بررسی رابطه دینداری و اضطراب مرگ در بین دانشجویان و طلاب شهر قم
Article data in English (انگلیسی)
سال سوم، شماره اول، بهار 1389، ص 55 ـ 68
سیدحسین علیانسب*
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطة دل بستگی به خدا و میزان اضطراب مرگ در بین طلاب حوزة علمیة قم و دانشجویان دانشگاه آزاداسلامی واحد قم انجام شده است. برای انجام این بررسی 342 نفر از دانشجویان و طلاب به روش نمونه برداری احتمالی تصادفی طبقه ای انتخاب شدند و پس از اجرای آزمون های دل بستگی به خدا (روات و کرک پاتریک،2002) و اضطراب مرگ (تمپلر،1970) نتیجه گرفته شد که اضطراب مرگ با دل بستگی ایمن به خدا رابطة منفی معنادار داشت و با افزایش میزان دل بستگی ایمن به خدا، سطح اضطراب از مرگ کاهش یافت و بر عکس آن، بین دل بستگی نوع اجتنابی و دوسوگرا به خدا و اضطراب از مرگ رابطة مثبت معنادار دیده شد. بنابراین می توان ادعا کرد که دل بستگی ایمن به خدا، در کنترل برخی مشکلات روانی از جمله اضطراب مرگ و بیماری هایی که به هر نحو با آن رابطه دارند، مؤثر است.
کلیدواژگان؛ اضطرب مرگ، دلبستگی به خدا
مقدمه
مرگ همیشه همراه انسان بوده و خواهد بود و از این رو که بخشی از زندگی اوست و پیوسته ذهن او را به خود مشغول کرده، به دنبال پاسخی برای پرسش هایی دربارة مرگ بوده است. دین اسلام با تکیه بر زندگی جاودان اُخروی، مرگ را با تعبیرهای وجودی معرفی کرده و با تحلیل معقول پدیدة مرگ، نه تنها اثر منفی آن را زایل می کند، بلکه می کوشد در آن جذابیت نیز ایجاد کند؛ اما با وجود این، واکنش بیشتر افراد به آن، مثبت نبوده است. بشر بدین دلیل که نمی تواند بر مرگ چیره شود، به فکر می افتد که به آن نیاندیشد تا شادکام شود. برخی نیز اندیشیدن دربارة مرگ را علت اصلی ترس از آن می دانند، بنابراین هرگونه اندیشه، مطالعه و صحبت دربارة مرگ را به حداقل می رسانند؛ اما در واقع انکار مرگ افزون بر اینکه نتوانسته است جلوی احساس های منفی به مرگ را بگیرد، آثار منفی نیز بر جای گذاشته است؛ چراکه عیبِ راندن مرگ از شمار مسایل زندگی، مداومت در تجاهل به جنبه های واقعی آن است و این، خود رنج و ترس همراه با واقعیات را تشدید می کند. بیرون نهادن مرگ از دایرة کنجکاوی، به منزلة افزایش شگفتی آن و سنگین تر کردن بار ترس است. هرچه انسان بیشتر از مرگ بترسد، کمتر آن را می شناسد و هرچه کمتر دربارة آن بپرسد، بیشتر می ترسد. بی اعتنایی به مرگ، آرامشی برای زیستن ایجاد نمی کند؛ بلکه فرد را در وضعیتی ناراحت که بین بی تشویشی و اغتشاش نوسان دارد قرار می دهد؛ پس باید گفت مسئله انسان، شکل گیری فراموشی دربارة مرگ نیست، بلکه آن را هشیارانه در خدمت زندگی در آوردن است.
حال با این فرض که مرگ برای همة انسان ها حتمی است و پیش بینی آن نیز به صورت تجربة شخصی امکان ندارد، پس از لحاظ روان پویشی باید ترس از مرگ را به صورت یک فرانمود در نظر گرفت که اثر و رد آن به سایر محتویات ناخودآگاه باز می گردد. پس این ترس نمی تواند اضطرابی روان نژندانه باشد، بلکه یک اضطراب واقعی است.
اضطراب مرگ حالت افسرده واری است که فشار روانی و نگرانی به دلیل مرگ و ترس از آن از نشانگان مهم این بیماری شمرده می شوند. این شکل اضطراب که شایستة مطالعه و درک است، نخستین بار در عقاید سورن کی یرکگارد، فیلسوف دانمارکی توصیف شد. وی اضطرابی کلی را دربارة شرایط زندگی مطرح کرد که در زمان حاضر «اضطراب وجودی» نام گرفته است و در پرسش هایی همچون « به کجا می روم؟»، «که هستم؟»، «می خواهم با زندگی ام چه کنم؟»، «آیا مرگ پایان همه چیز است؟» تجلی می یابد. دل مشغول داشتن به این پرسش ها، در حدی معین، جزء جدایی ناپذیر زندگی بشر است و روان رنجوری و نابهنجار نیست؛ اما اگر این افکار، افراد را بیشتر مضطرب و افسرده کند و به منزلة شاخص بیماری روانی مشاهده شود، نابهنجار است و باید بدان توجه کرد.
