نقش رفتارهاى دینى در بهداشت روانى (1)/ سیدمهدى موسوىاصل
Article data in English (انگلیسی)
نقش رفتارهاى دینى در بهداشت روانى (1)
سیدمهدى موسوى اصل1
چکیده
امروزه، بررسى پى آمدهاى دین دارى بر بهداشت روانى، از بحث هاى کاربردى و پرطرفدار در میان پژوهشگران و عموم مردم به شمار مى رود. گرچه مؤلفه هاى گوناگون دین دارى، پیوند تنگاتنگى با یکدیگر دارند، مى توان آنها را در دو مقوله اساسى «باورها» و «رفتارها» جاى داد و جداگانه به بررسى هر کدام پرداخت. در اینجا، تنها به نقش رفتارهاى دینى در سلامت روانى مى پردازیم.
در نگاه نخست، خود رفتارهاى دینى را نیز مى توان در دو دسته رفتارهاى عبادى و رفتارهاى اخلاقى قرار داد. رفتار عبادى معمولاً در زمینه ارتباط با خداوند (یا اولیاى او) انجام مى گیرد و رفتار اخلاقى به منظور برقرارى رابطه با دیگران است. در این مقاله، به نقش رفتارهاى عبادى در بهداشت روانى مى پردازیم و در شماره آینده، نقش رفتارهاى اخلاقى را مى کاویم. رفتار عبادى، انواع گوناگونى مانند نماز، روزه، حج، زیارت، اعتکاف و دعا را شامل مى شود. این عبادت ها، پى آمدهاى مشترک و نیز ویژه اى دارند که از میان پى آمدهاى مشترک آنها، به این موارد پرداخته ایم: آرامش روانى، بالا بردن ظرفیت روانى، ارضاى نیاز به پرستش، انسجام شخصیتى، پاک سازى درون، به دست آوردن فضیلت هاى اخلاقى، تقویت اراده، زمینه سازى براى بازگشت به خود، حمایت اجتماعى و به دست آوردن تجربه هاى دینى و عرفانی.
کلید واژه ها: دین، بهداشت روان، رفتارهاى عبادى، آرامش روانى، فضیلت هاى اخلاقی.
مقدمه
امروزه بشر از نظر فن آورى به پیشرفت هاى چشم گیرى دست یافته و توانسته است مشکلات فراوانى را از سر راه زندگى خود بردارد، ولى همین بشر از حل مشکلات روانى و انسانى خویشتن ناتوان است. این بدان معناست که پیشرفت بشر تک بعدى است و او باید هم زمان با طبیعت شناسى به خودشناسى نیز بپردازد؛ زیرا مهم ترین عامل سعادت، خودشناسى و توجه به درون است. به باور ما، انسان بدون برخوردارى از تکیه گاهى مطمئن که همان دین دارى واقعى است، نمى تواند در این دنیاى پرآشوب، زندگى راحتى داشته باشد. به نظر مى رسد بشریت به تازگى به این ضرورت آگاهى یافته و از همین رو، اقبال به دین روزافزون شده است. همچنین پژوهش هاى فراوانى در قالب کتاب ها و مقاله هاى گوناگون درباره موضوع دین دارى، از جمله پى آمدهاى آن بر بهداشت روانى منتشر شده است. ما در این مقاله مى کوشیم این موضوع را از چشم انداز آموزه هاى اسلامى و با توجه به رفتارهاى دینى بررسى کنیم.
رفتارهاى دینى
در نگاه اول به دین دارى، دو مؤلفه در آن مهم مى نماید: باور دینى و رفتار دینی. همان گونه که بدون باورهاى مذهبى نمى توان کسى را دین دار نامید، بدون رفتارهاى دینى نیز، دین دارى تحقق نمى پذیرد. همچنین از آنجا که باور دینى صرف شناخت نیست، بلکه با عواطف و دل بستگى ها همراه است، در واقع دو مؤلفه از سه مؤلفه نگرش را با خود همراه دارد. در روان شناسى، هر نگرشى را داراى سه مؤلفه شناختى، عاطفى و رفتارى مى دانند.2 براى مثال، کسى که به یک نژاد، نگرشى پیش داورانه دارد، از یک سو، افراد نژاد خود را از نظر شناختى باهوش تر از دیگران مى داند و از سوى دیگر، به گروه خود، عواطف مثبت ابراز مى کند و نیز اعضاى گروه خود را در عمل بر دیگران مقدم مى کند و به اصطلاح، تبعیض روا مى دارد. در نگرش دینى نیز این سه مؤلفه وجود دارد. به نظر مى رسد دو مؤلفه شناختى و عاطفى در درون ایمان و باور نهفته است و به همراه جزء رفتارى که همان عمل صالح ـ در اصطلاح قرآن ـ است، سه مؤلفه شکل مى گیرد.
از دیدگاه قرآن، شناخت جزء لازم ایمان است، ولى کافى نیست. گاهى انسان به یک واقعیت، علم و یقین دارد، اما از نظر عاطفى حاضر نیست در برابر آن تسلیم شود. قرآن درباره فرعون و اطرافیانش مى فرماید:
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا. (نمل: 14) آنان معجزه هاى روشن الهى را از روى ستم و سرکشى انکار کردند، در حالى که بدان یقین داشتند.
از همین رو، هنگامى مى توان از ایمان یک فرد سخن گفت که او افزون بر شناخت، از نظر عاطفى و احساسى نیز تسلیم حق شده باشد. افزون بر این، براى رستگارى انسان، ایمان و باور به تنهایى کافى نیست، بلکه رفتارهاى شایسته اى بر اساس ایمان و اعتقاد هم لازم است. به همین دلیل، در قرآن کریم هر جا از ایمان سخن به میان مى آید، بى درنگ پس از آن، از عمل صالح یاد مى شود. در واقع، عمل صالح، ثمره ایمان است و نمى تواند جدا از آن باشد. براى مثال، در آیه اى که شاید بتوان آن را جزو جامع ترین آیات در این زمینه دانست چنین مى خوانیم:
لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الاْخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السّائِلِینَ وَ فِى الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرِینَ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ. (بقره: 177) نیکوکاران کسانى هستند که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانى و پیامبران ایمان آورده اند و ثروتشان را با همه علاقه اى که بدان دارند، به خویشاوندان، یتیمان، مسکینان، در راه ماندگان، گدایان و بردگان انفاق مى کنند، نماز را برپا مى دارند و زکات مى پردازند و به عهد خود وفا مى کنند، در محرومیت ها و بیمارى ها و در میدان جنگ پایدارى مى کنند. آنان کسانى هستند که راست مى گویند (رفتار و اعتقادشان هماهنگ است) و هم ایشان پرهیزگارانند.
در این آیه، از ایمان به مبدأ و معاد، برنامه هاى الهى و پیامبران که مأمور ابلاغ و اجراى این برنامه ها هستند و فرشتگانى که واسطه ابلاغ این دعوت اند، سخن به میان رفته و سپس به برخى از رفتارهاى دینى اشاره شده است؛ رفتارهایى مانند انفاق و دست گیرى از نیازمندان جامعه، ارتباط با خداوند از راه نماز، پرداخت زکات، وفادارى و استقامت در میدان نبرد و صبر در هنگام تنگ دستی.
بنابراین، ایمان و عمل صالح که در جاى جاى قرآن به عنوان یگانه راه رستگارى معرفى مى شود، هر سه جزء نگرش را در بر مى گیرد. ایمان، شامل مؤلفه هاى شناختى و عاطفى است و عمل صالح، مؤلفه رفتارى را پوشش مى دهد. ایمان و عمل صالح، پیوند تنگاتنگى با هم دارند، ولى به دلیل گستردگى بحث، در اینجا تنها به نقش رفتارهاى دینى در سلامت و بهداشت روانى مى پردازیم.
