پیمایش تعارضات زناشویی در خانوادههای طلاب: یک تحلیل با توجه به دینداری و سبک زندگی اسلامی

Article data in English (انگلیسی)
- Ansbacher, H. L. & Ansbacher, R. (1956). The Individual Psychology of Alfred Adler. New York: Basic Books.
- Fowers, B. J., & Olson, D. H. (1992). Four types of premarital couple. An empirical typology based on PREPARE. Journal of Family Psychology, 6, 10-21.
- Glenn, N. D, & weaver, C. N. (1987). multivariate, multisurvey study of happiness. journal of marrtiage and family, 40, 267-282.
- Halford, W. K. (2001). Brief therapy for couples: Helping partners help themselves. New York: Guilford Press.
- Mahoney, A. (2010). Religion in families, 1999– 2009: A relational spirituality framework. Journal of Marriage and Family, 72, 4, pp 805–827.
- Mahoney, A. Pargament, K. I. Tarakeshwar, N. & Swank, A. B. (2001). Religion in the home in the 1980s and 90s: A meta-analytic review and conceptual analyses of links between religion, marriage and parenting. Journal of Family Psychology, 15, 559-596.
- Mahoney, A., Pargament, K. I., Jewell, T., Swank, A. B., Scott, E., Emery, E., & Rye, M. (1999). Marriage and the spiritual realm: The role of proximal and distal religious constructs in marital functioning. Journal of Family Psychology, 13(3), 321–338.
- Pargament, K. L. & Mahoney, A. (2005), Sacred matters: Sanctification as a vital topic for the psychology of religion, International Journal for the Psychology of Religion, 15(3), 179-198.
مقدمه
خانواده بهعنوان کوچکترين و مهمترين واحد جامعه است که در تأمين نيازهاي جسمي و رواني انسانها و همچنين سلامت جامعه نقش اساسي برعهده دارد. محيط خانواده اولين و مهمترين عاملي است كه بر رشد شخصيت افراد تأثير ميگذارد؛ ازاينرو محبوبترين امور نزد خداوند متعال استحکام و سلامت خانواده و مبغوضترين آنها ازهمپاشيدن کانون گرم خانواده است (کليني، 1407ق، ج5، ص238).
عوامل متعددي ميتواند سبب بروز اختلاف و گسست در خانواده گردد؛ يکي از اين عوامل اختلافزا، وجود تعارضات زناشويي در بين همسران است. تعارضات زناشويي يکي از مشکلات شايع در دنياي امروز است که به دليل اثرات مخرب آن مورد توجه مشاوران و رواندرمانگران واقع شده است. تعارض در زبان کاربردي بهعنوان تضاد و عدم توافق در نظر گرفته ميشود (تبريزي و ديگران، 1389، ص71). تعارض مفهومي است در مقابل همکاري و سازگاري، تداخل فعاليتها، علايق، منافع و اهداف و يا ديگر امور وابسته به شما، با فعاليتها، علايق، منافع و اهداف و ديگر امور وابسته به شخص ديگر است (بارون و ديگران، 1389، ص708). تعارض در روابط همسران از نوعي ارتباط زناشويي به وجود ميآيد که در آن رفتارهاي خصومتآميز مثل توهين، سرزنش، انتقاد و حملة فيزيکي وجود دارد و همسران در آن نسبت به يکديگر احساس کينه، نفرت و خشم داشته و هريک عقيده دارند که همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاري است که سبب رنجش و عذاب او ميگردد (مولوي، 1394، ص9). بنابراين تعارض زناشويي نوعي کشمکش و عدم توافق مداوم و معنادار بين دو همسر است كه حداقل توسط يكي از آنها گزارش ميشود. منظور از معنادار، تأثير اين مسئله بر عملكرد همسران و منظور از مداوم، اشاره به اختلافاتي است كه به مرور زمان از بين نميروند (هالفورد، 2001، ص35). قرآن کريم از مفهوم تعارض بين همسران با واژههايي مانند اعراض (نساء: 128)، نشوز (نساء: 128) و شقاق (نساء: 34) ياد کرده است. «نشوز» در واژگان عربي بهمعناي ناخوشايندي هريک از همسران نسبت به ديگري است، بهگونهايکه نسبت به يکديگر حس برتري، سرکشي، بغض و تمرد داشته باشند (ابنمنظور، 1414ق، ج5، ص418). «شقاق» نيز بهمعناي اختلاف و جدا کردن قلمرو بهکار ميرود (طريحي، 1375، ج5، ص194)، و «اعراض» بهمعناي مانع شدن و روي برگرداندن کاربرد دارد (زبيدي، 1414ق، ج10، ص83). همسران متعارض کمترين ميزان رضايتمندي از ازدواج و بيشترين احتمال طلاق را نشان ميدهند (فاورز و السون، 1992، ص10). در سطح نهاد خانواده عواقب تعارض بهوجودآمده نهتنها گريبانگير همۀ اعضاي خانواده ميشود؛ بلکه خويشان، بستگان و آشنايان آنها را هم ممکن است تحث تأثير قرار دهد (منصوريان و فخرايي، 1386، ص77).