اضطراب مرگ یک اضطراب واقعی و یکی از مهم ترین مؤلفه ها در سلامت روانی افراد است. دیدگاه رفتارشناسی طبیعی نیز در تبیین اضطراب تعمیم یافته، مرگ را به منزلة تهدید کنندة ارگانیزم و از عوامل مؤثر بر آن می داند. در این راستا، نظریه پردازان هستی نگر معتقدند: هراس و اختلال های تعمیم یافته ناشی از اضطراب هستی است. آنها می گویند: ما اضطراب هستی را تجربه می کنیم، بدین دلیل که می دانیم زندگی ما محدود است و از مرگی که انتظار ما را می کشد می هراسیم. مرگ همة ما را به وحشت می اندازد و ما برای کسانی که می میرند، گریه می کنیم و از توجه به این واقعیت که روزی هم عمر ما به پایان می رسد، دچار دلهره می شویم. بسیاری از افراد از کنار آمدن با مرگ خودداری می کنند و راه هایی همچون سرکوب، انکار و پرهیز را در پیش می گیرند و از مکان هایی که ممکن است مرگ را برایشان یادآوری کند، فاصله می گیرند. و این، همان برخورد غیرمنطقی و مضطربانه با مرگ است.
پژوهشگران معتقدند: مذهب می تواند این گونه اضطراب را کنترل کند؛ رابطة نگرش به مرگ با مذهب و باورهای مذهبی بر هیچ پژوهشگری پوشیده نیست و همین رابطه، زمینة ایجاد مباحث و پژوهش های متعددی دراین باره شده است؛ حتی برخی از پژوهشگران باورهای مذهبی را تا این اندازه از منزلت خود پایین آورده اند که مرگ را سازندة باور مذهبی معرفی کرده اند. برخی دیگر مدعی شده اند مذهب یک واکنش دفاعی فطری در برابر ضرورت مرگ است. نی مِیر و دباره نیز معتقدند مذهب مفهوم گسترده ای دارد که حمایت و مشارکت اجتماعی، جهان بینی، باورها و رسوم فرهنگی را دربرمی گیرد و با ارائة معنا برای افراد مسن، آنها را برای فقدان و جدایی و همچنین احتمال مرگ خودشان آماده تر می کند. این یافته با یافته های خود دباره (2003) که هدفش شناسایی عوامل مؤثر بر احتمال مرگ خوب در میان کسانی بود که همسرشان را از دست داده بودند، حمایت شد. دباره ثابت کرد مذهب، افراد داغ دیده را از سطوح بالای عصبانیت محافظت می کند و ارزیابی افراد دربارة فرایند مرگ را تحت تأثیر قرار می دهد. افرادِ همسرازدست داده که میزان بالایی از مشارکت های مذهبی را داشتند، سطح عصبانیت کمتری گزارش دادند؛ و نیز افراد مذهبی کمتر گزارش دادند که همسرشان در روزهای واپسین درد می کشید؛ همچنین آنها مرگ را خیلی شاق و سنگین نمی دانستند. همة مطالعاتی که در این زمینه انجام گرفته اند، رابطة منفی بین دینداری و اضطراب مرگ را گزارش داده اند و هیچ مطالعه ای ادعا نکرده است که افراد دارای دینداری سطح بالا، اضطراب مرگ زیادی را تجربه می کنند . تمپلر ولونتو (1986) نیز نتیجه گرفتند که به طور کلی افراد مذهبی اضطراب مرگ کمتری را تجربه می کنند . آن ها گزارش کردند که مطالعات دلالت می کند مراقبت های مذهبی، فعالیت های دینی شخصی مثل دعا، عبادت و خواندن متون مقدس، ارزش مذهب نزد افراد، میزان روابط با دوستان و فرزندان، میزان مشارکت در فعالیت های گروهی، جنسیت، سن، وضعیت تأهل، درآمد و سلامتی، بر اضطراب مرگ تأثیر دارند. رابرت داف و لارنس در این پژوهش، جامعة آماری متشکل از 647 مقیم جوامع بازنشسته با میانگین سنی 6/75 را انتخاب کردند تا یافته های پژوهش یادشده را بسنجند. آنها دریافتند بر جوامعی که بیشتر مذهبی بودند، اضطراب مرگ کمتری حاکم است و در میان متغیرهای مذهبی، مواظبت کردن بر عبادات، بالاترین رابطة منفی را با اضطراب مرگ دارد؛ اما برخلاف پژوهش پیشین، آنها رابطة معناداری بین سن، سلامتی و جنسیت، و فعالیت های اجتماعی مثل ملاقات دوستان، ملاقات فرزندان، مشارکت و فعالیت ها در گروه و... به دست نیاوردند.