نمودار (1) اجزاى نگرش
نمودار (2) مؤلفه هاى دین دارى
رفتارهاى دینى بسیار گسترده و گوناگون اند و به صورت هاى مختلفى مى توان آنها را تقسیم بندى کرد. در اینجا براى تفصیل بیشتر، رفتارهاى دینى را در دو دسته قرار مى دهیم که عبارتند از: رفتارهاى عبادى و رفتارهاى اخلاقی. رفتارهاى عبادى را فرد براى ارتباط با خداوند انجام مى دهد. در مقابل، رفتار اخلاقى معمولاً در پیوند با دیگران است. البته این بدان معنا نیست که این دو نوع رفتار، کاملاً از یکدیگر متمایزند، بلکه رفتار اخلاقى اگر به انگیزه الهى انجام پذیرد، عبادت شمرده مى شود. از سوى دیگر، اعمال عبادى به یک اعتبار اخلاقى اند؛ زیرا از کمال و فضیلتى در فرد سرچشمه مى گیرند؛ مثلاً نشان حس شکرگزارى در وجود او هستند. افزون بر این، برخى رفتارهاى دینى را به دو اعتبار مختلف مى توان عبادى و اخلاقى نامید. براى مثال، زکات، خمس و انفاق هاى دیگر را از آن جهت که براى نزدیکى به خدا انجام مى گیرند، مى توان رفتارى عبادى شمرد، هرچند عملى اخلاقى نیز هستند؛ زیرا در ارتباط با دیگران رخ مى دهند. افزون بر این، همه رفتارهاى اخلاقى لزوماً در ارتباط با دیگران نیست. براى مثال، عجب و خودپسندى یک رذیله و ناهنجارى اخلاقى است؛ هرچند کارى به دیگران نداشته باشد. بنابراین، چنین مقیاسى، غالبى است و براى مرزبندى کامل میان این دو دسته کفایت نمى کند. این تقسیم بندى، بیشتر بر تصور ارتکازى دین داران از رفتار عبادى و اخلاقى مبتنى است. مبناى این تقسیم بندى آن است که انسان مؤمن هم باید ارتباطى استوار با خداوند داشته باشد و هم رابطه اى شایسته با مردم برقرار کند. در واقع، براى دین دارى، هر دو نوع رفتار ضرورت دارد. فرد دین دارى که به یکى از این مقوله ها بپردازد و از دیگرى غافل باشد، مؤمن کامل نیست. در آموزه هاى اسلامى، انجام دادن هر دو نوع رفتار براى انسان هاى دین دار لازم شمرده شده است. در اینجا براى نمونه، به چند مورد از این آموزه ها اشاره مى کنیم. خداوند مى فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (بقره: 277) اجر آنان که ایمان آوردند و رفتارهاى شایسته انجام دادند و نماز به پا داشتند و زکات پرداختند، در پیشگاه خدا محفوظ است و هیچ ترسى ندارند و غمگین نخواهند بود.
در این آیه، پاداش الهى و دورى از ترس و اندوه، اجر کسانى شمرده مى شود که هم ایمان داشته باشند و هم رفتارهاى شایسته انجام دهند. افزون بر این، از میان اعمال صالح، به نماز ( نماد رفتار عبادی) و زکات (نمادى از رفتار اخلاقی) اشاره شده است.
در سوره فرقان،3 به هنگام توصیف بندگان واقعى خداوند از رفتارهاى اخلاقى زیر یاد مى شود: فروتنى، برخورد مناسب با افراد نادان، عبادت شبانه، دعا براى دفع عذاب، میانه روى و اعتدال در انفاق، یکتاپرستى، پرهیز از قتل نفس، پاک دامنى، پرهیز از گواهى ناحق، برخورد بزرگوارانه در مقابل کارهاى بیهوده، ژرف بینى، دعا براى همسران و فرزندان، و سرانجام دعا براى سپرده شدن رهبرى پرهیزکاران به آنان. پس از این توصیف ها، در برابر شکیبایى، مژده بهشت جاویدان و آسایش در آن به ایشان داده مى شود. در اینجا بخشى از این رفتارها به رابطه فرد به خدا و بخشى دیگر، به رابطه وى با مردم مربوط است.
همچنین در سوره مؤمنون،4 دین داران واقعى با این ویژگى ها معرفى شده اند: خشوع در نماز، روى گردانى از کارهاى بیهوده، پرداختن زکات مال، پاک دامنى و عفت، امانت دارى و وفاى به عهد و به پاداشتن نمازها.
در آیه اى دیگر، بندگان حقیقى خدا این گونه توصیف مى شوند:
کسانى که مى گویند پروردگارا، ما ایمان آوردیم، پس گناهانمان را ببخش و ما را از عذاب جهنم بازدار. آنان شکیبا، راستگو، فروتن و انفاق کننده اند و در سحرگاهان، از خداوند آمرزش مى خواهند.5
اشاره به هر دو نوع رفتار در ویژگى هاى مؤمنان واقعى سبب مى شود آنان از افراط و تفریط در امان بمانند. دین دار واقعى، به بهانه اهمیت بیشتر مسائل اخلاقى و اجتماعى، پیوند با خدا و عبادت را کم ارزش نمى شمارد و از سوى دیگر، به بهانه عبادت، از اجراى وظایف اخلاقى خود سر باز نمى زند.
شهید مطهرى پس از بیان اهمیت نماز در آموزه هاى اسلامى، این شبهه را از قول برخى افراد مطرح مى کند که آیا این همه احادیث در اهمیت عبادت یا دست کم برخى از آنها، ساخته و پرداخته زاهدان نیست. سپس نمونه هایى از افراط در عبادت را نقل مى کند و ربیع ابن خثیم6 را نمونه اى از این افراد مى داند. این شخص از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام است که به دلیل کوته بینى از حضرت مى خواهد او را براى جهاد به مأموریتى بفرستد که شکى در آن نباشد؛ زیرا در درستى جهاد با دشمنان داخلى تردید داشت. ربیع، بیست سال به عبادت و نماز پرداخت و در این مدت، حرف دنیا نزد و حتى هنگامى که خبر شهادت امام حسین علیه السلام را شنید، تنها اظهار تأسف کرد. از سوى دیگر، برخى در توجه به مسائل اخلاقى و اجتماعى افراط مى کنند و با اشاره به آیاتى مانند «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (نحل: 90)؛ یا «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: 25)؛ یا «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ» (آل عمران:110)، مى پرسند دینى که به این مسائل اهمیت مى دهد، چگونه مى تواند عبادت را تا این اندازه مهم بشمارد. به باور آنان، عبادت کار بیکارهاست و باید در پى مسائل اجتماعى و اخلاقى اسلام رفت. این گونه افراد تندرو با اینکه به مسائل اجتماعى اهمیت مى دهند و البته از این جهت باارزش اند، اما براى حج رفتن، نماز خواندن، تقلید کردن و روزه گرفتن چندان اهمیتى قائل نیستند.
شهید مطهرى، هیچ کدام از این دو گروه را مسلمان کامل نمى داند و معتقد است اسلام با «نُؤمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (نساء:150) سازگار نیست. نمى شود عبادت را از اسلام گرفت، ولى اخلاق و مسائل اجتماعى اش را رها کرد. عکس این کار نیز درست نیست.
