2004). Longitudinal pathways linking child maltreatment, emotion regulation, peer relations, and psychopathology. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 45(1), 65-76.
- Maccoby, E. E., & Martin, J. A. (1983). Socialization in the context of the family: Parent-child interaction, In P. H. Mussen (Ed.). Handbook of Child Psychology, 4, 1-101. New York: Wiley.
- Reynolds, C. & et al (2014). The impact of parental verbal affection on children’s self-esteem. Journal of Child Psychology.
- Rogers, C. R. (1961). On Becoming a Person: A Therapist's View of Psychotherapy.
- Rutter , J. B. (1966). Generalized Expectancies for Internal Versus External Contral of Reinforcement. Psychological Monographs, No.80.
- Smith E. E., Fredrickson B., loftus G., Nolen-Hoeksema S. (2003). Atkinson and Hilgard's introduction to psychology, 14th Ed. New York: Wadsworth.
- Straus, M. A. & Paschall, M. J. (2009). Corporal punishment by mothers and child’s cognitive development: A longitudinal study of two nationally representative age cohorts. Journal of Aggression, Maltreatment & Trauma, 18(5), 459-483.
مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي
نرگس عباسي / کارشناسي ارشد روانشناسي اسلامي با رويکرد مثبتگراي پژوهشگاه قرآن و حديث abasi.na1366@gmail.com
علي صادقيسرشت/ استاديار گروه روانشناسي اسلامي پژوهشگاه قرآن و حديث sad13566@gmail.com
سيدمهدي خطيب/ استاديار گروه روانشناسي اسلامي پژوهشگاه قرآن و حديث mahdikhatib@yahoo.com
دريافت: 13/10/1403 - پذيرش: 06/01/1404
چکيده
هدف از اين پژوهش، تدوين مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي بود. روش پژوهش، کيفي بهشيوۀ نظريۀ دادهبنياد بود؛ به اين صورت که آيات و روايات مرتبط با عزت نفس در کودکان، استخراج شد. در جهت تحليل دادهها، آيات و روايات، کدگذاري شد و مراحل کدگذاري باز، محوري و گزينشي طي شد و از مجموع 159 آيه و روايت، در نهايت 271 کد باز، 61 مفهوم، 23 مقوله و يک مدل استخراج شد. براي اطمينان از اتکاپذيري دادهها و کميسازي آن، دو شيوۀ شاخص روايي محتوا (CVI) و نسبت روايي محتوا (CVR)، ملاک عمل قرار گرفت. نمرهها در شاخص CVI، بالاتر از مقدار CVI بحراني، يعني 78/0 بود، و همينطور در شاخص CVR، بالاتر از ميزان لازم، يعني 62/0 بود، مورد تأييد قرار گرفت. يافتههاي پژوهش حاکي از آن بود که عوامل زمينهساز شامل محبت کلامي و محبت غيرکلامي؛ عوامل آشکارساز: تربيت عملي و اختصاص زمان؛ موانع: آسيبرساني رواني هيجاني و آسيبرساني فيزيکي و مؤلفهها شامل پذيرش و حمايت، احترام به شخصيت کودک، اعتماد به تواناييهاي کودکان، الگوي رفتار مثبت بودن، استفاده از تشويق و تمجيد بهجاي تنبيه، تعيين مرزهاي روشن و منطقي، ارتباط مؤثر با کودکان و تشويق به خودمختاري و استقلال و پيامدها شامل حفظ کرامت فرزندان، پرورش شخصيت مستحکم و مستقل، تلاش براي خودتوانمندسازي و آراستگي به کمالات اخلاقي بودند.
کليدواژهها: عزت نفس، فرزندپروري، منابع اسلامي، مدل مفهومي.
مقدمه
يکي از ويژگيهاي شخصيت بهنجار، برخورداري از عزت نفس (self-esteem) است (Smith & Fredrickson, 2003). عزت نفس به احساس کلي يک فرد نسبت به ارزش وجودي خود اشاره دارد. اين ارزش ميتواند طيفي از عوامل؛ مانند احساس هويت، اعتمادبهنفس، احساس شايستگي و احساس تعلق را دربر گيرد و نقش مهمي در زمينههاي مختلف زندگي ايفا ميکند. به همين دليل است که داشتن عزت نفس پايين ميتواند يک آسيب جدي باشد. عزت نفس چيزي فراتر از دوست داشتن خود است؛ به اين معناست که باور داشته باشيد سزاوار عشق هستيد و براي افکار، احساسات، نظرات، علايق و اهداف خود ارزش قائل شويد. داشتن عزت نفس نهتنها بر احساس و رفتار شما در مورد خود تأثير ميگذارد، بلکه ميتواند در نحوۀ رفتار شما با ديگران نيز نقش داشته باشد. عزت نفس ضعيف ميتواند بر افکار، احساسات و الگوهاي رفتاري فرد تأثير بگذارد. گاهي اوقات اين علائم ميتواند آشکارتر باشد، اما در برخي موارد ميتواند بسيار ظريفتر باشد. برخي از افراد با وجود اين مشکل در مورد خود منفي صحبت ميکنند؛ درحاليکه برخي ديگر تلاش ميکنند تا مطمئن شوند که ديگران از آنها راضي هستند. درهرصورت، اين فقدان عزت نفس ميتواند تأثير منفي جدي بر زندگي و سلامتي فرد داشته باشد (دلاوري، رضاپور و رجبيپور، 1402).
در بسياري از تعبيرات اسلامي «عزت نفس» بيان شده است؛ براي نمونه قرآن کريم ميفرمايد: «وَلِلّهِ اَلْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» (منافقون: 8)؛ عزت اختصاصاً از آنِ مؤمنان است؛ يعني مؤمن بايد بداند عزت اختصاصاً در انحصار مؤمنان است و اوست كه بايد عزيز باشد. پيامبر اکرم ميفرمايد: «اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الاْنْفُسِ» (پاينده، 1383، ص64)؛ اگر حاجتي به ديگران داريد از آنها بخواهيد، ولي با عزت نفس بخواهيد؛ يعني براي حاجتي كه داريد، خودتان را نزد ديگران پست و ذليل نكنيد، عزتتان را حفظ كنيد و درحاليكه آن را حفظ ميكنيد اگر حاجت و نيازي داريد آن را طرح كنيد، نياز خودتان را به قيمت از دست رفتن عزتتان رفع نكنيد. در نهج البلاغه كه حضرت ضمن خطابهاي به اصحابشان ميفرمايند: «فَالْمَوْتُ في حَياتِكُمْ مَقْهورينَ وَالْحَياةُ في مَوْتِكُمْ قاهِرينَ» (سيد رضي، 1385، خطبۀ 51)؛ مردن اين است كه بمانيد، ولي مغلوب و مقهور باشيد و زندگي اين است كه بميريد، ولي پيروز باشيد. اساساً مسئلۀ عزت و قاهريت و سيادت آنقدر ارزش والايي دارد كه زندگي بدون آن نميتواند معنا داشته باشد. به همين تعبير، شعار معروف حضرت سيدالشهداء است كه در روز عاشورا فرمود: «اَلْمَوْتُ اَوْلي مِنْ رُكوبِ الْعار» (ابنشهرآشوب، 1379، ص68)؛ مرگ بهتر از همراهي با ننگ و عار است؛ يعني من فقط عزت ميخواهم. يا اين جملة ايشان: «هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» (ابنشعبه حراني، 1384، ص241)؛ محال است تن به ذلت دهيم، كه شعار ديگري است مبنيبر نپسنديدن ذلت براي خود، و هيچ مطلبي جز اين مطلب در ميان تاريخ عاشورا موج نميزند: «اِنّي لا اَرَي الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَلاَ الْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ اِلاّ بَرَما» (ابنشعبه حراني، 1363، ص245)؛ به راستي که من مرگ را جز سعادت نميدانم، و زندگي با ستمکاران را جز ملال، و جزء كلماتي كه از ايشان ذكر كردهاند اين است: «مَوْتٌ في عِزٍّ خَيرٌ مِنْ حَياةٍ في ذُلّ» (ابنشهرآشوب، 1379، ص68)؛ مردن با عزت از زندگي با ذلت بهتر است. همچنين در روايت داريم: «اَلصِّدْقُ عِزٌّ وَالْكِذْبُ عَجْزٌ» (يعقوبي، 1358، ص246)؛ از آن جهت انسان بايد راستگو باشد كه راستي براي انسان عزت است. در اين روايت راستي مبناي عزت قرار گرفته است و دروغ گفتن عجز و ناتواني است. آدم ناتوان دروغ ميگويد، آدم قوي كه دروغ نميگويد (مطهري، 1390، ص212). حضرت علي ميفرمايد: «اَزْري بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَع» (سيد رضي، 1385، حکمت 2)؛ آن كسي كه طمع را شعار خود قرار داده، حقارت به نفس خود وارد كرده است. در اين حديث طمع به اين جهت محكوم شده است كه انسان را خوار ميكند. مبناي اين خُلق پليد، حقارت نفس ذكر شده است. «وَرَضِي بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ» (سيد رضي، 1385، حکمت 2)؛ شرعاً مكروه است كه انسان اگر گرفتاري و ابتلايي دارد، براي هر فردي آن را بازگو کند؛ زيرا اين امر آدمي را حقير ميكند.