پژوهش های مربوط به مرگ در عرصة روان شناسی دین، نتایج آشفته ای داشته اند.فیفل ادعا کرد: ترس شدید برخی افراد از مرگ ممکن است از نظریه های مذهبی آنها سرچشمه بگیرد. به همین منظور با مطالعه ای تجربی به تأیید ادعای خود پرداخت . در مقابل، سون سون و در پژوهش خود با رسیدن به یک نتیجة متناقض گفت: کسانی که فعالیت مذهبی بالا و عقاید مذهبی محکم دارند، ترس از مرگ کمتری تجربه می کنند. لمینگ (1975 نقل از همان منبع) مطالعات روان شناختی و جامعه شناختی دربارة مرگ را بررسی کرد و پژوهشی تجربی را یافت که رابطة بین دینداری، و ترس و اضطراب مرگ را بررسی کرده، به نتایج متناقضی دست یافته بود. بنابراین می توان گفت: ظاهر یافته های پیشین نشان می دهد که مذهب و دینداری در شرایط متفاوت، هم کاهش دهنده و هم محرک اضطراب مرگ اند.
آشفتگی و تناقض در یافته ها، پژوهشگران را بر آن داشت که به دینداری و اضطراب مرگ به منزلة مفاهیمی چندبُعدی نگاه کنند و همین امر موجب شد که جهت و محدودة مطالعات کوچک تر شود و هر پژوهشی تنها به یک بُعد دینداری و نگرش های متفاوت به مرگ بپردازند؛ از این رو پژوهشگران به دنبال مطالعات جزئی تر در این زمینه افتادند و ابعاد مختلف ترس از مرگ و رابطة آن با ابعاد متفاوت دینداری را بررسی کردند. از زمانی که ارتباط اضطراب مرگ و دینداری به منزلة مفاهیم چندبُعدی در نظر گرفته شد و فقط به رابطة یک بُعد دینداری با اضطراب مرگ توجه شد، یافته های پژوهشی به این نتیجه رسیدند که ابعاد متفاوت دینداری به طور متفاوت با نگرش های مربوط به مرگ تداعی می شوند. بدین دلیل که ابعاد متفاوت دینداری، هم بستگی درونی زیادی دارند، اگر این ابعاد با هم در یک مطالعه تحلیل شوند، آثار متفاوتی خواهند داشت؛ چراکه تظاهرات ناهمخوان، نگرش ها، رفتارها، فعالیت های مذهبی و باورهای دینی بر روی اضطراب مرگ آثار متفاوتی می گذارند. نلسون و کانترل (1980) در پژوهشی در یک جامعة نمونه، متشکل از 1279 مرد آتلانتیک میانی، در بارة رابطة ابعاد متفاوت دینداری با اضطراب نتیجه گرفتند که با بالا رفتن سطح دینداری تا یک نقطه ای، اضطراب مرگ زیاد و از آن نقطه به بعد، کم می شود. آنها همچنین دریافتند در حالی که دینداری نوع بالا اضطراب مرگ را کاهش می دهد، تأثیر دینداری معتدل نشان می دهد که فعالیت ها و باورهای مذهبی در صورتی که به طور استثنایی سخت نباشد، اضطراب مرگ را کم می کنند. افرادی نیز که دینداری متوسط به نمایش می گذارند، یعنی از نظر مذهبی دوسوگرا و دمدمی مزاج اند، سطح اضطراب مرگشان نسبت به کسانی که اصلاً مذهبی نیستند یا سطح دینداری بالایی دارند، بالاتر بود.
هینتون نیز با مطالعة افراد مریض در حال مرگ در انگلیس دریافت افراد غیرمذهبی کمتر از افرادی که از سطح پایین مذهب برخوردارند، و بیشتر از افرادی که اعتقاد مذهبی راسخ داشتند از مرگ می ترسند . برخی پژوهش ها نیز به بحث دربارة مفاهیم دینداری درونی و دینداری بیرونی پرداخته اند. کاهُو و دان در پژوهشی مشابه دریافتند دینداری درونی با ترس از مرگ رابطة منفی دارد، اما دینداری ظاهری رابطه ای ندارد. مطالعةجان پاتریک (1979) نیز براساس همین مبنا بود. نکتة دیگری که از بررسی این مطالعات به دست می آید، این است که ممکن است ادیان بزرگ در فرض های خود مبنی بر سبک های دینداری و نگرش به مرگ، تفاوت داشته باشند و همین احساس، نیاز به چنین پژوهش هایی را در فرهنگ و جامعة اسلامی چندین برابر می کند. اما با توجه به نتایج متناقض پژوهش های پیشین، همیشه باید تنها یک بعد دینداری را مطالعه کرد. بنابراین در پژوهش پیش رو، دلبستگی به خدا که یکی از رهآوردهای جدید روان شناسی است، به منزلة شاخصه ای برای سنجش یک بعد از دینداری بررسی شد.
نظریة دل بستگی نخستین بار بالبی به منظور توصیف پیوند عاطفی کودک با مراقبش مطرح کرد و سپس اینثورث (1978) با ابداع روش مشاهده ای موقعیت ناآشنا تفاوت های کودکان را از لحاظ واکنش آنها در غیبت مراقب و نیز واکنش آنها دربارة مادرانشان پس از جدایی کوتاه مدت، در سه الگوی ایمن، ناایمن اجتنابی، و ناایمن دوسوگرا توصیف کرد.