قرآن هر جا مى گوید «اقیموا الصلوه»، پشت سرش مى گوید «اتوا الزکوه». «یقیمون الصلوة» مربوط به رابطه میان بنده و خداست و «یوتون الزکوة» مربوط به رابطه میان بنده و دیگر بندگان. مسلمان هم باید یک رابطه دائم و ثابت میان او و خداى خودش برقرار باشد و هم رابطه اى ثابت و دائم میان او و جامعه اش. بدون عبادت، ذکر و یاد خدا، مناجات با حق، حضور قلب، نماز و روزه، نمى توان جامعه اسلامى ساخت و حتى خود انسان، سالم نمى ماند. همچنین بدون یک اجتماع صالح و محیطى سالم، بدون امر به معروف و نهى از منکر، بدون رسیدگى و تعاطف و تراحم میان مسلمانان نمى توان عابد خوبى بود. نمونه عالى چنین افرادى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و اهل بیت هستند که ضمن توجه کامل به مسائل اخلاقى و رابطه مناسب با مردم، در عبادت و برقرارى ارتباط با خداوند از چیزى فروگذار نمى کردند. (مجموعه آثار، ج 23، ص 499-506)
رفتارهاى عبادى
الف) اهمیت عبادت
در آموزه هاى اولیه تمام انبیاى الهى، پرستش خداوند و نهى از پرستش هر موجود دیگرى گنجانده شده است.7 همه پیامبران الهى، موضوع پرستش خداى یگانه را یادآور شده و آنان را از شرک بازداشته اند. قرآن خطاب به پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلاّ نُوحِى إِلَیْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدُونِ. (انبیاء: 25) ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر اینکه به وى وحى کردیم که معبودى جز من نیست، پس مرا بپرستید.8
در واقع، توحید در آموزه هاى دینى تنها به توحید نظرى و شناخت یگانگى خداوند منحصر نمى شود، بلکه مهم تر از آن، توحید عملى و پرستش خداى یگانه است. بیشتر کسانى که قرآن آنان را به شرک محکوم مى کند، افرادى هستند که خدا را از دید نظرى به عنوان خالق قبول دارند، ولى در عمل حاضر نیستند تنها او را بپرستند.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِى بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ... (زمر: 38)9 و اگر از آنان بپرسى چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است، بى گمان مى گویند: خدا. بگو اگر خدا زیانى براى من بخواهد آیا معبودهایى که غیر از خدا مى خوانید، مى توانند آن را برطرف سازند؟ یا اگر خدا رحمتى براى من اراده کند، آنها توانایى دارند جلو رحمت او را بگیرند؟
این آیه تصریح دارد که مشرکان دوران صدر اسلام، مشکلى درباره خالقیت خداوند نداشتند و بر این اعتقاد نبودند که بت ها خدا و خالق عالم اند. آنان بدان جهت بت ها را مى پرستیدند که معتقد بودند آنها شفیعان درگاه خداوند هستند و مى توانند سبب تقرب آنان به خدا شوند. قرآن این مسئله را چنین بیان مى کند:
... وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى إِنَّ اللّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِى ما هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ... (زمر: 3) و آنان که غیر خدا را اولیاى خود قرار دادند و دلیلشان این بود که اینها را نمى پرستیم، مگر براى اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند، خداوند در روز قیامت میانشان در آنچه اختلاف داشتند، داورى مى کند.
قرآن از عبادت خداوند به عنوان صراط مستقیم یاد مى کند.10 بنابراین، پرستش پدیده هاى دیگر نوعى انحراف از مسیر درست شمرده مى شود. اساسا تأکید انبیا نیز بیشتر بر نهى مردم از پرستش غیر خدا بود و نه ابتکار اصل پرستش؛ زیرا «مطالعه آثار زندگى بشر نشان مى دهد که بشر در هر زمان و در هر جایى که بوده، پرستش هم وجود داشته و فقط شکل عمل و شخص معبود تفاوت کرده است. از نظر شکل، از رقص ها و حرکات دسته جمعى موزون همراه با یک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالى ترین خضوع ها و خشوع ها و والاترین اذکار و ستایش ها، و از نظر معبود از سنگ و چوب گرفته تا ذات قیوم ازلى ابدى منزه از زمان و مکان. پیامبران پرستش را ابتکار نکردند، بلکه نوع آن را به بشر آموختند ونیز از پرستش غیر ذات یگانه (شرک) جلوگیرى به عمل آوردند. از نظر مسلمات دینى و برخى علماى دین شناسى (مانند ماکس مولر) بشر ابتدا یگانه پرست بوده و خداى واقعى خویش را مى پرستیده است. پرستش بت، ماه، ستاره و انسان از انحرافاتى است که بعدا به وجود آمده است». (مطهرى، انسان در قرآن، ص 20).
قرآن از عبادت به عنوان هدف آفرینش انسان یاد مى کند و مى فرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ؛ جن و انس را جز براى عبادت خود نیافریدم. (ذاریات: 56)
البته این هدف، نه هدف غایى که هدف متوسط خلقت انسان است؛ زیرا با توجه به آیات دیگر، هدف از عبادت، به دست آوردن ملکه تقوا و سرانجام سعادت بشر است . قرآن، خطاب به مردم مى فرماید:
یا أَیُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره: 21) اى مردم، خدایى را که شما و پیشینیانتان را آفریده است، بپرستید تا پرهیزکار شوید.
از سوى دیگر، در ادامه همین سوره، هدف تقوا را رستگارى انسان بیان مى کند و مى فرماید: «وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ تقوا پیشه کنید، تا رستگار شوید». (بقره: 189)11
بنابراین، با توجه به بى نیازى خداوند از هر چیز و اینکه عبادت به سعادت ابدى انسان مى انجامد، سود این کار به خود عبادت کننده برمى گردد.
من نکردم خلق تا سودى کنم *** بلکه تا بر بندگان جودى کنم
ب) معناى عبادت
عبودیت اظهار بندگى و فروتنى به خداست و عبادت رساتر از آن است؛ زیرا عبادت، آخرین مرتبه تواضع است و تنها شایسته کسى است که اکرام و نعمت را در حق انسان تمام کرده باشد و او جز خداوند نیست (المفردات، ذیل کلمه عبد). در این زمینه، علامه طباطبایى معتقد است عبادت، از واژه «عبد» مشتق شده است و عبد به فردى گفته مى شود که دیگرى مالک و صاحب اختیار اوست. بنابراین، حقیقت عبادت آن است که فرد خود را مملوک پروردگار خویش احساس کند؛ تسلیم محض وى باشد و در مقابل دستورهاى او سرکشى نکند. به طبع چنین کسى با درک مملوک بودن خود و بزرگى مالک خویش بالاترین تواضع و خضوع را در برابر او خواهد داشت. در نتیجه، خضوع و تسلیم لازمه معناى عبادت است (المیزان،ج 1، ص 24). روح عبادت، تسلیم بى قید و شرط در برابر کمال مطلق است و اعمالى مانند رکوع، سجود، نماز و روزه «کارهایى نمادین هستند که براى مجموعه اى از این اهداف و احساسات انجام مى گیرند:
1. ثنا و ستایش خدا به صفات و اوصافى که مخصوص اوست و مفهومش کمال مطلق است؛ نظیر علم مطلق، قدرت مطلقه، اراده مطلقه. معناى کمال مطلق و علم مطلق و قدرت و اراده مطلقه این است که محدود و مشروط به چیزى نیست و مستلزم بى نیازى خداوند است.
2. تسبیح و تنزیه خدا از هر گونه نقص و کاستى از قبیل فنا، محدودیت، نادانى، ناتوانى، بخل، ستم و امثال اینها.
3. سپاس و شکر خدا به عنوان منشأ اصلى خیرها و نعمت ها و اینکه نعمت هاى ما همه و همه از اوست و دیگران وسیله هایى هستند که او قرار داده است.
4. ابراز تسلیم محض و اطاعت محض در برابر او و اقرار به اینکه او بلاشرط مطاع است و استحقاق اطاعت و تسلیم دارد. او از آن جهت که خداست شایسته فرمان دادن است و ما از آن جهت که بنده هستیم شایسته اطاعت و تسلیم در برابر او.
5. او در هیچ یک از مسائل بالا شریک ندارد. جز او کامل مطلق نیست؛ جز او هیچ ذاتى منزه از نقص نیست؛ جز او کسى منعم اصلى و منشأ اصلى نعمت ها که همه سپاس ها به او برگردد نیست؛ جز او هیچ موجودى استحقاق مطاع محض بودن و تسلیم محض در برابر او شدن را ندارد. هر اطاعتى مانند اطاعت پیامبر، امام و حاکم شرعى اسلامى، پدر و مادر یا معلم باید به اطاعت و رضاى او منتهى شود و گرنه جایز نیست». (مطهرى، 1378، ج 2، ص96 - 97)
از سوى دیگر، با توجه به گستردگى کاربردهاى این واژه در منابع دینى، در کارهاى اختیارى انسان12 دست کم دو معنا را براى آن مى توان در نظر گرفت:
الف) عبادت به معناى اعم، یعنى هر عمل خوبى که به انگیزه رضاى خدا انجام مى گیرد؛
ب) عبادت به معناى اخص، به معناى عملى که روحش ذکر خدا، خلوت کردن با وى و فراموشى غیر اوست. به عبارت دیگر، کارى (مانند نماز و روزه) که مصلحتى جز عبادت ندارد. گاهى به این نوع اعمال، عبادت محض گفته مى شود.