پژوهشهايي در رابطه با تعارضات زناشويي صورت گرفته و ديدگاههاي نظري فراواني دربارۀ تعارض ارائه شده است؛ ديدگاههايي همچون رويکرد سيستمي (System approach)، رويکرد رشدي (Developmental)، رويکرد رفتاري (Behavioral) و رويکرد حل مسئله (Problem solving) که بيشتر به تعارض از جنبۀ تعاملي مينگرند (فاتحيزاده و ديگران، 1395). به نظر ميرسد اولين مطالعة منتشرشده دربارۀ رضايت و خشنودي زناشويي به کارهاي ترمن (Terman) مربوط ميشود (احمدي و ديگران، 1385، ص10). نظريۀ تعارض مطرح ميکند که براي دو نفري که محصول تجارب مختلفي هستند، غيرممکن است تعارضي در رابطه نداشته باشند. در حقيقت هر ازدواجي لحظهبهلحظه درجههايي از تعارض را به همراه دارد که از منابع متعددي سرچشمه ميگيرد (سالاريفر و ديگران، 1392، ص96). منابع بالقوهاي همچون بافت اجتماعي، استرس موقعيتي، تفاوتهاي ادراکي و ديدگاهي، بيانصافي در روابط، عدم تعادل در تبادل، اسناد بيروني، ضعف رفتاري در مديرت تعارض، شکست راهبردهاي مذاکره و مشکلات مربوط به مراحل زندگي، امکان بروز تعارض بين همسران را رقم ميزنند (لانگ و يانگ، 1392، ص296ـ300). عوامل ديگري نظير ويژگيهاي شخصيتي، اختلالات رواني، شرايط جمعيتشناختي، تفاوت و کاستي در وضعيت فرهنگي و مذهبي، تنشها و تعارضات بين همسران را افزايش ميدهد و تداوم زندگي را تهديد ميکنند (هراتيان و ديگران، 1394، ص113). پژوهش لهساييزاده و ديگران (1392)، نشان داد بين تعارض زناشويي با تحصيلات زوجين، اشتغال زنان، فاصلة سني زوجين، طول مدت ازدواج، رضايتمندي جنسي، ميزان اعتماد به نفس، دخالت خانوادهها و عدم تفاهم و عدم تجانس فرهنگي و اعتقادي رابطة معناداري وجود دارد.