اصلی ترین کاربرد این نظریه در مذهب، مشاهده و بررسی ارتباط فرد با خداست و این موضوع از آن رو بر پژوهشگران عرصة دین و روان شناسی اهمیت دارد که بیشتر متدینان و افراد مذهبی، اعتقاد مذهبی را ارتباط با خدا تفسیر می کنند و روان شناسان معتقدند بیشتر ویژگی های نظام دل بستگی، در ارتباط فرد با خداوند که با عنوان دل بستگی به خدا متمایز شده است، به روشنی دیده می شوند که در ذیل به آنها اشاره می کنیم:
1. جست وجو وحفظ مجاورت با خدا: بچه های بزرگ تر بر اثر رشد شناختی و تفکر انتزاعی، در صورت غیبت چهرة دلبستگی نیز از طریق تعاملات دیداری یا کلامی، احساس راحتی و ایمنی می کنند و نوجوانان و بزرگ سالان با ادراک و آگاهیِ صرف از اینکه چهرة دلبستگی در صورت نیاز در دسترس است، احساس ایمنی می کنند. بنا براین، تاهنگامی که یک خداپرست خداوند را پاسخ گو و به آسانی قابل دسترسی می داند، می توان واژة دل بستگی را به کار برد؛ چنان که ما در متون مذهبی خود نیز داریم که خداوند همیشه نزدیک شما،(ق: 16) شاهد شما(احزاب: 9) و در مشکلات دستگیر شماست.(طلاق: 3) فراتر از زمان و مکان معرفی شدن خداوند در اسلام نیز بدین معناست که به طور کلی برای خدا جا داشتن معنا ندارد و خداوند محدود و نیازمند به هیچ یک از این موانع نیست؛ بلکه همه جا و هر زمان در دسترس بندگان است. کرک پاتریک این قابلیت دسترسی را مجاورت روان شناختی نام گذاشته است.
2. خداوند به منزلة پناهگاه مطمئن:بالبی حوادث تنش زا و دردناک زندگی، از دست دادن عزیزان و مشکل جسمی یا روانی را برای فعال شدن نظام دل بستگی لازم می داند که موجب رفتن کودک به سمت چهرة دل بستگی می شوند. توجه به خدا نیز در چنین شرایطی تشدید می شود؛ چنان که خداوند می فرماید: «هنگامی که به کشتی سوار می شوند، خدا را به اخلاص در دین می خوانند و آن گاه که خداوند نجاتشان داد و به خشکی آورد، به ناگاه همان ها شرک می ورزند».(عنکبوت: 65) همین دلالت می کند خداوند یک چهرة دلبستگی است که همانند دیگر چهره های دلبستگی، در شرایط سخت بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.
3. خدا به منزلة پایه و اساس ایمنی: یاد خدا بدون اختصاص به حالت گرفتاری، در همه حال آرام بخش است. بر این اساس،بالبی معتقد است که دسترسی به پایة ایمنی، پادزهر ترس و اضطراب است؛ بنابراین همان گونه که کودک مادر را پایه و اساس ایمنی می داند و در محیط کاوش می کند، فرد نیز با اعتماد به اینکه خداوند اساس ایمنی است، احساس قدرت کرده، در لحظات اضطراب و ترس اعتماد به نفس بالایی از خود نشان می دهد. از نقطه نظر تعالیم و متون دینی نیز همین شاخصه که انسان در همة حالات زندگیش خدا را پایه و اساس ایمنی و تکیه گاه روانی خود بداند، بیشتر ارزش دارد؛ حضرت علی در نهج البلاغه می فرمایند: «انسانی که در غرقاب بلاها گرفتار آمده است، نیازمندتر به دعا از آدم رها از گرفتاری ها نیست [بلکه انسان در هر صورت، نیازمند به ارتباط با خداست]؛ ولی انسان غافل فقط هنگامی که دچار بلاها و آسیب ها می شود، دست به دعا بلند می کند و به فرمودة قرآن: آن گاه که سوار کشتی شدند، دست دعا به سوی خدا برمی دارند؛ ولی هنگامی که از دریا به سلامت گذر کردند، از خدا روی برمی تابند».
4. جدایی و فقدان: جدایی از خدا باعث اضطراب، و فقدان او باعث غم و اندوه می شود؛ اما با توجه به اینکه خداوند فراگیر است، همه جا وجود دارد و همیشه در دسترس است؛ پس معنای فقدان و جدایی چنین چهرة دل بستگی با چهره های دلبستگی انسانی متفاوت است؛ بدین معنا که در زندگی شرایطی پیش می آید که برخی افراد احساس می کنند خداوند آنها را رها کرده است؛ چنین حالتی به ویژه در زمانی مشاهده می شود که افراد به خداوند بیشتر احساس نیاز می کنند وانتظارات خاصی از او دارند و احساس می کنند که به انتظارات آنها پاسخ مناسب داده نمی شود. در چنین شرایطی است که آنها در عقاید خود به خدا و ویژگی های او به منزلة چهرة دل بستگی ، دچار تزلزل می شوند.