به هر حال، منظور ما از رفتارهاى عبادى در اینجا اعمالى است که فرد دین دار و مؤمن براى ایجاد ارتباط قلبى میان خود و پروردگارش انجام مى دهد. البته ارتباط درونى و معنوى با پیشوایان معصوم علیهم السلام و به طور کلى، اولیاى خدا، از رابطه با خدا جدا نیست. بنابراین، زیارت و مانند آن را هم باید جزو رفتارهاى عبادى به شمار آورد. این اعمال، گاهى به شکل دعا و نیایش است و گاهى به صورت نماز با آداب و شرایط خاص خود درمى آید و زمانى در قالب روزه و اعتکاف بروز مى کند. حج و زیارت، از اشکال دیگر رابطه با خداوند است. این اعمال همانند گل هاى معطر، هر کدام عطر و بوى خاصى دارند، ولى پى آمدهاى مشترکى نیز دارند که در بخش بعدى به آنها مى پردازیم.
ج) نقش رفتارهاى عبادى در بهداشت روانى
با توجه به فراوانى پى آمدهاى بهداشت روانى عبادت ها، تنها به برخى جنبه هاى تأثیر عبادت بر سلامت روانى مى پردازیم:
1. آرامش روانی؛ ویژگى مشترک همه عبادت ها آن است که هر کدام به گونه اى یاد خدا را در دل انسان زنده مى کند و اساسا یکى از دلایل تشریع عبادت ها نیز همین موضوع است. براى مثال، خداوند پس از اشاره به فلسفه بازدارى از کارهاى زشت و ناپسند، درباره نماز مى فرماید: «و لذکر اللّه اکبر؛ یاد خدا بالاتر است». (عنکبوت: 45)
یعنى یاد خدا به عنوان یکى از دلایل تشریع نماز، از فلسفه بازدارى از فحشا و منکر مهم تر است؛ زیرا عامل اصلى نهى از فحشا و منکر نیز همین یاد خداست. وقتى خداوند حضرت موسى علیه السلام را به نبوت برانگیخت، به او فرمان داد که تنها او را بپرستد و به یاد او نماز را به پا دارد:
إِنَّنِى أَنَا اللّهُ لا إِلهَ إِلاّ أَنَا فَاعْبُدْنِى وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِى. (طه: 14) منم، خدایى که جز من خدایى نیست، پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.
یا در مورد حج مى فرماید:
وَ اذْکُرُوا اللّهَ فِى أَیّامٍ مَعْدُوداتٍ. (بقره: 203) خداوند را در روزهاى معینى (روزهاى یازدهم، دوازدهم و سیزدهم ذى حجه در ایام حج) یاد کنید.
از سوى دیگر، از جمله پى آمدهایى که در آموزه هاى دینى براى یاد خدا آمده، موضوعى است که در بهداشت روانى، کلیدى ترین موضوع است و در واقع، گمشده بزرگ بشر است و آن، آرامش روانى یا به تعبیر قرآن کریم، اطمینان قلبى است. انسان براى به دست آوردن آرامش روانى و رهایى از اضطراب، همه وسایل رفاهى ممکن را براى زندگى فراهم مى کند، ولى هرچه بیشتر تلاش مى کند، بدان دست نمى یابد. وسایل مادى مانند ثروت، مقام و موقعیت، نیروى انسانى و فرزندان مانند سرابى هستند که آدم تشنه در بیابان آن را آب مى پندارد، ولى وقتى بدان مى رسد، از آب خبرى نیست.13 قرآن در جمله اى کوتاه با اشاره به این حقیقت، مى فرماید:
أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ بدانید که دل ها و جان ها تنها با یاد خدا آرامش مى یابند. (رعد: 28)
با توجه به مقدم شدن عبارت "بذکر اللّه "، بر خود فعل، این آیه مفید حصر است. در واقع، آیه مى فرماید تنها یاد خداست که براى انسان آرامش ایجاد مى کند و چیزى جاى گزین آن نمى تواند باشد. دلیل این انحصار آن است که تمام همت انسان در زندگى، رسیدن به سعادت و نعمت است و از بدبختى و بیچارگى مى هراسد. در این میان، خداوند یگانه موجودى است که زمام امور به دست اوست و هرچه بخواهد، مى تواند انجام دهد. بنابراین، انسان گرفتار حوادث که در پى رکن محکمى است تا سعادتش را تضمین کند، به مارگزیده اى مى ماند که نوشدارویى یافته است و از این جهت احساس شادمانى دارد (طباطبایى، ج 12، ص 355).
قرآن در جاى دیگرى، به پى آمدهاى روى گردانى از یاد خدا مى پردازد:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً. (طه: 124) هر که از یاد من روى گرداند، زندگى سختى خواهد داشت.
علامه طباطبایى در تبیین این رابطه مى نویسد:
کسى که خدا را فراموش کرد و از ذکر او دست کشید، چاره اى ندارد جز اینکه دست به دامن دنیا شود و آن را یگانه مطلوب و محبوب خود قرار دهد و در نتیجه، به زندگى مادى و توسعه و بهره مندى از آن بپردازد. از سوى دیگر، امکانات زندگى، چه کم و چه زیاد، جواب گوى نیاز روانى انسان نیست؛ زیرا آن مقدار که به دست آورده است، او را ارضا نمى کند و دنبال به دست آوردن بیش از آن مقدار است. این زیاده خواهى حد یقف ندارد و در نتیجه، چنین فردى همواره مضطرب و افسرده است و نگران رخ دادن حوادثى نظیر مرگ، بیمارى، از دست دادن عزیزان، رشک و حسد دیگران و ورشکستگى مى باشد. چنین کسى اگر به یاد خدا بود و او را فراموش نمى کرد، یقینا مى دانست که زندگى بدون مرگ، ملک بى زوال، عزتى بى ذلت و شادمانى و کرامتى بى حد و حساب و نامتناهى در انتظار اوست و این دنیا خانه گذر است و در مقابل آخرت جز کالایى بى ارزش نیست. با یقین به این مسائل، به سهم خود از دنیا و امکانات آن قلبا راضى مى شد و زندگى بر او فشار نمى آورد». (ج 14، ص 225)
2. بالا بردن ظرفیت روانی؛ عبادت با توجه دادن فرد به عوالم بالاتر و پرواز دادن او از دنیاى مادى، افق دید وى را گسترش مى دهد. انسان پرستشگر با عالمى بسیار فراتر از عالم ماده مرتبط مى شود. در نتیجه، بسیارى از نگرانى هاى دیگران را ندارد و اصولاً آنها را مشکل نمى داند. به عبارت دیگر، ارتباط با خدا، ظرفیت روانى انسان را براى تحمل مشکلات بالا مى برد. به همین دلیل، انسان دین دار در مراحل بالاتر ایمان، نه از چیزى در هراس است و نه از ناگوارى ها افسرده مى شود. قرآن در این باره مى گوید:
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. (یونس: 62) بدانید که دوستان خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند.