بر اين اساس، عزت نفس يکي از مهمترين و اساسيترين جنبههاي شخصيت و تعيينکنندۀ ويژگيهاي رفتاري فرد است. عزت نفس بهمثابۀ يک سرمايۀ ارزشمند حياتي از مهمترين عوامل پيشرفت و شکوفايي استعداد و خلاقيت است. بعضي افراد به دليل نگرشهاي منفي والدين، تجارب منفي در برخورد با همسالان عادي و ناکاميهاي پيدرپي در مدرسه بهتدريج دلسرد و سرخورده شده و توالي چنين شکستها و مشکلاتي موجب ميشود آنها نسبت به خود احساس بيارزشي داشته باشند و درنتيجه اين احساس منجر به آسيب در عزت نفس آنها ميشود (مشايخ و همکاران، ۱۴۰۰).
روشهاي تربيتي مورد استفادة والدين را ميتوان بهعنوان يک عامل براي عزت نفس فرزندان نام برد. در نگرش اسلامي همانطور که بررسي خواهد شد، ترکيبي از روشها، در پرورش عزت نفس مؤثر است. نوع رابطهاي که والدين با فرزندان خود برقرار ميکنند بر ميزان عزت نفس مؤثر است. رابطهاي که مبتنيبر محبت و پذيرش بيقيدوشرط است، بر ايجاد و تقويت عزت نفس اثربخش است. کودکاني که طرد ميشوند، درنتيجه به طرد خود ميپردازند و احساس بيارزشي ميکنند. اين فرآيند را بسياري از روانشناسان «دروني کردن» (Internalization) نام نهادهاند، که بهوسيلۀ آن کودک ادراکات، نگرشها و واکنشهاي ديگران را جزئي از ارزشهاي دروني خود ميکند.
فرزندپروري فعاليت پيچيدهاي شامل روشها و رفتارهاي ويژه است كه بهطـور مجزا يا در تعامل با يكديگر بر رشد كودك تأثير ميگذارد. در واقـع پايـه و اسـاس شيوة فرزندپروري مبين تلاشهاي والدين براي كنترل و اجتماعي كردن كودكانشان است (Baumrind, 1991). در متون اسلامي نيز فرزندپروري فعاليتي پيچيده شامل رفتارها، آموزشها، تعاملها و روشهايي است که جدا و در تعامل با يکديگر در رشد معنوي، عاطفي در ابعاد فردي و اجتماعي تأثير ميگذارد. از ديدگاه اسلام مسئوليت تربيت فرزند در دوران کودکي بر عهدة پدر و مادر است؛ تاآنجاکه يکي از حقوق فرزندان بهشمار آمده است. امام صادق سه حق را بر پدر لازم ميداند که يکي جديت در تربيت اوست. ايشان ميفرمايند: «فرزند بر پدر سه حق دارد: انتخاب مادر مناسب براي او، نام نيک نهادن بر او و جديت در تربيت فرزند» (مجلسي، 1403ق، ج78، ص236).
نتيجۀ پژوهش ميرزاترابي (1400) استخراج 8 مؤلفه براي عزت نفس بود که عبارتاند از: آگاهانه زيستن، خويشتنپذيري، خودتأييدي، ارتباط با اطرافيان، با صداقت زيستن، خودمسئولي، هدفمند زيستن و شايستگي، اما مدلي که بشود آن را براي عزت نفس ارائه داد در اين پژوهش مشاهده نميشود. کوخايي و رودمقدس (1395) به بررسي سبکهاي فرزندپروري در منابع اسلامي پرداختند و در بين چهار شيوۀ فرزندپروري رايج (مستبدانه، سهلگيرانه، مسامحهکارانه و مقتدرانه) به اين نتيجه رسيدند که سبک مقتدرانه نزديکترين شيوه به روش تربيتي منابع اسلامي است. در اين پژوهش نيز جاي خالي مدل و مؤلفههاي اين نوع از سبک فرزندپروري احساس ميشود. عاقل احمداف (1400) به عوامل عزت نفس از منظر اسلام و پيامدها و آسيبهاي آن دست يافت. عوامل دروني: وراثت، فطرت، ايمان، تقوا، عبادت، صبر و توکل. عوامل بيروني: محيط طبيعي مانند آب، خاک، هوا و خوراک؛ محيط انساني مانند خانواده، مدرسه، اجتماع، دوستان، کار و مشکلات اجتماعي. پيامدهاي عزت نفس از منظر اسلام: خوداعتمادي، استقلال، تقويت اراده، دوري از گناه، قناعت، شجاعت، عفو و بردباري. آسيبها: نفاق، اختلاف، عجب، تکبر، تملق و فقر، اما به عزت نفس کودکان بهصورت اختصاصي پرداخته نشده است.
تبريزي شهروي (1402) فوائد عزت نفس را اينگونه برشمرده است:
الف) نظارت بر خويشتن: افراد برخوردار از عزت نفس بالا، هم احساس سودمندي فردي بهتر و هم احساس کنترل بيشتري مينمايند. راتر (1966) در نظريۀ يادگيري اجتماعي، منبع کنترل را داراي دو بعد کنترل دروني و بيروني ميداند و معتقد است افرادي که داراي کنترل بيروني هستند، داراي ادراکات مثبت يا منفي از حوادث و رويدادهايي هستند که ارتباط با رفتار فرد ندارد و وراي کنترل فردي است؛ در بعد ديگر کنترل دروني قرار دارد، اين کنترل نتيجهاي از ادراک مثبت يا منفي از رويدادهاست که تحت کنترل فردي است. افرادي که در اين بعد قرار ميگيرند معتقد به خودمختاري بوده، خود را حاکم بر سرنوشت خويش ميدانند و کنترل زندگي را از درون خود ميدانند؛
ب) خودارزيابي: خودارزيابي عبارت است از شناخت يک رفتار، خواه رفتار مثبت و داراي ارزش و خواه منفي و بدون ارزش. آگاهي شخص از استعدادها و تواناييهاي خود و شناخت «خود واقعي» فرد را قادر ميسازد که شناخت دقيقتري از جنبههاي مثبت و منفي شخصيت خود بهدست آورد و سپس با رفع نقائص و تکيه بر نقاط مثبت در جهت رشد و تعالي خود گامهاي مؤثري بردارد؛
ج) انگيزۀ موفقيت و پيشرفت تحصيلي: بهرهمندي از عزت نفس علاوه بر آنکه جزئي از سلامت رواني محسوب ميشود، با موفقيت و پيشرفت تحصيلي نيز مرتبط است. اين همبستگي حتي زماني که کودکان خودشان را بهعنوان دانشآموز ارزيابي ميکنند، بالاتر است که ميتوان آن را عزت نفس تحصيلي آنها نام گذاشت؛
د) رشد خلاقيت: بسياري از افراد خالق و مبتکر به دليل بيبهره بودن از عزت نفس کافي قادر به ابراز تفکرات نو و ابداعات تازة خويش نيستند. وجود عزت نفس ميتواند زمينۀ خالقيت را در افراد به وجود آورد (تبريزي شهروي، 1402).