حال با توجه به اینکه دل بستگی به خدا یکی از مؤلفه ها و ابعاد دینداری است و نیز با توجه به ارتباط نتایج پژوهش ها در این زمینه با سلامت روانی افراد، آیا می توان آن را در کنار دیگر مؤلفه های معنوی، یکی از عوامل کنترل کنندة بیماری های روانی به شمار آورد؟ و با توجه به اینکه مذهب می تواند تهدیدکننده های سلامت روان را کنترل کند، آیا اضطراب مرگ را هم می توان با مذهب و نمودهای روان شناختی آن ـ که دلبستگی به خدا یکی از آنها است ـ کنترل کرد؟ پژو هش حاضر که درصدد بررسی تأثیر دین داری بر اضطراب مرگ است، به بررسی این موضوع پرداخته است.
روش پژوهش
طرح پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی (هم بستگی و پیش بینی ) است. جامعة آماری مد نظر در این پژوهش، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی مرکز قم و همچنین طلاب حوزة علمیه قم است. گروه نمونه پژوهش نیز 190 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم و 152 طلبة حوزة علمیة قم است. در نمونه برداری این پژوهش، از روش نمونه برداری احتمالی تصادفی طبقه ای استفاده شده است.
ابزار گردآوری داده ها : برای بررسی سبک دل بستگی و خرده مقیاس های آن، از مقیاس روات وکرک پاتریک (2002) استفاده شد. این مقیاس از نه ماده تشکیل شده است که هریک از مواد آن توصیف کوتاهی از چگونگی رابطة دل بستگی فرد به خدا ارائه می کند.
همچنین برای بررسی اضطراب مرگ، از پرسش نامة اضطراب مرگ تمپلر استفاده شد. این مقیاس که از پانزده ماده تشکیل شده است، نگرش افراد را به موضوعات مربوط به مرگ اندازه می گیرد و در مقایسه با مقیاس های مشابه، طیف وسیعی از تجارب مربوط به مرگ را دربر می گیرد.
روش اجرا: هر دو پرسش نامه هم زمان به آزمودنی ها داده شدند و از آنها خواسته شد با دقت به تمام پرسش ها پاسخ دهند. این مقیاس ها را می توان به صورت فردی و گروهی اجرا کرد و محدودیت زمانی هم ندارد. پس از جمع آوری داده ها، تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSSو آزمون های آماری، شامل امار توصیفی، آزمون تی ـ تست (T-test) و هم بستگی پیرسون استفاده شد.
یافته های پژوهش
نتایج پژوهش نشان دادندکه 4/44 درصد از افراد مورد آزمون، طلبه و 6/55 درصد دانشجو بودند؛ به گونه ای که 6/59 درصد را مردان و 4/40 درصد را زنان تشکیل می دادند. گروه سنی آزمودنی ها در ردة سنی شانزده تا پنجاه سال قرار داشت و 2/39 درصد از این افراد، متأهل و 8/60 درصد مجرد بودند.
جدول 1: میانگین و آزمون تی ـ تست برای مقایسة خرده مقیاس های دل بستگی به خدا، براساس جنسیت و وضعیت تاهل
جنسیت وضعیت تأهل
میانگین آزمون t میانگین آزمون t
اجتنابی مذکر 2.19 ns 41/0- متأهل 2.16 ns 662/0-
مؤنث 2.24 مجرد 2.24
دوسوگرا مذکر 2.75 ns 949/0- متأهل 2.42 **8/3-
مؤنث 2.91 مجرد 3.07
ایمن مذکر 5.7 ns 425/0- متأهل 5.66 ns 819/0-
مؤنث 5.75 مجرد 5.76
** معنی داری در سطح احتمال 01/0 ns غیر معنی دار
همان گونه که جدول یک نشان می دهد، در زنان و مردان بین خرده مقیاس های دل بستگی به خدا تفاوت معناداری دیده نمی شود؛ یعنی زنان و مردان از نظر خرده مقیاس های دل بستگی به خدا مشابه اند. در بررسی افراد مجرد و متأهل دیده می شود، بین خرده مقیاس های اجتنابی و ایمن، اختلافی بین مجردان و متأهلان وجود ندارد؛ ولی در خرده مقیاس دوسوگرا، میانگین افراد مجرد به طور معناداری بیشتر از متأهلان است.
جدول 2:میانگین و آزمون تی ـ تست برای مقایسة خرده مقیاس های دل بستگی به خدا، بر اساس تحصیلات حوزوی و دانشگاهی
نوع دلبستگی نوع تحصیلات میانگین آزمون t
اجتنابی طلبه 2.06 **-2.37
دانشجو 2.33
دوسوگرا طلبه 2.22 **-6.67
دانشجو 3.28
ایمن طلبه 5.68 -0.53 ns
دانشجو 5.74
** معناداری در سطح احتمال 01/0 ns غیر معنادار
مطابق با جدول دو، در بررسی دل بستگی به خدا در طلاب و دانشجویان مشاهده می شود در خرده مقیاس های اجتنابی و دوسوگرا، دانشجویان به طور معناداری میانگین بیشتری از طلاب کسب کرده اند، ولی در خرده مقیاس ایمن، اختلاف معناداری بین طلاب و دانشجویان نیست.