«اولیا و دوستان راستین خدا، به خاطر آشنایى با خدا که وجود بى انتها و قدرت بى پایان و کمال مطلق است، ماسواى خدا در نظرشان کوچک و کم ارزش و ناپایدار و بى مقدار است. کسى که با اقیانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشى ندارد و کسى که خورشید را مى بیند، به یک شمع بى فروغ، بى اعتنا است. از اینجا روشن مى شود که چرا آنان ترس و اندوهى ندارند؛ زیرا خوف و ترس معمولاً از احتمال فقدان نعمت هایى که انسان در اختیار دارد یا خطراتى که ممکن است در آینده او را تهدید کند، ناشى مى شود؛ همان گونه که غم و اندوه معمولاً نسبت به گذشته و فقدان امکاناتى است که در اختیار داشته است. آنان از هر گونه وابستگى و اسارت جهان ماده آزادند و زهد به معنى حقیقى اش بر وجود آنان حکومت مى کند. نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى کنند و نه ترس از آینده در این گونه مسائل، افکارشان را به خود مشغول مى دارد. بنابراین، غم ها و ترس هایى که دیگران را دائما در اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى دارد، در وجود آنان راه ندارد. غم و ترس در انسان ها معمولاً ناشى از روح دنیاپرستى است و آنان که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند، بسیار طبیعى است.
[البته] منظور غم هاى مادى و ترس هاى دنیوى است؛ وگرنه دوستان خدا وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظایف و مسئولیت ها و اندوه بر موقعیت هایى که از آنان فوت شده است که این ترس و اندوه جنبه معنوى دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقى او است، برعکسِ ترس و اندوه مادى که مایه انحطاط و تنزل است». (تفسیر نمونه، ج، ص334 - 335)
همچنین قرآن ضمن روشن ساختن معناى اولیاى خدا، هم در زندگى این جهانى و هم در آخرت به آنان مژده خوشحالى مى دهد و مى فرماید:
الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرى فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِى الاْخِرَةِ... . (یونس: 63 - 64) اولیاى خدا کسانى هستند که ایمان آوردند و از مخالفت فرمان خدا پرهیز مى کردند. آنان در دنیا و آخرت شاد و مسرورند.
3. ارضاى نیاز؛ حس پرستش از دیرباز در وجود بشر بوده است و جزو نیازهاى اصیل وى به شمار مى آید. این نیاز در انسان هست که عاشقانه موجودى را دوست بدارد و او را تقدیس کند. روان شناس معروف، ویلیام جیمز مى گوید:
«اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته و خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مى کنند. حقیرترین افراد بر روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و باارزش احساس مى کند. از طرف دیگر، براى اغلب ما مردم، جهانى بدون داشتن چنین پناهگاه درونى که هنگام ناتوانى و سلب شدن خود اجتماعى به آن رو مى کنیم، جز پرتگاهى هراسناک چیزى نخواهد بود. از آن جهت گفتم "براى اغلب ما مردم" که احتمال دارد مردم از لحاظ درجه تأثیرپذیرى از احساس یک ناظر درونى در وجودشان با یکدیگر اختلاف داشته باشند. براى بعضى از مردم بیش از بعضى دیگر، این توجه اساسى ترین قسمت خودآگاهى را تشکیل مى دهد. آنان که بیشتر چنین هستند، احتمالاً متدین ترین مردمان اند، ولى اطمینان دارم که حتى کسانى هم که مى گویند به کلى فاقد آنند، خود را فریب مى دهند و حقیقتا تا حدى دین دارند». (نقل از: اقبال لاهورى، ص 105)
اساسا این حس در وجود همه انسان ها هست. گرچه ممکن است توجه بیش از حد به امور مادى و روزمرگى ها، از بروز این احساس نیاز به خالق هستى جلوگیرى کند، ولى آن موجود مقدس در مواقع اضطرار که انسان یاورى براى خود نمى یابد، خود را بر وى نشان مى دهد. قرآن در این باره چنین مى فرماید:
فَإِذا رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ. (عنکبوت: 65) هنگامى که سوار کشتى شوند، خدا را با اخلاص مى خوانند، ولى هنگامى که خدا آنها را به خشکى رسانید و نجات داد، باز مشرک مى شوند.
در اینجا، کشتى نماد بریده شدن دست انسان از علل و اسباب مادى است. در چنین هنگامه هایى، فطرت خداجوى انسان شکوفا مى شود و دست نیاز به سوى خدا بالا مى برد، ولى متأسفانه با برطرف شدن مشکل، دوباره به حالت ناسپاسى برمى گردد و شرک را از سر مى گیرد.
در جایى دیگر، این موضوع به این شکل آمده است:
وَ إِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا أَذاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ. (روم: 33) هنگامى که ناراحتى اى به انسان ها برسد، پروردگار خود را مى خوانند و به سوى او بازمى گردند، ولى هنگامى که رحمتى از خودش به آنان بچشاند، گروهى از آنان به پروردگارشان شرک مى ورزند.
«این آیه متذکر مى شود که انسان ها طبعا با مختصر مشکلى پرده از روى فطرت توحیدى شان کنار مى رود، اما با مختصر نعمتى به کلى تغییر مسیر مى دهند و همه چیز را به دست فراموشى مى سپارند. البته در مورد اول به صورت کلى مى گوید همه مردم چنین هستند که در مشکلات به یاد خدا مى افتند؛ زیرا وجود فطرت توحیدى همگانى است، اما در مورد دوم تنها از گروهى یاد مى کند که راه شرک را مى پویند؛ چرا که گروهى از بندگان خدا، هم در مشکلات به یاد او هستند و هم در نعمت ها و هرگز تغییرات زندگى، آنها را از یاد حق غافل نمى کند. تکیه روى "منیبین الیه" با توجه به مفهوم انابه (از ماده «نوب» به معناى بازگشت مجدد به چیزی) اشاره لطیفى به این معنا مى باشد که پایه و اساس فطرت انسان، توحید و خداپرستى است و شرک، امرى عارضى است که وقتى انسان از آن، قطع امید کرد، خواه ناخواه به سوى ایمان و توحید بازمى گردد». (تفسیر نمونه، ج 16، ص 432-433)
پیشوایان دین نیز براى راهنمایى افراد به خداوند گاهى از این شیوه سود جسته اند؛ براى مثال، شخصى که در اثر وسوسه بى دینان در مسئله خداشناسى دچار مشکل شده بود، از امام صادق علیه السلام راهنمایى خواست. امام فرمود: آیا سوار کشتى شده ای؟ گفت: آری. حضرت فرمود: آیا پیش آمده است که کشتى تو بشکند و هیچ کشتى دیگرى براى نجاتت وجود نداشته باشد و تو نیز نتوانى شنا کنی؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: در آن حالت، آیا در درون خودت احساس کردى موجودى هست که مى تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: آن موجود همان خداوندى است که در آنجا که هیچ فریادرسى نیست، بر نجات دادن تو تواناست. (بحار الانوار، ج 3، ص 41)
شهید مطهرى در این زمینه چنین مى نویسد:
«یکى از حاجت هاى بشر پرستش است. پرستش حالتى را مى گویند که در آن، انسان از باطن خود به حقیقتى که او را آفریده است، توجه مى کند و خودش را در قبضه قدرت او و محتاج او مى بیند. در واقع، سیرى است که انسان از خلق به سوى خالق مى کند. این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثرى که داشته باشد، خودش یکى از نیازهاى روحى بشر است. انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل مى کند. دل انسان، جاى خیلى از چیزها هست. هر احتیاجى که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل مى کند. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجت هاى دیگر خود را برنیاورد، همان حاجت ها او را ناراحت مى کند. عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتى براى معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است. نهرو مى گوید من هم در روح خودم و هم در جهان، خلأیى احساس مى کنم که هیچ چیز نمى تواند آن را پر بکند، مگر معنویت و این اضطرابى که در جهان پیدا شده است. علتش این است که نیروهاى معنوى جهان تضعیف شده اند. این [همه] بى تعادلى در جهان، به همین دلیل است. او مى گوید در کشور اتحاد جماهیر شوروى تا وقتى مردم گرسنه بودند و گرسنگى به ایشان اجازه نمى داد که درباره چیز دیگرى فکر بکنند، یک سره در فکر تحصیل معاش و مبارزه بودند، اما بعد که زندگى عادى پیدا کردند، ناراحتى روحى در میان آنان پیدا شده است. در موقعى که از کار بیکار مى شوند، تازه اول مصیبت آنان این است که ساعت فراغت و بیکارى خود را با چه چیزى پر کنند. مى گوید من گمان نمى کنم اینان بتوانند آن ساعات را جز با امور معنوى با چیز دیگرى پر بکنند. پس معلوم مى شود که واقعا انسان احتیاج به عبادت و پرستش دارد. امروز که در دنیا، بیمارى هاى روانى زیاد شده است، در اثر این است که مردم از عبادت و پرستش روى برگردانده اند. نماز قطع نظر از هر چیزى، طبیب سر خانه است؛ یعنى اگر ورزش براى سلامتى مفید است، اگر آب تصفیه شده براى هر خانه اى لازم است، اگر هواى پاک براى هر کس لازم است، اگر غذاى سالم براى انسان لازم است، نماز هم براى سلامتى انسان لازم است. خدا مى داند که اگر انسان در شبانه روز، ساعتى از وقت خودش را به راز و نیاز با پروردگار اختصاص بدهد، چقدر روحش را پاک مى کند. عنصرهاى روحى موذى، به وسیله نماز از روح انسان بیرون مى روند. (اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص292 - 294)