با وجود تحقيقات متعدد در حوزۀ فرزندپروري و عزت نفس، مدلهاي موجود اغلب بر پايۀ نظريههاي روانشناسي غربي استوار هستند. اين مقاله با استناد به آيات و روايات اسلامي، مدلي ارائه ميدهد که ميتواند بهعنوان يک الگوي تربيتي مناسب براي خانوادههاي مسلمان مورد استفاده قرار بگيرد. اين پژوهش با استخراج مفاهيم و مؤلفههاي فرزندپروري عزت نفس محور از منابع اسلامي، راهکارهاي عملي و کاربردي را در اختيار والدين قرار ميدهد. بررسيهاي انجامگرفته نشان داد پژوهشي که در راستاي بهبود عزت نفس فرزندان، با نگاهي روانشناسي و از طرفي مبتنيبر آموزههاي دين اسلام (آيات و روايات) باشد، يافت نشد؛ بنابراين هدف پژوهش حاضر مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي است و درصدد پاسخ به اين سؤالات است که:
1. مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي چه ويژگيهايي دارد؟
2. روايي محتوايي مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور مبتنيبر منابع اسلامي چگونه است؟
روش پژوهش
اين پژوهش به لحاظ رويکرد «کيفي» و از نوع «نظريۀ دادهبنياد» است. در روش نظريۀ دادهبنياد، تجزيهوتحليل دادهها بر اساس فرآيند «کدگذاري» (Coding) صورت ميگيرد. کدگذاري شامل سه مرحلة «کدگذاري باز» (Open Coding)، «کدگذاري محوري» (Axial Coding) و «کدگذاري گزينشي» (Selective Coding) است. اين مرحله، فرآيند يکپارچهسازي و پالايش مقولهها در جهت خلق نظريه است. در اين روش، چند کد که اشاره به جنبۀ مشترک يک پديده دارند، عنوان «مفهوم» (Concept) به خود ميگيرند و از ترکيب و قرار گرفتن چند مفهوم، يک «مقوله» تشکيل ميشود. وقتي مقولات اصلي در مرحلۀ کدگذاري محوري به شيوههاي گوناگون با يکديگر قياس و در ارتباط قرار داده ميشود، مرحلۀ تازهاي آغاز ميشود و با بالاتر رفتن سطح دادهها، بهسوي «بُعد» (Dimension) پيش رفته و در نهايت به «نظريه» (Theory) ختم ميشود (Speziale & 2007 ,Carpenter، به نقل از: خطيب و همکاران، 1401).
جامعۀ متني: گزارههاي توصيفي و تبييني آيات و روايات مرتبط با موضوع پژوهش که نمونههاي پژوهش بهشمار ميآمدند، بهواسطۀ سه دسته ابزار، گردآوري شدند: 1. کتاب: شامل قرآن کريم و کتابهايي که در آن روايات جمعآوري شده است؛ 2. نرمافزار: شامل نرمافزار جامعالاحاديث؛ 3. وبسايت: شامل پايگاههاي معتبر علمي که محتواي کتابهاي ذکرشده را دارا بودند. جامعۀ آماري پژوهش در بررسي روايي محتوايي را کارشناسان خبرهاي تشکيل ميدهد که در حيطۀ فهم و استنباط منابع اسلامي و رشتۀ روانشناسي آگاه و نسبتاً در يک سطح باشند. در مرحلۀ نمونهگيري، آيات و رواياتي انتخاب شدند که بهصورت مستقيم به چگونگي رفتار با فرزند اشاره داشتند يا بهصورت غيرمستقيم ميشود آنها را در فرزندپروري بهکار گرفت.
مراحل اجراي پژوهش
مرحلۀ اول، مطالعات کتابخانهاي: مباني نظري و پيشينۀ پژوهش در زمينۀ موضوع عزت نفس و فرزندپروري مرور شد. متون و منابع اسلامي شامل قرآن، روايات و آموزههاي ديني در زمينۀ فرزندپروري و عزت نفس بررسي شد. معيار درجهبندي کتب روايي، کتابهاي حديثي بر اساس دوازده ملاک رد و قبول کتب، در سه گروه رتبهبندي شد: 1. کتابهاي درجۀ «الف»: کتابهاي مقبول و قابل اعتماد شيعيان؛ 2. کتابهاي درجۀ «ج»: کتابهاي ضعيف که از آنها بهمثابۀ مؤيد استفاده شده؛ 3. کتابهاي درجۀ «ب»: مابين دو گروه ديگرند و براي استناد صلاحيت نسبي دارند. در اين پژوهش سعي بر آن بود که از منابع درجۀ «الف» و «ب» استفاده شود و از منابع درجۀ «ج» بهعنوان شاهد و براي تأييد استفاده شود؛
مرحلۀ دوم، گردآوري دادهها: در اين پژوهش به جمعآوري آيات و رواياتي پرداخته شد که بهگونهاي با عزت نفس کودکان و حفظ کرامتِ (که بيشترين قرابت معنايي را با اين واژۀ روانشناختي دارد) آنان مرتبط است يا ميتوان آن را به کودکان نيز تعميم داد. از مجموع 159 آيه و روايت، 271 کد بهدست آمد، که بر اساس روش تحقيق کيفي «نظريۀ دادهبنياد»، مراحل کدگذاري باز، محوري و گزينشي انجام شد و به 61 مفهوم، 23 مقوله و يک مدل ختم شد؛
مرحلۀ سوم، تحليل دادهها: کدگذاري باز، محوري و انتخابي دادهها و استخراج مقولات و تدوين مدل مفهومي اوليه؛
مرحلۀ چهارم، رواييسنجي مدل: نظرخواهي از خبرگان در مورد مدل تدوينشده بر اساس نظرسنجي دلفي و اصلاح و تکميل مدل بر اساس نظرات خبرگان جهت تدوين نهايي مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور مبتنيبر منابع اسلامي انجام شد.
بررسي روايي محتوا: پس از تعيين مؤلفهها و نشانگان، ضروري است تا اعتبار استنباطهاي پژوهشگر مورد ارزيابي و روايي آنها مشخص گردد. براي اين منظور، از روش سنجش محتوايي استفاده گرديد. براي ارزيابي روايي محتوايي مؤلفهها بر اساس مستندات عرضهشده از منابع مفهومشناسي، دربارۀ ميزان مطابقت هر مؤلفه با مفهوم مدنظر با ميزان ضرورت هر مؤلفه براي آن مفهوم، از نظر کارشناسان موضوع خواسته ميشود بهمنظور ارزيابي روايي محتوايي مؤلفههاي مفهومي بهصورت دو روش کيفي و کمّي نظرات خود را ابراز کنند. در روش کيفي محتوا پژوهشگر از کارشناسان درخواست ميکند بازخورد لازم را دربارۀ ارتباط و ضرورت مؤلفهها با مفهوم بدهند تا اطلاعات اصلاح شود. در روش کمي محتوا، از کارشناسان متخصص خواسته ميشود مؤلفهها را ببينند، مستندات و استدلال محقق را بخوانند و آنها را با توجه به ميزان دقتي که در حکايت از مفهوم دارند درجهبندي کنند (عباسي و پسنديده، 1396). فرايند سنجش روايي محتوايي در چهار مرحله تحت عنوان: «حرکت از مستندات به مفهوم»، «حرکت از مفهوم به مقوله»، «حرکت از مقوله به بعد» و «حرکت از بعد به مدل» مورد بررسي قرار گرفت. در جهت بررسي ميزان موثق بودن نتايج کيفي، از ده کارشناس خواسته شد تا مفاهيم، مقولهها، ابعاد و مدل مفهومي برگرفته از دادهها را تأييد کنند. براي اطمينان از اتکاپذيري دادهها و کميسازي آن، دو شيوۀ «شاخص روايي محتوا» (CVI) و «نسبت روايي محتوا» (CVR)، ملاک عمل قرار گرفت، که نتايج ميزان ارتباط مستندات ديني پژوهش با مفاهيم مدل و سپس نتايج روايي محتواي عوامل، مؤلفهها، پيامدها و ابعاد و همچنين مدل نهايي، نمايش داده شده است.
يافتههاي پژوهش
طبق يافتههاي پژوهش حاضر، ابعاد اصلي مدل مفهومي فرزندپروري را ميتوان شامل: الف) «عوامل زمينهساز»؛ ب) «عوامل آشکارساز»؛ ج) «موانع»؛ د) «مؤلفهها» و ه) «پيامدها» قرار داد و سپس تمام مقولهها را ذيل اين پنج بُعد، طبقهبندي کرد.
همانطور که در جدول (1) نمايان است، روايي محتواي مستندات ديني از وضعيت مطلوبي برخوردار است؛ بهطوريکه نمرۀ هريک از مستندات ديني مفاهيم، عوامل، مؤلفهها، پيامدها و ابعاد و نيز نمرۀ کل آنان در شاخص CVI، بالاتر از مقدار CVI بحراني، يعني 78/0 است؛ بنابراين مطابقت همۀ مستندات ديني، مفاهيم، عوامل، مؤلفهها، پيامدها و ابعاد مدل فرزندپروري تأييد شد.