جدول 3. میانگین و آزمون تی ـ تست برای مقایسة اضطراب مرگ بر اساس جنسیت، وضعیت تأهل و نوع تحصیلات.
میانگین آزمون t
جنسیت مذکر 7.76 **-3.95
مؤنث 9.01
نوع تحصیلات طلبه 8.32 0.2640 ns
دانشجو 8.23
وضعیت تاهل متأهل 8.25 -0.1150 ns
مجرد 8.28
** معناداری در سطح احتمال 01/0 ns غیر معنادار
نتایج بررسی های اضطراب مرگ نشان داد که میزان اضطراب مرگ در زنان به طور معناداری بیشتر از مردان است. ولی میزان اضطراب مرگ بر اساس تحصیلات (طلاب و دانشجویان) و وضعیت تأهل(مجرد و متأهل) مشابه است.
جدول 4. ماتریس هم بستگی بین خرده مقیاس های دل بستگی به خدا و اضطراب مرگ
دل بستگی به خدا اضطراب از مرگ
ضریب پیرسون سطح معنی داری تعداد
اجتنابی *0.25 0.035 342
دوسوگرا *0.39 0.04 342
ایمن **-0.57 0.02 342
**معناداری در سطح احتمال 01/0 * معناداری در سطح احتمال 05/0
ضرایب هم بستگی نشان می دهد که بین هر سه خرده مقیاس دل بستگی به خدا (اجتنابی، دوسوگرا و ایمن) و اضطراب مرگ رابطه معناداری وجود دارد. به گونه ای که مشاهده می شود در خرده مقیاس های اجتنابی و دوسوگرا، این رابطه مستقیم است، یعنی با افزایش دو نوع دل بستگی ناایمن به خدا، اضطراب مرگ نیز افزایش می یابد؛ ولی این رابطه با خرده مقیاس ایمن معکوس است و با افزایش دل بستگی ایمن، اضطراب مرگ کاهش می یابد.
نتیجه گیری
پژوهش حاضر نشان داد که بین میانگین دل بستگی اجتنابی و ایمن در افراد مجرد و متأهل
اختلاف معناداری وجود ندارد. اما میانگین دل بستگی دوسوگرا در افراد مجرد، بیشتر از
متأهلان است.
بنابراین، چنین به نظر می آید که افراد متأهل از ثبات اعتقادی بیشتری برخوردارند. این نتیجه از آن رو قابل توجه است که پژوهش های پیشین افراد مجرد را ایمن تر از افراد متأهل دانسته اند؛ در تبیین این مطلب به نظر می آید این مخالفت به دلیل تفاوت های زیاد فرهنگی ایران و غرب، ذهنیت منفی مسیحیت و غرب به ازدواج، و تفاوت ماهوی ازدواج و تأهل در اندیشة اسلامی و غیراسلامی باشد. برای تبیین این تفاوت می توان به سخن شهید مطهری اشاره کرد که معتقد است : «ازدواج در سیستم فرنگی، یعنی آزاد را محدود کردن و از آزادی به محدودیت در آمدن است؛ ولی در سیستم اسلامی از محدودیت به آزادی در آمدن». همچنین می توان چنین تبیین کرد که در متون اسلامی بسیار به مسئله ازدواج پرداخته و ترغیب شده است؛ تا جایی که خداوند باصراحت وعدة تأمین معیشت و بی نیاز شدن افراد متأهل را داده است(نور: ) و آشنایی مردم با چنین مفاهیمی از دین، در کیفیت دل بستگی افراد متأهل به خدا تأثیر گذاشته، جامعة ما را از غرب متمایز می کند.
2. پژوهش حاضر همچنین نشان داد که میانگین دل بستگی نوع ایمن به خدا، در بین طلاب و دانشجویان یک سان است؛ اما میانگین دل بستگی اجتنابی و دوسوگرا در بین دانشجویان بیشتر از طلبه هاست. دل بستگی ایمن به خدا، فرایند خاصی را پشت سر می گذارد که یکی از محورهای اصلی آن شناخت درست و تصویر مثبت از خداست معرفت و شناخت خدا و داشتن تصور درست از او شرط اساسی شکل گیری دل بستگی و ایجاد رابطة عاطفی با خداست. ریان هم معتقد است افرادی که خداوند را موجود ترسناک، خشن، نامهربان، انتقام جو و تنبیه گر تصور می کنند، نمی توانند با او رابطه ای عاطفی و صمیمی برقرار کنند. این افراد در سراسر زندگی شان خواهند کوشید که خود را از خدا پنهان کنند از او بگریزند یا با اضطراب و نگرانی شدید به انجام اعمال و عبادات بپردازند تا رضایت اورا جلب کنند. اکنون با توجه به اینکه طلاب، دروس و مطالب مربوط به خدا شناسی را بیشتر از دانشجویان تحصیل می کنند و آشنایی کامل تری با مفاهیم دینی، از جمله خداوند و صفات او دارند، و خداوند را چنان که در متون اسلامی معرفی شده است؛ شناخته اند، طبیعی به نظر می رسد که کیفیت دل بستگی طلاب به خدا منطقی تر از کیفیت دل بستگی دانشجویان باشد که این پژوهش هم آن را نشان می دهد. اما اینکه در این پژوهش دانشجویان به خدا دلبستگی نا ایمن تری نشان دادند باید بررسی شود که آیا به خدای واقعی معرفی شده توسط دین دل بستگی ناایمن دارند یا به مفهومی نادرست از خدا که محافل غیررسمی، به طور غلط و اغلب به شکل تجربی آموزش داده اند.