4. انسجام شخصیتی؛ همان گونه که پیش تر اشاره کردیم، پیامبران همواره در پى این بوده اند که بشر را به پرستش خداى یگانه ترغیب کنند و در واقع، این حس اصیل را به درستى هدایت کنند. پرستش خداى یگانه مى تواند در فرد، انسجام شخصیتى ایجاد کند و او را از سرگردانى رهایى بخشد. قرآن در تمثیلى زیبا، مشرکان را به برده اى تشبیه مى کند که چند نفر مالک بداخلاق دارد؛ مالکانى که در امور وى با همدیگر درگیرند. براى مثال، یکى از آنان دستورى به وى مى دهد و دیگرى فرمانى خلاف آن صادر مى کند. افزون بر این، هر کدام تأمین نیازمندى هاى او را به دیگر شریکان وامى گذارد. چنین فردى چه وضعى دارد؟ در مقابل، انسان یکتاپرست همانند کسى است که صاحب اختیار یگانه اى دارد. در ادامه، قرآن وجدان مردم را به شهادت فرامى خواند که آیا وضع روحى و روانى این دو نفر مانند هم است؟ به یقین این گونه نیست.14 حضرت یوسف علیه السلامخطاب به هم بندان خود در زندان، همین نوع استدلال را بیان مى کند:
یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ. (یوسف: 39) اى همراهان زندانى من، آیا معبودهاى پراکنده بهترند یا خداى یگانه غالب؟
تکلیف انسان یکتاپرست روشن است. او با خداى یگانه سروکار دارد و سرنوشت خویش را در دست او مى داند. او سرگردان و رها شده نیست.
5. پاک سازى درون؛ یکى دیگر از جنبه هاى تأثیر عبادت بر سلامت روانى، نقش آن در پرورش روح و پاک سازى درون از ناهنجارى هاى اخلاقى است. ناهنجارى هاى اخلاقى، نقش انکارناپذیرى در اختلال هاى روانى انسان ایفا مى کنند. عبادت، در پالایش روان فرد از بیمارى هاى اخلاقى مانند خودخواهى، غرور و بخل تأثیرگذار است. قرآن کریم در آیه اى که پیش تر آوردیم، (بقره: 21) به طور کلى، هدف از عبادت را تقویت روحیه تقواپیشگى بیان مى کند. همچنین درباره تشریع روزه مى فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره: 183) اى کسانى که ایمان آورده اید، روزه، همان گونه که بر پیشینیانتان واجب شده بود، بر شما نیز نوشته شد تا پرهیزکار شوید.
درباره نماز، این هدف با این تعبیر آمده است:
... وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ... . (عنکبوت: 45) نماز را به پا دار؛ زیرا نماز تو را از اعمال زشت و ناپسند بازمى دارد.
امیر مؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید:
نماز، گناهان را مانند برگ درختان مى ریزد و گردن ها را از ریسمان گناه آزاد مى سازد. پیامبر خدا نماز را به چشمه آب گرمى تشبیه فرمود که بر در خانه کسى باشد و او روزى پنج نوبت خود را در آن شست وشو دهد. آیا با چنین کارى، چیزى از آلودگى بر بدن وى باقى مى ماند؟15
در تبیین این رابطه مى توان گفت ناهنجارى هاى اخلاقى از دنیاپرستى و وابستگى به امور مادى سرچشمه مى گیرد. در حدیث معروفى، امام صادق علیه السلام به این امر اشاره مى کند و مى فرماید: «حب الدنیا راس کل خطیئه؛ دنیاپرستى، سرمنشأ همه گناهان است».16
اگر انسان گاهى بخل مى ورزد و به انفاق و دستگیرى از دیگران نمى پردازد، یا اگر به دیگران حسادت مى کند، یا با کبر و غرور با آنان روبه رو مى شود، و یا هرگونه ناهنجارى اخلاقى که دارد، به دلیل دنیاپرستى و دل بستگى به زندگى این جهانى است. اما وقتى با خدا آشنا شد و به او عشق ورزید، عشق به مقام و ثروت و به طور کلى، امور مادى در نظرش رنگ مى بازد و از همه ناهنجارى هاى اخلاقى دست مى شوید؛ زیرا دنیاپرستى و خداپرستى با هم جمع نمى شوند. قرآن در این باره مى گوید:
ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِى جَوْفِهِ؛ خداوند در درون وجود هیچ کس، دو قلب قرار نداده است. (احزاب:4)
در این آیه، به موضوع روان شناختى مهمى اشاره شده است و آن اینکه دو محبت و علاقه متناقض در یک جا جمع نمى شود. انسان نمى تواند هم خدا را عاشقانه عبادت کند و همچنان به امور مادى وابسته باشد که براى تأمین آنها، هر نوع ناهنجارى اخلاقى را انجام دهد. به بیان دیگر، انسانى که با عبادت خود نشان مى دهد که خدا را دوست دارد و از سوى دیگر، خود را به کارهاى زشت و ناپسند مى آلاید، دچار ناهماهنگى شناختى مى شود؛ زیرا عبادت با ناهنجارى هاى اخلاقى قابل جمع نیست. چنین فردى براى زدودن این حالت روانى ناخوشایند، سرانجام از این ناهنجارى ها دست برمى دارد. در حدیثى آمده است جوانى از انصار، نماز را با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهمى خواند، ولى به گناهان زشتى هم آلوده بود. این جریان را به گوش ایشان رساندند. آن حضرت فرمود: «ان صلاته تنهاه یوما ما؛ سرانجام نمازش، روزى او را از کار زشت بازمى دارد». طولى نکشید که آن جوان توبه کرد.17
6. به دست آوردن فضیلت هاى اخلاقی؛ کسى که همواره با خداوند در ارتباط است و اسما و صفات مختلف او را به زبان مى آورد و با آنها انس مى گیرد، به طبع این اوصاف در دل و جان او نفوذ مى کند و در نتیجه، به چنان اسمایى آراسته مى گردد. آیا مى توان تصور کرد فردى خدا را با اوصافى مانند بخشنده، مهربان، خطاپوش، آمرزنده و صدها صفت شایسته یاد کند، ولى این تلقین ها هیچ اثرى در خود وى نداشته باشد؟
7. تقویت اراده؛ از جمله جنبه هاى تأثیرگذار عبادت بر سلامت روانى، آن است که عبادت ها، حس خویشتن دارى را در انسان تقویت مى کنند. هرچند ارضاى نیازهاى مادى در حد متعارف و عادى خود مى تواند در بهداشت روانى فرد تأثیرگذار باشد، ولى ارضاى بى درنگ آنها، منزلت او را در حد یک حیوان پایین مى آورد و به تدریج سلامت روانى وى را به خطر مى اندازد. یکى از کارکردهاى عبادت، تقویت اراده در انسان است. عبادتى مانند روزه، چنین هدفى را تأمین مى کند؛ زیرا فردى که هرگاه اراده مى کرد مى خورد و مى آشامید، مکلف مى شود در روز از این کارها بپرهیزد و ارضاى نیازش را تا شب به تأخیر اندازد. براى انجام دادن اعمال حج نیز چنین خویشتن دارى اى لازم است. حج گزار باید از مجادله با دیگران، به زبان آوردن واژه هاى زشت و حتى کارهایى که در غیر زمان حج ممنوع نیست، احتراز کند. در واقع، هم ترک گناه و هم تأخیر ارضاى خواهش هاى نفسانى مشروع را تمرین کند. به همین دلیل، به مؤمنان دستور داده مى شود:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصّابِرِینَ. (بقره: 153) اى کسانى که ایمان آورده اید، از نماز و صبر کمک بگیرید که خداوند همراه شکیبایان است.18
گرچه تفسیر صبر به روزه، در برخى روایت ها انحصارآور نیست، ولى نشان مى دهد که روزه یکى از مصداق هاى روشن شکیبایى است. بنابراین، خداوند به مؤمنان دستور مى دهد از نیروى نهفته در عبادت هایى همانند نماز و روزه مدد بگیرند و با آنها به حل مشکلات خود بپردازند. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامى که با غم هاى دنیا روبه رو مى شوید، وضو بگیرید، به مسجد بروید، نماز بخوانید و دعا کنید؛ زیرا خداوند دستور مى دهد که «استعینوا بالصبر و الصلوة».19 نماز و راز و نیاز با پروردگار، نیروى تازه اى در انسان ایجاد مى کند و او را براى رویارویى با سختى ها نیرو مى بخشد.