از سوي ديگر، طبق نتايج جدولهاي يادشده، نمرۀ هريک از مستندات ديني، مفاهيم، مقولهها و ابعاد و نيز شاخص CVR، با نمرۀ بالاتر از ميزان لازم، يعني 62/0 تأييد شد و تنها در مفهوم «اولويت هديه با دختران» 60/0 بود که پژوهشگر اين کد را از مدل حذف کرد.
جدول 1: ميزان ارتباط مفاهيم، عوامل، مؤلفهها و پيامدها مدل فرزندپروري عزت نفس محور
مفاهیم، عوامل، مؤلفهها و پیامدها زیرمقولهها تعداد کارشناسان موافق تعداد کارشناسان مخالف CVI CVR
مطابقت ضرورت مطابقت ضرورت
باور به کرامت فرزندان مستندات دینی مفاهیم 10 10 0 0 1 1
کرامتبخشی به فرزندان 10 10 0 0 1 1
فرزندبوسی 10 10 0 0 1 1
آغوشگیری فرزندان 10 10 0 0 1 1
تحسین وجود فرزند 10 9 0 1 1 80/0
عدلورزی با فرزندان 10 10 0 0 1 1
محبتورزی با فرزندان 10 10 0 0 1 1
احترامورزی کلامی با فرزندان 10 9 0 1 1 80/0
وفای به عهد با فرزندان 10 10 0 0 1 1
عبور از خطای فرزندان 10 10 0 0 1 1
پرهیز از نفرین فرزندان 10 10 0 0 1 1
خوداحترامگذاری 10 9 0 0 1 80/0
تشویق فرزندان 10 10 0 0 1 1
شاد کردن فرزندان 9 9 1 1 90/0 80/0
سرزنش زیاد 10 10 0 0 1 1
اولویت هدیه با دختران 9 8 1 2 90/0 60/0
همبازی شدن با فرزند 9 9 1 1 90/0 80/0
همغذایی با فرزند 9 9 1 1 90/0 80/0
خوشاخلاقی با فرزند 10 9 0 1 1 80/0
آزارگریزی در تربیت 10 9 0 2 1 80/0
حق بازی دهی به فرزند 10 9 0 1 1 80/0
آسیبگریزی فیزیکی 10 10 0 0 1 1
خشمگریزی در تربیت 10 9 0 1 1 80/0
انعطافپذیری در تربیت 9 9 1 1 90/0 80/0
صداقتورزی با فرزندان 10 9 0 1 1 80/0
تحقیرگریزی فرزندان 10 10 0 0 1 1
دشنامستیزی 10 10 0 0 1 1
احترام در خطاب 10 10 0 0 1 1
قهرگریزی طولانی 10 10 0 0 1 1
تقدمبخشی فرزند در ملاقات 10 9 0 1 1 80/0
توانپذیری از فرزندان 10 10 0 0 1 1
آراستهسازی فرزندان 9 10 1 0 90/0 1
هدیهدهی به فرزندان 9 10 1 0 90/0 1
کودکی کردن با فرزند خردسال 10 9 0 1 1 80/0
پذیرش فرزند ناخواسته 10 10 0 0 1 1
فاجعهزدایی از جنسیت فرزند 10 10 0 0 1 1
رسمیتبخشی به حقوق فرزند 10 10 0 0 1 1
تشویق به استقلال در تصمیمگیریهای اخلاقی و اجتماعی 10 10 0 0 1 1
رهایی در هفت سال اول، پایۀ استقلال در هفت سال سوم 10 10 0 0 1 1
ارتباط پدرانه و مشورتی 10 10 0 0 1 1
لزوم محبت و احترام و وفای به عهد 10 10 0 0 1 1
همسطح شدن با کودکان 10 10 0 0 1 1
آموزش در عین مهربانی 10 10 0 0 1 1
تعیین مرزهای رفتار 10 10 0 0 1 1
والدین مسئول حفظ خانواده و فرزندان از انحرافات و اشتباهات 10 10 0 0 1 1
آموزش ارزشهای اخلاقی 10 10 0 0 1 1
رفتار نرم و مهربانانه بهجای تندخویی 10 10 0 0 1 1
پیامبر الگویی تمام عیار 10 10 0 0 1 1
دعوت به کار خوب با عمل 10 10 0 0 1 1
تشویق به انجام وظایف دینی، نشانۀ اعتماد به افراد 10 10 0 0 1 1
اعتماد به استعدادهای کودکان طبق شرایط 10 10 0 0 1 1
موعظه با احترام و محبت 10 10 0 0 1 1
احترام و گرامیداشت کودکان 10 10 0 0 1 1
احترام به نیازهای طبیعی کودک 10 10 0 0 1 1
تن ندادن به ذلت و خواری 10 10 0 0 1 1
شخصیت قوی داشتن 10 10 0 0 1 1
تقویت اراده و خودباوری 10 10 0 0 1 1
استقلال و خوداعتمادی 10 10 0 0 1 1
گذشتن از ظلم سبب عزت دنیا و آخرت 10 10 0 0 1 1
انصاف سبب عزت 10 10 0 0 1 1
خوار شدن شهوتها 10 10 0 0 1 1
همغذایی با فرزند اختصاص زمان 10 10 0 0 1 1
همبازی شدن با فرزند 10 10 0 0 1 1
کودکی کردن با فرزند خردسال 10 10 0 0 1 1
شاد کردن فرزندان 10 10 0 0 1 1
فرزندبوسی محبت غیرکلامی 10 10 0 0 1 1
آغوشگیری فرزندان 10 10 0 0 1 1
اولویت هدیه با دختران 10 10 0 0 1 1
هدیهدهی به فرزندان 10 10 0 0 1 1
تحسین وجود فرزند محبت کلامی 10 10 0 0 1 1
محبتورزی با فرزندان 10 10 0 0 1 1
تشویق فرزندان 10 10 0 0 1 1
پرهیز از نفرین فرزندان آسیبرسانی روانی هیجانی 10 10 0 0 1 1
پرهیز از سرزنش زیاد 10 10 0 0 1 1
آزارگریزی در تربیت 10 10 0 0 1 1
دشنامستیزی 10 10 0 0 1 1
پرهیز از تربیت کودکان هنگام خشم 10 10 0 0 1 1
تحقیرگریزی فرزندان 10 10 0 0 1 1
آسیبگریزی فیزیکی آسیبرسانی جسمی 10 10 0 0 1 1
عدلورزی با فرزندان تربیت عملی 10 10 0 0 1 1
خوداحترامگذاری 10 10 0 0 1 1
مصداقتورزی با فرزندان 10 10 0 0 1 1
وفای به عهد با فرزندان 10 10 0 0 1 1
خوشاخلاقی با فرزند حفظ کرامت فرزندان 10 10 0 0 1 1
کرامتبخشی به فرزندان 10 10 0 0 1 1
باور به کرامت فرزندان 10 10 0 0 1 1
تقدمبخشی فرزند در ملاقات 10 10 0 0 1 1
احترام در خطاب 10 10 0 0 1 1
آراستهسازی فرزندان 10 10 0 0 1 1
توانپذیری از فرزند 10 10 0 0 1 1
انعطافپذیری در تربیت 10 10 0 0 1 1
حق بازیدهی به فرزند 10 10 0 0 1 1
احترامورزی کلامی با فرزندان 10 10 0 0 1 1
عبور از خطای فرزندان 10 10 0 0 1 1
قهرگریزی طولانی 10 10 0 0 1 1
پذیرش فرزند ناخواسته پذیرش و حمایت 10 10 0 0 1 1
فاجعهزدایی از جنسیت فرزند 10 10 0 0 1 1
رسمیتبخشی به حقوق فرزند 10 10 0 0 1 1
تشویق به استقلال در تصمیمگیریهای اخلاقی و اجتماعی تشویق به خودمختاری واستقلال 10 10 0 0 1 1
رهایی در هفت سال اول، پایۀ استقلال در هفت سال سوم 10 10 0 0 1 1
ارتباط پدرانه و مشورتی ارتباط مؤثر با کودکان 10 10 0 0 1 1
لزوم محبت و احترام و وفای به عهد 10 10 0 0 1 1
همسطح شدن با کودکان 10 10 0 0 1 1
آموزش در عین مهربانی 10 10 0 0 1 1
تعیین مرزهای رفتار تعیین مرزهای روشن و منطقی 10 10 0 0 1 1
تعیین مرزهای رفتار 10 10 0 0 1 1
والدین مسئول حفظ خانواده و فرزندان از انحرافات و اشتباهات 10 10 0 0 1 1
آموزش ارزشهای اخلاقی 10 10 0 0 1 1
رفتار مهربانانه بهجای تندخویی استفاده از تشویق و تمجید بهجای تنبیه 10 10 0 0 1 1
پیامبر الگویی تمام عیار الگوی رفتار مثبت بودن 10 10 0 0 1 1
دعوت به کار خوب با عمل 10 10 0 0 1 1