يکي از عوامل محوري و تأثيرگذار در تعارضات زناشويي، سبک زندگي افراد است (شمسالديني، 1397). مفهوم سبک زندگي (Life Style) ازجمله مفاهيم جديدي است که در حوزة جامعهشناسي، روانشناسي و مطالعات فرهنگي بهکار رفته و ناظر به رفتار انسانهاست (فعالي، 1397، ص136). مفهوم سبک زندگي توسط آدلر (Alfred Adler) بهعنوان خود، فرديت، شيوة مواجهه فرد با مشکلات و نگرش کلي فرد نسبت به زندگي بهکار رفته است (آنسباچر و ديگران، 1956، ص96). آدلر مکتب خود را روانشناسي فردي (individual psychology) ناميد. هستة مرکزي نظرية روانشناسي فردي، سبک زندگي است که در بسياري از تظاهرات روانشناختي فرد انعکاس دارد. نظرية آدلر به افراد کمک ميکند تا بتوانند با مقاطع حساس دوران رشد، با بحرانهاي زندگي و با تغييرات به وجود آمده در زندگي سازگار شوند (احمدي و ديگران، 1385، ص15). سبک زندگي روشي است که از طريق آن افراد به سوي تکاليف زندگي سوق پيدا کرده يا از آن اجتناب ميورزند و با اين اقدام تلاش ميکنند تا به هدف غايي تخيلي خود واقعيت بخشند (احمدي و ديگران، 1385، ص14). هوشمندي و ديگران (1400) به شناسايي و سنجش عوامل تعارضات زناشويي در ايران پرداختهاند که برخي از مؤلفههاي سبک زندگي زناشويي ازجمله آن عوامل ميباشد. شمسالديني (1397) نشان داد که اجراي مداخلة سبک زندگي سلامتمحور باعث افزايش معنادار رضايت از زندگي ميشود. نتايج پژوهش حسيني کامکار و ديگران (1392) نيز نشان داد، تغيير سبک زندگي بر بهبود سلامت روان و حل تعارضات زوجين داراي ناسازگاري زناشويي تأثير معناداري دارد. نتايج پژوهش درويشي (1394) نشان داد، سبکهاي زندگي 20 درصد از واريانس صميميت زناشويي را پيشبيني ميکند. در پژوهش جمالي و اسلمي (۱۴۰۰) بين سبک زندگي و تعارضات زناشويي همبستگي منفي يافت شد. نتايج پژوهش الهربي و سهرابي (1395) نيز نشان داد که سازگاري و تعارضات زناشويي بر اساس سبک زندگي قابل پيشبيني است.
پژوهش حاضر بهدنبال پيمايش تعارضات زناشويي در جامعهاي است که سبک زندگي اسلامي دارند. براي معرفي سبک زندگي اسلامي ميتوان به درخت سبک زندگي اشاره کرد که ريشههاي اين درخت، همان ريشههاي سبک زندگي است و ساقة آن دربارة اعتقادات و نگرشهاي کلي افراد (شامل اعتقادات، عواطف، آمادگي رفتاري و غيره) است و شاخهها و سرشاخههاي اين درخت، وظايف زندگي هستند (کجباف و ديگران، 1390، ص65). با عنايت به آموزههاي ديني تعريف سبک زندگي عبارت است از: مجموعهاي از الگوهاي رفتاري نسبتاً پايدار جهت نيل به هدف که از بينشهاي ديني و ارزشهاي الهي متأثر بوده، به صورت عيني و در متن زندگي تجلي مييابد (فعالي، 1397، ص136). سبک زندگي اسلامي ميتواند از طريق ايجاد باورها و ارزشهاي يکسان در ميان اعضاي خانواده به کاهش تعارضات و افزايش همبستگي ميان اعضا کمک کند. همچنين از طريق ايجاد سلامت رواني در زوجين و ايجاد ويژگيهايي مانند صبر، گذشت و تعهد خانوادگي در آنها به ايجاد روابط همدلانه ميان زوجين کمک ميکند (کاظميان و ديگران، 1392، ص29). درب اصفهاني و ديگران (1397) دريافتند که سبک زندگي اسلامي با رضايت از زندگي و سلامت رواني رابطة مثبت و معناداري دارد. ارتباط سبک زندگي اسلامي با نظام خانواده و مؤلفههاي روابط همسران نيز مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. پريسوز و زارعي (1394) نشان دادند که آموزش سبک زندگي اسلامي با تأکيد بر نظام خانواده، رضايت زناشويي زوجين و ابعاد آن را افزايش ميدهد. پژوهش برجعلي و ديگران (1397) نشان داد سبک زندگي اسلامي اثر مستقيم و معنادار بر رضايت زناشويي دارد.