8. بازگشت به خود؛ انسان در زندگى خود، گاهى چنان دچار روزمرگى مى شود که خود را فراموش مى کند. خودفراموشى و بازگشت به خویشتن، مسئله اى است که قرآن کریم درباره اش سخن گفته است و هم امروزه در روان شناسى مورد بحث است. این موضوع، بحثى بسیار گسترده است. در اینجا، تنها به نقل یک آیه در این زمینه بسنده مى کنیم تا نقش عبادت را بهتر بیان کنیم. قرآن در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام با بت پرستان، پس از آوردن استدلال هاى محکم وى علیه باورهاى باطل آنان مى گوید:
فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظّالِمُون. (انبیاء: 64) پس به خود بازگشتند و در دل با خود گفتند که به حق شما ستمگرید.
قرآن مى گوید آنان با شنیدن سخنان حق ابراهیم لحظه اى به خود آمدند و وجدانشان بیدار شد و پیش خود گفتند ما در این مدت که بت پرستى مى کردیم، در واقع به خودمان ستم روا مى داشتیم. این در حالى بود که بنابر آیات پیشین، آنان ابراهیم را به ستمگرى متهم مى کردند. البته آیات بعدى یادآور مى شوند که این حالت گذرا بود و آنان دوباره به حالت اولیه خود بازگشتند.
یکى از کارکردهاى عبادت و ارتباط با آفریدگار عالم، استمرار بازگشت به خود است. انسان دین دار در زمان هاى معینى نماز مى خواند؛ در سال یک ماه را روزه مى گیرد؛ به هنگام استطاعت به حج مى رود و حتى چند روزى را دور از هیاهوى کارهاى معمول به اعتکاف مى پردازد تا بتواند توجه به خود را استمرار بخشد و در روزمرگى ها گم نشود.
9. حمایت اجتماعی؛ هرچند عبادت، رابطه فرد با پروردگار خویش است و اساسا عملى فردى به شمار مى آید، ولى آموزه هاى دینى تأکید دارند که حتى این عمل فردى نیز در میان جمع انجام بگیرد. سفارش فراوان به نماز جماعت و حضور در مسجد، وجوب نماز جمعه، انجام دادن مراسم اعتکاف در مسجد جامع شهر و مراسم باشکوه حج و... نشان چنین هدفى در دین است. برخى از مفسران در بیان آورده شدن صیغه جمع در ذکرهاى نماز و در سوره حمد معتقدند اساس عبادت به ویژه نماز بر پایه جماعت است. حتى هنگامى که بنده در برابر خدا به راز و نیاز برمى خیزد، باید خود را میان جمع و جماعت ببیند. هرگونه فردگرایى، تک روى، انزواطلبى و مانند اینها از نظر قرآن و اسلام مفاهیمى مردود شناخته مى شوند. از اذان و اقامه نماز که فراخوان اجتماع براى نماز است، «حى على الصلوة» و سوره حمد که آغازگر نماز است تا «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» که پایان آن است، همه دلیل بر این است که این عبادت در اصل جنبه اجتماعى دارد؛ یعنى باید به صورت جماعت انجام شود. درست است که نماز فرادى نیز در اسلام صحیح است، ولى عبادت فردى جنبه فرعى دارد. (تفسیر نمونه، ج 1، ص 44).
این موضوع مى تواند براى بهداشت روانى افراد تأثیرگذار باشد. امروزه در بهداشت روانى بر مسئله «حمایت اجتماعی»، به ویژه در مورد سالمندان، بسیار تأکید مى شود. تنهایى و برخوردار نبودن از کمک دیگران، به ویژه در مواقع بحرانى مانند بیمارى، از دست دادن عزیزان و در دوران پیرى، فرد را در معرض ابتلا به اختلال هاى روانى قرار مى دهد. آموزه هاى دینى حتى در فردى ترین رابطه میان خالق و مخلوق نیز، انجام دادن جمعى آن را مد نظر قرار مى دهد تا مؤمنان ضمن انجام دادن عبادت جمعى، به حل مشکلات فردى و اجتماعى همدیگر همت بگمارند.
10. تجربه دینى و عرفانی؛ یکى دیگر از منافع عبادت و پرستش پدید آمدن تجربه دینى براى فرد است که براى بهداشت روانى انسان بسیار کارایى دارد. چنانچه پیش تر اشاره کردیم، باور دینى تنها شناخت عقلى خدا نیست، بلکه این شناخت باید مقدمه اى براى درک حضور خدا در زندگى باشد. در این صورت است که دین دارى واقعى تحقق مى پذیرد و انسان شیرینى ایمان را در کام جان خود حس مى کند. هنگامى که شخصى از امام على علیه السلامپرسید: آیا خدایت را دیده ای؟ حضرت فرمود: خدایى را که ندیده باشم، عبادت نمى کنم. البته امام توضیح داد که خدا را با چشم سر نمى توان دید، بلکه با چشم دل و باطن مى توان او را ادراک کرد.20
امروزه تجربه دینى21 و عرفانى از مهم ترین و اساسى ترین بحث هاى روان شناسى دیناست که به صورت تجربى مورد مطالعه قرار مى گیرد. ویلیام جیمز براى نخستین بار به این موضوع پرداخت و چهار ویژگى براى آن برشمرد که از این قرارند:
الف) توصیف ناپذیری؛ مهم ترین نشانه براى این تجربه ها، بى نشان بودن آنهاست. به عبارتى، این حالت ها «یُدرَک وَلایُوصَف» هستند. هیچ کس نمى تواند احساسات عرفانى خود را براى فردى که خودش درک نکرده است، توصیف کند.
ب) وجدانى بودن؛ حالت هاى عرفانى عبارتند از بصیرت و روشن بینى از ژرفاى حقایق که با میزان عقلى سازگار نیست.
ج) زودگذر بودن؛ به استثناى موارد کمیاب، بیشتر این حالت ها نیم ساعت یا حداکثر یکى دو ساعت، طول مى کشند.