تشویق به انجام وظایف دینی، نشانۀ اعتماد به افراد اعتماد به تواناییهای کودکان 10 10 0 0 1 1
اعتماد به استعدادهای کودکان طبق شرایط 10 10 0 0 1 1
موعظه با احترام و محبت احترام به شخصیت کودک 10 10 0 0 1 1
احترام و گرامیداشت کودکان 10 10 0 0 1 1
احترام به نیازهای طبیعی کودک 10 10 0 0 1 1
تن ندادن به ذلت و خواری پرورش شخصیت محکم 10 10 0 0 1 1
شخصیت قوی داشتن 10 10 0 0 1 1
تقویت اراده و خودباوری تلاش برای خودتوانمندسازی 10 10 0 0 1 1
استقلال و خوداعتمادی 10 10 0 0 1 1
گذشتن از ظلم سبب عزت دنیا و آخرت آراستگی به کمالات اخلاقی 10 10 0 0 1 1
انصاف سبب عزت 10 10 0 0 1 1
خوار شدن شهوتها 10 10 0 0 1 1
اختصاص زمان عوامل آشکار ساز 10 10 0 0 1 1
مقولۀ تربیت عملی 10 10 0 0 1 1
محبت کلامی عوامل زمینه ساز 10 10 0 0 1 1
محبت غیرکلامی 10 10 0 0 1 1
آسیبرسانی روانی هیجانی موانع تکریم فرزند 10 10 0 0 1 1
آسیبرسانی جسمی 10 10 0 0 1 1
حفظ کرامت فرزندان پیامدهای تکریم فرزند 10 10 0 0 1 1
پرورش شخصیت مستحکم و مستقل 10 10 0 0 1 1
تلاش برای خودتوانمندسازی 10 10 0 0 1 1
آراستگی به کمالات اخلاقی 10 10 0 0 1 1
پذیرش و حمایت مؤلفههای فرزندپروری 10 10 0 0 1 1
تشویق به خودمختاری و استقلال 10 10 0 0 1 1
ارتباط مؤثر با کودکان 10 10 0 0 1 1
تعیین مرزهای روشن و منطقی 10 10 0 0 1 1
استفاده از تشویق و تمجید بهجای تنبیه 10 10 0 0 1 1
الگوی رفتار مثبت بودن 10 10 0 0 1 1
اعتماد به تواناییهای کودک 10 10 0 0 1 1
احترام به شخصیت کودک 10 10 0 0 1 1
عوامل آشکارساز ابعاد مدل فرزندپروری 10 10 0 0 1 1
عوامل زمینهساز 10 10 0 0 1 1
موانع تکریم فرزند 10 10 0 0 1 1
پیامد تکریم فرزند 10 10 0 0 1 1
مؤلفههای فرزندپروری 10 10 0 0 1 1
میانگین کلCVI و CVR 99/0 98/0
با توجه به کدگذاريهاي صورتگرفته و تجزيهوتحليل دادهها، ميتوان مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور را بهصورتيکه در شکل (1) است ترسيم کرد.
شکل 1: مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور
همانطور که در شکل (1) نمايش داده شده است، مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور متشکل از موانع، عوامل (آشکارساز و زمينهساز)، مؤلفهها و پيامد است. عوامل زمينهساز که والدين ميتوانند آن را فراهم آورند «محبت کلامي» و «غيرکلامي» است. از عوامل آشکارساز که تعاملات والدين را شامل ميشود «اختصاص زمان» و «تربيت عملي» را ميتوان نام برد. مؤلفههاي فرزندپروري که با انجام دادن آنها عزت نفس کودکان تقويت ميشود عبارتاند از: «پذيرش و حمايت»، «تشويق به خودمختاري و استقلال»، «ارتباط مؤثر با کودکان»، «تعيين مرزهاي روشن و منطقي»، «استفاده از تشويق و تمجيد بهجاي تنبيه»، «الگوي رفتار مثبت بودن»، «اعتماد به تواناييهاي کودکان» و «احترام به شخصيت کودک». موانع بالا رفتن عزت نفس فرزندان، «پرهيز از آسيبرساني رواني هيجاني» و «جسمي». در نهايت، برطرف کردن موانع، فراهم آوردن زمينهها و انجام مؤلفهها، موجب پيامدهاي «حفظ کرامت فرزند»، «پرورش شخصيت مستحکم و مستقل»، «تلاش براي خودتوانمندسازي» و «آراستگي به کمالات اخلاقي» ميشود، که بالا رفتن عزت نفس فرزند را به دنبال دارد.
بحث و نتيجهگيري
هدف پژوهش حاضر تدوين مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي بود. يافتههاي پژوهش نشان داد که مدل مفهومي فرزندپروري عزت نفس محور بر اساس منابع اسلامي از پنج بُعد «عوامل زمينهساز»، «عوامل آشکارساز»، «موانع»، «پيامدها» و «مؤلفهها» تشکيل شده است. نخستين بُعد، «عوامل زمينهساز» است که از مقولههاي «محبت کلامي» و «محبت غيرکلامي» تشکيل شده است. سفارش به محبت کلامي را ميتوان در اين حديث يافت: «کنْتُ عِنْدَ الْحُسَينِ بْنِ عَلِي إِذْ دَخَلَ عَلِي بْنُ الْحسَينِ الأَصغَرُ فَدَعَاهُ الْحُسَينُ َ ضَمَّهُ إِلَيهِ ضَمّاً وَقَبَّلَ مَا بَينَ عَينَيهِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي أَنتَ! ما أَطيبَ رِيحَک وَ أَحْسَنَ خَلْقَک» (مجلسي، 1403ق)؛ در سيرۀ رفتاري امام حسين آمده است که نزد امام حسين بودم که فرزندش علي وارد شد. حضرت فرزند خويش را صدا زد و در آغوشش گرفت و به سينه چسباند، ميان دو چشمش را بوسيد و سپس فرمود: پدرم به فدايت باد! چقدر خوشبو و زيبايي. سفارش در محبت غيرکلامي را نيز ميتوان در اين حديث پيامبر مشاهده کرد: «مَن حَمَلَ مِنَ السّوقِ طُرفَةً إلى وُلدِهِ، كانَ كَمَن حَمَلَ صَدَقَةً حَتّى يَضَعَها في فيهِم» (شريف رضي، 1378، ص352)؛ هركس از بازار هديهاى براى فرزندانش بياورد، همانند كسى است كه صدقهاى حمل مىكند تا آنگاه كه آن را در دهان آنان بگذارد.
محبت کلامي بهعنوان يکي از روشهاي مؤثر در تربيت کودکان ميتواند تأثيرات مثبت زيادي بر عزت نفس و خودپنداري آنان داشته باشد. محبت کلامي شامل عباراتي است که والدين براي تشويق، تمجيد و ابراز علاقه به کودکان استفاده ميکنند. اين کلمات ميتوانند حس ارزشمندي و اعتمادبهنفس را در کودکان تقويت کنند. تحقيقات رينولدز و همکاران (2014) نشان داد که کودکان که محبت کلامي و حمايت عاطفي بيشتري از والدين خود دريافت ميکنند، عزت نفس بالاتري دارند و در مواجهه با چالشها و مشکلات زندگي عملکرد بهتري دارند. مطالعۀ برنشتاين (2013) در تحقيق خود نشان داد که والديني که بهطور مداوم از الفاظ محبتآميز براي تشويق و تحسين فرزندان خود استفاده ميکنند، نهتنها عزت نفس کودکان را افزايش ميدهند، بلکه باعث ميشوند کودکان احساس امنيت و محبت بيشتري نيز داشته باشند. مطالعۀ ايريس و همکاران (2012) ارتباط مستقيمي بين محبت کلامي والدين و عزت نفس کودکان پيدا کرد. نتايج نشان داد که محبت کلامي باعث ميشود کودکان حس کنند که ارزشمند و مورد توجه هستند، که اين خود منجر به افزايش اعتمادبهنفس و عزت نفس ميشود.