نتیجة یادشده همچنین با ادعای کرک پاتریک که رفتارهای مذهبی همانند دعا کردن، رفتن به اماکن مذهبیِ مخصوص، همچون کلیسا، مسجد و زیارتگاه را حاکی از رفتار دل بستگی ایمن و نوعی مجاورت جویی با خدا می داند، قابل توجیه است؛ چون فراوانی این رفتارها در طلاب، بیشتر از سایر اقشار جامعه، همچنین دانشجویان است.
3. موضوع دیگری که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت، ارتباط بین اضطراب مرگ و دلبستگی به خداست، دو سوم پژوهش هایی که ارتباط بین اضطراب مرگ و دین داری را سنجیده اند، از رابطة منفی میان آنها حکایت کرده اند. با وجود این، تناقض و عدم انسجام میان پژوهش ها اقتضا می کرد که رابطة ابعاد متفاوت دین داری با اضطراب مرگ، جداگانه بررسی شود؛ بنابراین، ارتباط این بُعد مهم از دینداری با اضطراب مرگ مطالعه شد و نتیجة به دست آمده نشان داد که اضطراب مرگ با دل بستگی ایمن به خدا رابطة معکوس معنادار دارد؛ یعنی هرچه میزان دل بستگی ایمن افزایش یابد و افراد به خدا اعتماد کرده، با او رابطة عاطفی سالم برقرار کنند، سطح اضطراب مرگشان کاهش می یابد و برعکس، میان دل بستگی نوع اجتنابی و دوسوگرا به خدا با اضطراب مرگ رابطة مستقیم معنادار وجود دارد. این نتیجه توسط نتایج حاصل از پژوهش های سون سن که دریافت افرادی که فعالیت های مذهبی و باورهای دینی بنیادی دارند، نسبت به افرادی که فعالیت ها و باورهای دینی کمتر دارند، ترس از مرگ کمتری را تجربه می کنند ـ تأیید می شود. کالیش (1963) و مارتین و ایترمن (1965) نیز به نتایج مشابهی دست پیدا کردند. جفر و همکاران (1961) و اوسارچوک و تاتز (1973) نیز دریافتند که خواندن انجیل و باور به معاد، با ترس از مرگ ارتباط منفی دارند. همچنین، هینتون با مطالعة افراد مریض در حال مرگ در انگلیس، دریافت افراد غیرمذهبی نسبت به افرادی که از سطح پایین مذهب برخوردارند، کمتر و نسبت به افرادی که اعتقاد مذهبی راسخ دارند، بیشتر از مرگ می ترسند. در پژوهش حاضر نیز به این نتیجه رسیدیم که افراد با دلبستگی ایمن به خدا، اضطراب مرگ کمتر و افراد دلبسته ناایمن دوسوگرا، بالاترین اضطراب مرگ را تجربه می کنند؛ یعنی افراد مذبذب و دارای ایمان ظاهری و مصلحتی، حتی بیش از افرادی که خدا را باور ندارند، از مرگ می هراسند. این یافته با نتایج پژوهش اسپیکا و همکاران (1977) نیز تأیید می شود. آنها ارتباط مذهب درونی و بیرونی (مصلحتی) را با نگرش به مرگ بررسی کردند و نتیجه گرفتند کسانی که دین را یک تعهد درونی می دانند، نسبت به مرگ نگاه مطلوب تری دارند. همچنین کسانی که تجارب دینی درونی دارند، کمتر از دیگران نگاه ناخوشایند به مرگ دارند و در برابر، باور دینی که مبدأ خارجی دارد و بر اساس مصلحت سنجی شکل می گیرد، با نگاه ناخوشایند به مرگ رابطة مثبت دارد.
در برابر این دسته از پژوهش ها، برخی نیز به این نتیجه رسیدند که افرادِ دارای جهت گیری مذهبی، بیش از دیگران از مرگ می ترسند. فانت و فولتون (1958)و فیفل (1959) استدلال کردند که افرادِ با گرایش معنوی، نسبت به افرادی که گرایش معنوی ندارند ترس از مرگ بیشتری را تجربه می کنند . این نتیجه گیری ها افزون بر اینکه سطوح دینداری را جداگانه مطالعه نکرده اند، با پژوهش حاضر نیز تأیید نمی شوند و با استناد به آیات و روایاتی که ترس از مر گ را از ویژگی های کفار و منافقین ( اجتنابی و دوسوگرا) می دانند،(جمعه: ) خدشه پذیرند. افزون بر این، همین آیات، تأییدکنندة نتیجه پژوهش حاضر در این زمینه نیز هستند.