د) حالت انفعالى داشتن؛ همین که آن حالت دست مى دهد، فرد حس مى کند که اراده از او سلب شده و گویا در اختیار یک اراده برتر قرار گرفته است. (جیمز، 1367، ص 62-64)
پژوهش هاى ویلیام جیمز درباره تجربه هاى افراد استثنایى و در حالت انزوا و خلوت بود. پژوهش هاى بعدى در این زمینه، نمونه هاى مطالعاتى خود را از کل جمعیت برگزیدند و به تجربه هاى خلوت محدود نشدند. روشى که در بسیارى از زمینه یابى ها استفاده مى شود، تک سؤالى است که به دقت طرح شده است. براى مثال، این پرسش مطرح مى شود:
«هرگز احساس کرده اید که گویا به یک نیروى معنوى نیرومند چنان نزدیک هستید که شما را از خودتان جدا مى کند؟»
سه مطالعه مؤسسه گالوپ در امریکا نشان دهنده افزایش ناگهانى و بسیار غیرمنتظره در درصد افرادى است که به پرسش درباره تجربه دینى پاسخ مثبت داده اند. این رقم در سال هاى 1962، 1966 و 1967م. به ترتیب 5/20، 32 و 41 درصد بوده است (بیت هالامى و آرگیل، 1997م.، ص 73-74). همان گونه که نمودار 3 نشان مى دهد، انواع مختلف عبادت از جمله علل مهم پدید آمدن تجربه هاى دینى است. این تجربه ها به نوبه خود، پى آمدهاى مثبتى بر بهداشت روانى فرد به جا مى گذارند. در اینجا به برخى از این پى آمدها اشاره مى کنیم:
الف) شادمانی؛ در پژوهش هایى که در این زمینه انجام شد، مشخص شد که تجربه هاى دینى سبب ایجاد شادمانى و خلق و خوى مثبت در فرد مى شوند. پانک22 دریافت که حتیپس از گذشت شش ماه از انجام شدن آزمایش، گروه آزمایشى دگرگونى هاى ماندگار و مثبتى را در نگرش خود به زندگى گزارش مى کنند (بر خلاف آنچه از ویلیام جیمز نقل کردیم که یکى از ویژگى هاى این تجربه ها را زودگذر بودن آنها مى دانست). در این میان، در مورد عبادت و نیایش، در مقایسه با دیگر جنبه هاى دین دارى، بیشترین منافع گزارش شده است. همچنین عبادت مؤثرترین راه براى مقابله با سرطان، داغ دیدگى، خطرهاى میدان جنگ و رخدادهاى مهارناپذیر ارزیابى شده است. (همان، ص 89)
ب) نگرش هاى نوع دوستانه؛ پانک همچنین دریافت که آزمودنى ها شش ماه بعد، تغییر ماندگار و مثبت دیگرى در خود احساس مى کنند و نگرش هاى مثبت ترى در مقایسه با دیگران دارند. در مطالعه دیگر، هاردى23 دریافت که 4/18 درصد از سه هزارآزمودنى اش احساس هدف مندى یا معناى جدیدى در زندگى مى کنند و 7/7 درصد دگرگونى هایى در نگرش خود به زندگى گزارش مى کنند. (همان، ص 89 ـ 90)
علت ایجادکننده تجربه دینى | درصد افراد گزارش کننده |
عبادت و نیایش | 48 |
زیبایى طبیعى مانند غروب خورشید | 45 |
لحظه هاى تفکر و تأمل کامل | 42 |
حضور در مراسم مذهبى | 41 |
گوش کردن به موعظه | 40 |
نگاه کردن به کودکان کم سن و سال | 34 |
خواندن کتاب مقدس | 31 |
حضور به تنهایى در محل عبادت | 30 |
خواندن شعر یا رمان | 21 |
تولد نوزاد | 20 |
نمودار (3) برخى از علل ایجادکننده تجربه دینى24
ج) زندگى مذهبی؛ پى آمد دیگر تجربه هاى دینى، ارتقاى زندگى مذهبى است. در برخى پژوهش ها، 24 درصد از آزمودنى ها گفته اند که این تجربه، باورهاى آنان را تأیید یا تشدید کرده است و بنابر برخى دیگر، آنان از تعهد عمیق ترى برخوردار شده اند. برخى از پژوهش ها نیز نشان مى دهند که تجربه دینى، به احساس یگانگى بیشتر با خدا انجامیده است. (آرگیل، 2000م.، ص 72)
د) عزت نفس؛ برخى افراد پیش از برخوردارى از تجربه دینى، عزت نفس پایینى دارند. پانک دریافت که 57 درصد آزمودنى هایش، عزت نفس مثبت ترى نسبت به خود دارند، ولى در مورد گروه کنترل، هیچ کدام این گونه نیستند. (همان)
فهرست منابع
الف) فارسى و عربى
- 1. قرآن کریم (ترجمه آیت اللّه مکارم شیرازی).
- 2. نهج البلاغه (ترجمه استاد شهیدی).
- 3. اقبال لاهورى، محمد، احیاى فکر دینى در اسلام، ترجمه: احمد آرام، تهران، انتشارات رسالت قلم، [بى تا].
- 4. جیمز، ویلیام، دین و روان، ترجمه: مهدى قائنى، قم، انتشارات دارالفکر، 1367.
- 5. طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، [بى تا].
- 6. مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
- 7. مطهرى، مرتضى، اسلام و مقتضیات زمان، قم، انتشارات صدرا، 1368.
- 8. ـــــــــــــــ، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، 1378.
- 9. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1371.
ب) لاتین
- 1. Beit-Hallahmi B. & Argyle M., The psychology of religious behavior, belief & experience, first ed., Routledge, 1997.
- 2. Argyle M., Psychology and religion, first ed., Rutledge, 2000.
- 3. Wulff D.M., Psychology or religion, first ed., John Wiley & sons, 1991.
پى نوشت ها
1 کارشناس ارشد روان شناسى و عضو گروه روان شناسى پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
2. گاهى براى اشاره به این سه مؤلفه از مدلABC (Affective, Behavioral, Cognitive) استفاده مى شود.
3. وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً* وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً * وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنّا عَذابَ جَهَنَّمَ ... * وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً* وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ...* وَ الَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً* وَ الَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْها صُمًّا وَ عُمْیاناً* وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً* أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فِیها تَحِیَّةً وَ سَلاماً* خالِدِینَ فِیها حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاماً. فرقان:63-76
4. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکاةِ فاعِلُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ * وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ. مؤمنون: 1-9
5. الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النّارِ * الصّابِرِینَ وَ الصّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ. آل عمران: 16ـ17
6. معروف به خواجه ربیع که در حومه مشهد مدفون است.
7. براى مثال، درباره حضرت عیسى مائده:72 ،حضرت ابراهیم (عنکبوت: 16)، حضرت هود (اعراف: 65)، حضرت صالح (اعراف: 73)، حضرت شعیب (اعراف: 85) و حضرت نوح (اعراف: 59 و مؤمنون: 23) چنین مضمونى آمده است.
8. همین مضمون در آیه «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ» نحل: 36 نیز آمده است.
9. این نکته در چندین آیه آمده است؛ از جمله: عنکبوت: 61 و63؛ لقمان: 25؛ زخرف: 9 و 87.
10. «إِنَّ اللّهَ رَبِّى وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ». آل عمران:51 نیز ر.ک: (مریم:36 و زخرف:64)
11. ر.ک: آل عمران: 130 و 200.
12. آمدن "کارهاى اختیاری" بدان سبب است که واژه عبادت، گاهى درباره عبادت تکوینى نیز به کار مى رود.
13. «وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَاللّهَ عِنْدَهُ».نور: 39
14. «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً». زمر: 29
15. «انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و شبهها رسول الله صلى الله علیه و آله بالحمة تکون على باب الرجل فهو یغتسل منها فى الیوم و اللیلة خمس مرات، فما عسى ان یبقى علیه من الدرن؟» نهج البلاغه، خطبه 190
16. بحار الانوار، ج 70، ص90.
17. همان، ج 79، ص 198.
18. چنین آیه اى در آیه 45 همین سوره آمده است.
19. بحار الانوار، ج 66، ص342.
20. نهج البلاغه، خطبه 179.
21. religious experience(RE).
22. Pahnk , W.H.
23. Hardy, A.
24. بیت هالامى و آرگیل، 1997م.، ص 81.