محبت غيرکلامي شامل اعمال و رفتارهايي است که والدين بدون استفاده از کلمات، محبت و توجه خود را به فرزندان نشان ميدهند. اين نوع محبت ميتواند شامل لمس محبتآميز، نگاههاي گرم، لبخند، بغل کردن و حضور فيزيکي نزديک باشد. تحقيقات فيلد (2010) نشان داد که لمس محبتآميز والدين ميتواند بهطور مستقيم عزت نفس کودکان را تقويت کند. کودکاني که بيشتر از والدين خود بغل ميشوند و لمس محبتآميز دريافت ميکنند، احساس امنيت و اعتمادبهنفس بيشتري دارند. مطالعۀ آکرمن و همکاران (2012) در تحقيق خود به اين نتيجه رسيدند که نگاههاي گرم و توجه بدون کلام والدين، ميتواند بهطور قابلتوجهي بر عزت نفس کودکان تأثير بگذارد. کودکاني که نگاههاي محبتآميز و توجه بدون کلام بيشتري دريافت ميکنند، خودپندارۀ مثبتتري دارند. در تحقيق هارلو (2011) مشخص شد که حضور فيزيکي نزديک والدين؛ مانند نشستن در کنار کودک و ايجاد ارتباط چشمي، ميتواند احساس ارزشمندي و عزت نفس را در کودکان تقويت کند. اين تحقيق نشان داد که کودکان به توجه غيرکلامي والدين به شدت پاسخ ميدهند و اين توجه ميتواند به تقويت عزت نفس آنها کمک کند.
دومين بُعد که «عوامل آشکارساز» نام دارد، از مقولههاي «اختصاص زمان» و «تربيت عملي» تشکيل شده است. مؤيد مقولۀ اول روايتي از پيامبر است که براي حسن و حسين نيمخيز نشست و آنان را سوار کرد و دستها و پاهايشان را مخالف يکديگر قرار داد و فرمود: «نعمَ الجَمَلُ جَمَلُکُما» (ابنشهرآشوب، 1379، ج3، ص387)؛ شترِ شما، شترِ خوبي است؛ و مؤيد مقولۀ دوم حديثي از امام علي است که ميفرمايد: «لا يصلُحُ مِن الکَذِبِ جِدٌّ ولا هَزلٌ، ولا أن يعِدَ أَحَدُکُم صَبِيهُ ثُمَّ لا يفي لَهُ، إنَّ الکَذِبَ يهدي إلَي الفُجورِ» (شيخ صدوق، 1376، ص505)؛ دروغ، چه جدي و چه شوخي، درست نيست و نيز اينکه کسي از شما به کودکش وعده بدهد و به آن وفا نکند؛ چراکه دروغ (انسان را) به افسارْ گسيختگي ميکشانَد.
نظريۀ دلبستگي (Attachment Theory) که توسط جان بالبي و مري آينزورث ارائه شده، نشان ميدهد که اختصاص زمان با کيفيت به کودک ميتواند به ايجاد احساس امنيت و ارزشمندي در او کمک کند. اين احساسات، پايهگذار عزت نفس مثبت در کودک هستند (Bowlby, 1998). اغلب والديني که زمان برنامهريزيشده با هريک از فرزندان ندارند بر واکنشهايشان به رفتار آنها از قبل فکر نکردهاند؛ مثل وقتي که به فروشگاه ميروند، يا وقتي که با هم به تعطيلات ميروند، يا وقتي که با هم در ماشين از مدرسه برميگردند. وقتي والدين کيلومترها طي ميکنند تا يک وقت يکبهيک را با فرزندانشان بگذرانند، يک پيام واضح و شفاف به آنها ميدهند: «شما در حال حاضر براي من از هر چيز ديگري مهمتر هستيد. شما ارزشمنديد؛ زيرا وقت من را پربارتر ميکنيد». در شرايطي که والدين بيشازحد مشغول کار و درگيريهاي روزمره خود هستند، پيام فوق از سوي فرزندان بهتر ديده ميشود. کافي است بگوييم بچهها معني مشغول بودن را ميفهمند و قطعاً ميدانند چه چيزي براي والدينشان ارزش دارد و آنها براي چه چيزي وقت ميگذارند؛ بنابراين وقتي که والدي براي فرزندش وقت اختصاصي ميگذارد، اين کار باعث ايجاد يک رابطۀ فوقالعاده بين والد و فرزند خواهد شد (1396 Louis & louis,).
تربيت عملي که شامل رفتارها و روشهاي والدين در برخورد و هدايت کودکان است، نقش مهمي در شکلگيري عزت نفس کودکان ايفا ميکند. تربيت عملي به معناي الگوهاي رفتاري، تشويقها، تنبيهها و راهنماييهايي است که والدين بهطور مداوم در زندگي روزمره بهکار ميبرند. بامريند (1991) در مطالعۀ خود سه سبک تربيتي اصلي (اقتدارطلب، سهلگير و مقتدر) را بررسي کرد و به اين نتيجه رسيد که سبک مقتدر، که شامل ترکيبي از محبت و کنترل است، بيشترين تأثير مثبت را بر عزت نفس کودکان دارد. کودکاني که والدين مقتدر دارند، معمولاً عزت نفس بالاتري دارند؛ زيرا اين والدين با ارائۀ حمايت و انتظارات منطقي، احساس ارزشمندي و توانمندي را در کودکان تقويت ميکنند. مکوبي و همکاران (1983) در مطالعهاي بر روي خانوادهها نشان دادند که والديني که تعاملات مثبت و محبتآميز با کودکان خود دارند و درعينحال قوانين و انتظارات واضحي را نيز برقرار ميکنند، بهطور مستقيم بر عزت نفس کودکان تأثير ميگذارند. اين روش تربيتي باعث ميشود که کودکان حس کنند که هم مورد محبت قرار ميگيرند و هم توانايي انجام کارها و مواجهه با چالشها را دارند. تربيت عملي مبتنيبر محبت و کنترل متعادل، به کودکان احساس امنيت، ارزشمندي و توانمندي ميدهد که به افزايش عزت نفس آنها کمک ميکند.
بُعد سوم از ابعاد مدل فرزندپروري عزت نفس محور، «موانع» است که دو مقولۀ «آسيبرساني رواني هيجاني» و «آسيبرساني جسمي» را دربر ميگيرد. امام علي ميفرمايند: «اَلاْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللَّجاجِ» (ابنشعبه حراني، 1363،ص84)؛ زيادهروى در سرزنش كردن، آتش لجاجت را شعلهور مىسازد. اين حديث نشاندهندۀ نهي کردن ائمه از آسيبرساني رواني هيجاني است. در روايت داريم: «أنَّ رَجُلاً يقالُ لهُ اعاقِبُهُم؟ فَقالَ: تَعفو، ثُمَّ قالَ الثّانِيه، حَتّي قالَها ثَلاثاً، قالَ: فَإن عاقَبتَ فَعاقِب بِقَدرِ الذَّنبِ، وَاتَّقِ الوَجهَ» (طبراني، 1415ق، ج2، ص269)؛ مردي به نام جُزء، نزد پيامبر آمد و گفت: «اي پيامبر خدا! خانوادهام مرا خشمگين ميسازند، به چه چيزي آنان را مجازات کنم؟» پيامبر فرمود: «درگذر»؛ سپس بار ديگر گفت، تا اينکه سه بار تکرار کرد. پيامبر فرمود: «اگر مجازات کردي، بهاندازۀ اشتباه مجازات کن و از (زدن به) صورت بپرهيز»، که اين حديث خود نشاندهندۀ نهي از آسيبرساني جسمي به فرزندان است.