البته باید تأکید شود که لازم است در این زمینه، پژوهش های زیادی در کشور و فرهنگ و مذهب ایرانی انجام گیرد تا به نتایج بیشتر و متقن تری دست یابیم.
منابع
اینیاس لپ، روان شناسی مرگ، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، خجسته، 1375
بابایی، رضا، «زندگی به روایت مرگ»، نقد و نظر، ش 4 و 3 ص162 تا 178، 1382.
جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، 1381.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1380.
دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1380.
رزم آزما، هوشیار، فرهنگ روان شناسی انگلیسی ـ فرانسه ـ فارسی، تهران، علمی، 1370.
حسینی بهشتی، سیدمحمدحسین، خدا از دیدگاه قرآن، تهران، انتشارات بقعه، 1380
شجاعی، محمدصادق، توکل به خدا راهی به سوی حرمت خود، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1383.
شهابی زاده، فاطمه، بررسی رابطه بین دل بستگی دوران کودکی و دل بستگی به خدا در بزرگسالی، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران، دانشگاه شهید بهشتی، 1383.
عسکری سلیمانی امیری، «خدا و معنای زندگی»، نقد و نظر، ش 3 و 4، 1382ع ص 95 - 145.
محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1372.
مصباح ، محمدتقی، آموزش عقاید، قم، سازمان تبلیغات اسلامی، 1370.
مطهری، مرتضی، تفسیر سوره نور، تهران، صدرا، 1386.
معتمدی، غلام حسین، انسان و مرگ، تهران، مرکز، 1372.
منصور، محمود، روان شناسی ژنتیک، تحول روانی از تولد تا پیری، تهران، سمت، 1381.
puno , F, Dictionary of Key words In Psychology . London, Routhedge & Kegnn Paul, 1986.
Bussing , S, Ostrmann, T. & Matthiessen , P.F, Role of religion and spirituality in medical patients: Confirmatory results with the Spreuk questionnaire: Health Qual life outnkomes. 2005. Feb. 10: 3(1): 10
Corsini , R .J, The Dictionary of psychology .Phladelphia, punner/Mazel, 1999.
Kazdin , A. E, Encyclopedia of Pschology. Ox Ford university press, 2000.
Deborah, C, A "good death" for whom? Quality of Spouses death and psychological distress among older widowed persons. Journal of Health and Social Behavior 2003, Vol. 44 (June) 215 – 232.
duff, R. W. & Lawrence, K. Hong, Age density, Religiosity and Death anxiety in Retirement communities. Review of Religious Research, 1995, Vol. 37, No. 1
Granqvist, P, Religiousness and perceived childhood attachment: on the question of compensation or correspondence. Journal for the scientific study of Religion, 1998, Vol. 37, No.2
Granqvist, p, Attachment and Religion: An integrative developmental framework .Uppsala, 2002.
Hazan, C. & Shaver, P, Romantic love conceptualize as an attachment process. Journal Social Psychology, 1987, vol. 25: 511 - 524.
Hazan, C. & Zeifman, D, Handbook of Attachment: Theory, research, and clinical application, 1999, New York: Guilford press.
Hoelter , J.W. & Epley, R. J, Religious Corrolation Of Fear Of Death. Journal for the Scientific study of Relligion, 1979, V. 18 , N.4
Kirk Patrick, L. A, Attachment, Evolution, and The Psychology of Religion. New York, London, The Guilford Press, 2005.
Kirkpatrick, L. A, God as a substitute attachment figure: A longitudinal study of adult attachment style and religious change in college students. Personality and Social Psychology Bulletin, 1998, 24; 961-973
Kirkpatrick, L. A., & Shaver, P. R, Attachment theory and religion: Childhood attachments, religious beliefs, and conversion. Journal for the Scientific Study of Religion, 1990, Vol. 29, No. 3.
Kirkpatrick , L. A. & Shaver, P. R, An attachment theoretical approach to romantic love and religious belief. Personality and Social Psychology Bulletin, 1992, 18: 266 - 275.
Nelson , L. D & Cantrell, C. H, Religiosity and Death anxiety a multi - Dimensional analysis. Review of religious research, 1980, vol. 21, No 2.
Nelson, H . M, et al., Gender differences in Images of God. Journal for the scientific study of Religion , 1985, Vol. 24 No.4
Patrick , J.W, Personal faith and the fear of Death Among Divergent Religious Population, Journal for the Scientific study of Religion, 1979, V. 18 , N.3
Rowatt,W.C. & Kirkpatrick,L .A, Tow Dimensions of attachment to God and their relation to affect and personality constructs, Journal for the Scientific study of Religion, V.41, 2002.
Spilka, B ., et al., The psychology of Religion, London, The Guilford Press, 2003.
Spilka, B . Addison, J . & Rosensohn , M, Parent - self and Gad: A test of Competing theories of Individual - Religion Relation ship, Review of Religious research, 1975, vol. 16, No. 3
Spillka ,B., Stout, L ., Minton , B. & sizemore , D, Death and personal faith: A Psychometric investigation, Journal for the Scientific study of Religion, 1977, vol. 16, No.2