آسيبرساني رواني هيجاني به کودکان، که شامل سوءاستفاده کلامي، ناديده گرفتن نيازهاي عاطفي و تحقير مداوم است، ميتواند تأثيرات منفي جدي بر عزت نفس کودکان بگذارد. کودکان در محيطهايي که از لحاظ رواني و هيجاني آسيبزا هستند، معمولاً با مشکلاتي مانند کمبود اعتمادبهنفس، اضطراب و افسردگي مواجه ميشوند. آسيبهاي رواني هيجاني مانند تحقير، سرزنش و بيتوجهي ميتواند عزت نفس کودکان را به شدت کاهش دهد. چنين آسيبهايي باعث ميشود که کودکان احساس بيارزشي و ناتواني کنند (Harter, 1999). تحقيقات کِمبِل و همکاران (2004) نشان داد که کودکاني که در معرض سوءاستفاده رواني و هيجاني قرار دارند، معمولاً عزت نفس پاييني دارند. اين کودکان اغلب احساس بيارزشي و ناکافي بودن ميکنند و در مواجهه با چالشها، اعتمادبهنفس کمتري از خود نشان ميدهند. گليزر (2002) در مطالعۀ خود نشان داد که ناديده گرفتن نيازهاي عاطفي کودکان و عدم ارائۀ حمايتهاي رواني هيجاني، ميتواند به کاهش شديد عزت نفس در کودکان منجر شود. اين تحقيق نشان داد که کودکان نياز دارند تا از سوي والدين و مراقبان خود مورد محبت و توجه قرار گيرند تا بتوانند احساس ارزشمندي و اعتمادبهنفس را در خود پرورش دهند.
تنبيه بدني تأثيرات منفي عميقي بر عزت نفس کودکان دارد. مطالعات متعدد نشان دادهاند که تنبيه بدني ميتواند منجر به کاهش عزت نفس، افزايش رفتارهاي پرخاشگرانه و مشکلات رواني طولاني مدت در کودکان شود. اين رفتارها ميتوانند احساس بيارزشي و خودپندارۀ منفي را در کودکان تقويت کنند، که مستقيماً با کاهش عزت نفس مرتبط است (2002 ,Gershoff؛ Straus & 2009 ,Paschall).
با توجه به دادههاي گردآوريشده از آيات و روايات و طبقهبندي آنها، 8 مؤلفۀ فرزندپروري عزت نفس محور بهدست آمد، که چهارمين بُعد مدل اين پژوهش را ميسازد؛ اين مؤلفهها عبارتاند از: «پذيرش و حمايت»، «تشويق به خودمختاري و استقلال»، «ارتباط مؤثر با کودکان»، «تعيين مرزهاي روشن و منطقي»، «استفاده از تشويق و تمجيد به جاي تنبيه»، «الگوي رفتار مثبت بودن»، «اعتماد به تواناييهاي کودکان» و «احترام به شخصيت کودک». در تبيين اين مؤلفهها ميتوان گفت مؤلفۀ «پذيرش و حمايت»: امام صادق ميفرمايند: «دَعِ ابْنَكَ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ» (صدوق، 1413ق، ج3، ص492)؛ فرزند خود را تا هفت سالگي رها کن تا بازي کند. اين روايت به وضوح نشاندهندۀ اهميت و توجه به حقوق و نيازهاي طبيعي کودکان در دوران اوليۀ زندگي است و ميتوان آن را بهعنوان يک راهنما براي رسميتبخشي به حقوق فرزند در نظر گرفت؛ مؤلفۀ «تشويق به خودمختاري و استقلال»: «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» (لقمان: 17)؛ اي پسرم! نماز را برپا دار و به معروف امر کن و از منکر بازدار و بر آنچه بر تو وارد ميشود صبر کن، که اين از عزم امور است. در اين آيه حضرت لقمان با تشويق فرزندش به انجام وظايف ديني در قالب تأکيد بر برپايي نماز، به او ميآموزد که خود بايد مسئوليت انجام وظايف ديني خود را بر عهده بگيرد. اين مهم ميتواند به معناي ايجاد استقلال در انجام عبادات و مسئوليتپذيري شخصي باشد؛ مؤلفۀ «ارتباط مؤثر با کودکان»: «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» (لقمان: 17)؛ اي پسرم! نماز را برپا دار و به معروف امر کن و از منکر بازدار و بر آنچه بر تو وارد ميشود صبر کن، که اين از عزم امور است. اين آيه در مورد نقش پدر در تربيت فرزندان و اهميت مشورت و ارتباط مؤثر با کودکان است؛ مؤلفۀ «تعيين مرزهاي روشن و منطقي»: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَة» (تحريم: 6)؛ اي کساني که ايمان آوردهايد! خود و خانواده خود را از آتشي که هيزم آن انسانها و سنگها هستند حفظ کنيد. اين آيه ميتواند بهعنوان مبنايي براي تعيين مرزهاي روشن و منطقي در راستاي حفظ خانواده و فرزندان از انحرافات و اشتباهات مورد استفاده قرار گيرد؛ مؤلفۀ «استفاده از تشويق و تمجيد بهجاي تنبيه»: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آلعمران: 159)؛ پس به برکت رحمت الهي، با آنان نرمخو شدي و اگر تندخو و سختدل بودي، از پيرامونت پراکنده ميشدند. اين آيه نشان ميدهد که پيامبر اسلام به برکت رحمت الهي، با اهل توبه و استقامت، نرمخو و مهربان بوده است. ميتوان اين نرمي و مهرباني را بهعنوان يک نمونه براي والدين دانست تا در پرورش فرزندانشان از اين مدل رفتاري الهام بگيرند؛ مؤلفۀ «الگوي رفتار مثبت بودن»: امام صادق ميفرمايند: «كونوا دعاة الناس بغير ألسنتكم ليروا منكم الورع والاجتهاد والصلاة والخير، فإنَّ ذلك داعية» (کليني، 1363، ج2، ص78)؛ مردم را با غير زبان خود دعوت کنيد تا از شما پرهيزکاري، تلاش، نماز و خير ببينند؛ زيرا اين خود دعوتکننده است. اين روايت به والدين و پرورشدهندگان توصيه ميکند که بهجاي صرفاً حرف زدن و توصيه کردن، با ارائۀ عمل نيک و الگوي مثبت براي ديگران، آنها را به دنبال اخلاقيات و عملهاي نيکو و الهامبخش بکشند؛ مؤلفۀ «اعتماد به توانايي هاي کودکان»: «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأُمُورِ» (لقمان: 17)؛ اي پسرم! نماز را برپا دار و به معروف امر کن و از منکر بازدار و بر آنچه بر تو وارد ميشود صبر کن، که اين از عزم امور است. اين آيه به والدين آموزش ميدهد که کودکان خود را به انجام وظايف ديني؛ مانند نماز، امر به معروف و نهي از منکر، تشويق کنند. اين اقدام نشان از اعتماد به تواناييهاي ديني و اخلاقي کودکان دارد که ميتوانند در انجام اين وظايف بهدرستي عمل کنند؛ مؤلفۀ «احترام به شخصيت کودک»: پيامبر اکرم ميفرمايند: «اكرِمُوا أَولادَكُم وَأَحسِنُوا أَدَبَهُم يُغفَرْ لَكُم» (متقي هندي، 1405ق، ص222)؛ فرزندان خود را گرامي بداريد و بهخوبي تربيتشان کنيد تا مورد مغفرت الهي قرار گيريد. اين روايت نشان ميدهد که والدين بايد به شخصيت کودکان احترام بگذارند. احترام به کودکان شامل محترمانه بودن در ارتباطات، گوش دادن به نظرات آنها و احترام به انتخاباتشان است. مؤلفههايي که در پژوهش حاضر براي عزت نفس حاصل شد با يافتههاي تحقيقات ديگران همسو است؛ براي مثال پژوهش ميرزاترابي (1400) 8 مؤلفه شامل آگاهانه زيستن، خويشتنپذيري، خودتأييدي، ارتباط با اطرافيان، با صداقت زيستن، خودمسئولي، هدفمند زيستن و شايستگي استخراج شد.
پنجمين و آخرين بُعد، «پيامدها» نام دارد. اين بُعد شامل مقولههاي «حفظ کرامت فرزندان»، «پرورش شخصيت مستحکم و مستقل»، «تلاش براي خودتوانمندسازي» و «آراستگي به کمالات اخلاقي» است. مقولۀ «حفظ کرامت فرزندان»: اميرالمؤمنين علي ميفرمايند: «با بچههايتان بهگونهاي برخورد کنيد که آنها خودشان را کريم و با شخصيت بدانند» (آمدي، 1429ق)؛ مقولۀ «شخصيت مستحکم و مستقل»: بر اساس اين حديث نبوي در اصـل «لا ذلّت متذ عزّت» (مجلسي، 1403ق)؛ عـزت بـا ذلـت قابـل جمع نيست؛ بنابراين شخص با عزت، از کارهاي ممنوع پرهيز ميکند و به انجام کارهايي کـه مـورد تأييـد حـق تعالي است ميپردازد (موسوي، 1394)؛ مقولۀ «تلاش براي خودتوانمندسازي»: روحيۀ استقلال و خوداتکايي ناشي از کرامت و عزت نفس، از آثار اين خصـلت ارجمند است و در آموزههاي ديني، همواره مورد تأکيد قرار گرفتـه اسـت. امـام صادق فرمود: «عزّ المؤمن استغنائه عن الناس» (کليني، 1363، ص148)؛ عزت مؤمن در بينيازي او از مردم است؛ و مقولۀ «آراستگي به کمالات اخلاقي»: امام علي در گفتار حكمتآميزي اشاره به تضادى مىكند كه در ميان شخصيت و شهوتپرستى وجود دارد، مىفرمايد: «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَواتُهُ» (سيد رضي، 1385، حکمت 449)؛ كسى كه براى خود شخصيت قائل باشد، شهواتش در برابرش خوار خواهند بود. پيامدهايي که براي عزت نفس بهدست آمد با پژوهشهاي ديگران همسو است. احمداف (1400) پيامدهاي عزت نفس از منظر اسلام را در پژوهش خود بررسي کرد که به عوامل خوداعتمادي، استقلال، تقويت اراده، دوري از گناه، قناعت، شجاعت، عفو و بردباري دست يافت.
بنابراين عزت نفس يک مؤلفۀ پيچيده است که تحت تأثير ابعاد مختلفي است؛ ابعادي که هم شرايط و تجربيات اولية زندگي کودک را شامل ميشوند (زمينهساز) و هم به دنبال آن تحت تأثير رفتارها و تعاملات والدين با کودک هستند (آشکارساز). درنتيجۀ برطرف کردن موانع و بهکار بردن ابعاد و مؤلفهها در زندگي کودک با پيامدهاي «حفظ کرامت فرزند»، «پرورش شخصيت مستحکم و مستقل»، «تلاش براي خودتوانمندسازي» و «آراستگي به کمالات اخلاقي» روبهرو ميشود و سبب بالا رفتن عزت نفس در فرزند ميشود.
محدوديتها و پيشنهادها
از عمدهترين محدوديتها و مشکلات پژوهش حاضر، گستردگي روايات درجات دوم و سوم آن بود. به خاطر اين گستردگي در آموزههاي اسلام ممکن است پژوهشگر نتوانسته به همۀ آموزهها بهطور کامل معطوف شده باشد. يکي ديگر از محدوديتهاي اين پژوهش، کم بودن مستندات روايي درجۀ اول بود. پژوهشگر بالاجبار از مستندات روايي درجات ديگر نيز استفاده نمود. پيشنهاد ميشود والدين مدل فرزندپروري عزت نفس محور را در تربيت فرزندشان بهکار گيرند. براي رسيدن به هدف پرورش افراد عزتمند، بايد از دورانهاي اوليه زندگي اين مدل را اجرا نمود. مسئولان و مربيان مدارس متناسب با ارزش و کرامت انساني با دانشآموزان رفتار کنند و طبق مدل فرزندپروري عزت نفس محور عمل کنند، که اين مهم نيازمند همت بالا است که بتوانند بدون آسيب زدن به جسم و روان دانشآموزان در بالا بردن عزت نفس آنها بکوشند. در نظام تعليموتربيت جمهوري اسلامي ايران، هدف غايي رساندن انسان به كمال و قرب الهي است. براي رسيدن به اين هدف، يک سري اهداف كلي مانند اهداف اعتقادي، اخلاقي، علمي و آموزشي بيان شده است. يکي از اهداف جزئي ذکرشدة تربيت اخلاقي، تقويت حس كرامت اخلاقي و برانگيختن عزت نفس ميباشد. پيشنهاد ميشود يک تجديدنظر اساسي در تدوين اين اهداف انجام شود و پرورش عزت نفس را فراتر از يک هدف جزئي، قرار داد. همۀ دستاندركاران نظام تعليموتربيت اسلامي بايد بر اساس اصل «برابري» همۀ انسانها رفتار كنند؛ بهخصوص معلمان، در برقراري ارتباط با دانشآموزان خود بايد توجه داشته باشند تکتک آنها ميتوانند مخاطب آيۀ «لَقَد كَرَمنا بَنيآدم» باشند و در برابر حفظ كرامت و عزت نفس آنها مسئولاند.
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه (1385). ترجمۀ محمد دشتی. تهران: اسلامیه.
- آمدی، عبدالواحد (۱۴۲۹ق). غرر الحکم و درر الکلم. تحقیق: السید مهدی الرجائی. قم: مؤسسة دار الکتاب الاسلامی.
- ابنشهرآشوب، محمد بن علی (1379). المناقب. قم: علامه.
- احمداف، عاقل (1400). تبیین الگوی عزت نفس از منظر اسلام. پایاننامۀ کارشناسی ارشد رشتۀ روانشناسی تربیتی. مدرسۀ عالی علوم انسانی، حکمت و تاریخ.
- پاینده، ابوالقاسم (1383). نهج الفصاحه؛ مجموعه سخنان و خطبههای حضرت رسول اکرم. تصحیح و تنظیم: عبدالرسول پیمانی و محمدامین شریعتی. اصفهان: خاتم الانبیاء.
- تبریزی شهروی، زهرا (1402). تأثیر ضعف و قوت عزت نفس بر خود کارآمدی. کنفرانس بینالمللی روانشناسی، علوم تربیتی و سبک زندگی.SID https://sid.ir/paper/1082548/fa.
- ابنشعبه حرانی، حسن بن علی (۱۳۶۳). تحف العقول عن آلالرسول. مصحح: علیاکبر غفاری. قم: انصاریان.
- خطیب، سیدمهدی، آذربایجانی، مسعود، پسندیده، عباس، جانبزرگی، مسعود و رسولزاده طباطبایی، سیدکاظم (1401). تدوین الگوی مفهومی مقابلة دینی با استرس بر اساس آموزههای قرآن کریم: نظریۀ دادهبنیاد. روانشناسی فرهنگی، 6(1)، 46ـ75.
- دلاوری، اعظم و رضاپور، معصومه و رجبی پور، ساجده (1402). کمبود عزت نفس کودکان و دانشآموزان و راهکارهای افزایش عزت نفس، دهمین همایش ملی تازههای روانشناسی مثبت. بندرعباس. https://civilica.com/doc/2011422.
- سید رضی، محمد بن حسین (1385). نهج البلاغه. ترجمۀ محمد دشتی. تهران: اسلامیه.
- سید بن طاووس (1414ق). لهوف. اسوه
- طبرانی، سلیمان بن احمد (1415ق). المعجم الکبیر. القاهره: مکتبۀ ابن تیمیه.
- عباسی, مهدی, & پسندیده, عباس. (1396). مفهومشناسی در مفاهیم دینی با رویکرد روانشناختی: مراحل و شیوۀ اجرا. پژوهشنامۀ روانشناسی اسلامی، 3(6)،7ـ42.
- کوخایی، آزاد و رودمقدس، رمضانعلی (1395). بررسی سبکهای فرزندپروری در منابع اسلامی. بصیرت و تربیت اسلامی، 13(36)، 129ـ150.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1363). الکافی. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- لوییس، جان فیلیپ و لوییس، کارن مک دونالد (1396). فرزندپروری با کفایت (با رویکرد طرحوارۀ درمانی). ترجمة سیدمهدی موسوی موحد. تهران: ارجمند.
- متقی هندی، علی بن حسامالدین (1409ق). کنزالعمال، بیروت: مؤسسۀ الرسالۀ.
- مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
- مشایخ، مهسا، محسنی چلک، محمدحسین و صلاحی کجور، عظیم (1400). چرایی عزت نفس در کودکان و نوجوانان و راههای تقویت آن، پیشرفتهای نوین در روانشناسی. علوم تربیتی و آموزش و پرورش، 4(34)، 58ـ69.
- مطهری، مرتضی (1390). مجموعهآثار. تهران: صدرا.
- موسوی، ستاره (1394). عزت نفس و آثار تربیتی آن از دیدگاه قرآن و احادیث. پژوهشهای اجتماعی اسلامی، 21(105)، 149ـ176.
- میرزاترابی، سیدمحسن (1400). تهیة بستۀ آموزشی مؤلفههای عزت نفس مبتنیبر آیات و روایات ویژه نوجوانان. پایاننامۀ کارشناسی ارشد روانشناسی اسلامی مثبتگرا. دانشگاه معارف قرآن و عترت اصفهان.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق (1358ق). تاریخ یعقوبی. نجف: بینا.