ازجمله متغيرهايي که قابليت دارد تا نقش فعالي در تبيين روابط و رضايتمندي زناشويي ايفا کند، دينداري ميباشد (يعقوبي سربالا و ديگران، 1397، ص165). دين بهترين عامل ثبات و پايداري در ازدواج است و افرادي که براي مدت طولاني با هم زندگي ميکنند، دين را بهعنوان مهمترين عامل رضايتمندي در ازدواج تلقي ميکنند (نيکويي و سيف، 1384، ص63). عقايد مذهبي و باورهاي ديني تأثير بسزايي در استحکام خانواده و رضايت زناشويي دارد؛ زيرا ارزشهاي مذهبي بر ديدگاه زوجها دربارة اهداف ازدواج و ميزان توافقي که هريک از آنها بر موضوعات خاص دارند اثر ميگذارد (پارگامنت و ماهوني، 2005، ص185). تعاليم و باورهاي ديني ميتواند فرد را به سوي کمال و تعالي و در نتيجه رضايتمندي بيشتر هدايت کند، بهگونهايکه فردي که با آگاهي و شناختي منطقي نسبت به دستورات دين به يقين رسيده باشد، با ايمان کامل تحت هر شرايطي به آن فرامين عمل ميکند و براي ارزشهاي ديني بهعنوان جزء لازم زندگياش احترام قائل است و آن را براي مطابقت با جريانهاي زندگي خودش لازم ميداند (نيکويي و سيف، 1384، ص74). بررسيهاي انجامشده نشان ميدهد که انجام اعمال ديني رضايتمندي از ازدواج را پيشبيني ميکند (غباري بناب، 1380، به نقل از: گلين و وپوز، 1987). يافتههاي ماهوني و ديگران (1999) نشان ميدهد که دين و دينداري موجب افزايش مشارکت کلامي، کاهش پرخاشگري کلامي و تعارض زناشويي شده و در نهايت موجب افزايش رضايتمندي زناشويي ميشود. يافتههاي خداياريفرد و ديگران (1386) نشان داد بين نگرش مذهبي زوجين و رضايتمندي زناشويي رابطة مثبت و معنيدار وجود دارد؛ بهاينمعنا که با افزايش تقيدات ديني در بين زوجين ميزان رضايت زناشويي نيز افزايش مييابد. دينداري و باورهاي مذهبي ميتواند روابط زناشويي را تقويت و استحکام بخشد و عدم پايبندي به مسائل مذهبي ميتواند بيتعهدي را در رفتار زوجين ايجاد کند و از اين طريق باعث کاهش رضايت زناشويي شود. مذهب ميتواند بر باورها و تفسير افراد از ازدواج، بهعنوان مسئوليتي براي تمام عمر، مهرورزي به يکديگر، فراهم آوردن اسباب آرامش همديگر و وفاداري و تعهد به همسر تأثير داشته باشد و رضايتمندي زناشويي را پيشبيني کند (صديقي و ديگران، 1394). در اين ميان دينداري درونسو بيشترين اثر را دارد. نيکويي و سيف (1384) نشان دادند بين جهتگيري ديني دروني و عمل به باورهاي ديني با رضايتمندي زناشويي همبستگي معناداري وجود دارد. با توجه به اين ارتباط پژوهشي يافتشده ميان مؤلفههاي سبک زندگي و دينداري با سازههاي مرتبط با تعاملات همسران؛ اما همچنان تحليل ابعاد تعارضات زناشويي، با توجه به اين مؤلفهها، عوامل و سازوکارهاي شکلگيري و موانع تعارضات، نيازمند واکاوي بيشتر و دقيقتر است. اين مهم با توجه به افزايش روزافزون طلاق و پيشگيري و درمان تعارضات زناشويي همچنان در صدر رويدادهاي پژوهشي و خدمات رواني ـ اجتماعي است. ازآنجاکه تحليل ارتباطي ميان اين سازهها بهويژه در يک پژوهش پيمايشي در ميان زوجهايي که داراي برنامههاي خاص اخلاقي و سبک زندگي اسلامي و در عمل پايبند به دين و مناسک اسلامي هستند، انجام نگرفته است، ضروري مينمايد که ميزان و چگونگي تعارضات زناشويي در اينگونه افراد مورد بررسي قرار گيرد.
ازاينرو پژوهش حاضر به دنبال پيمايش تعارضات زناشويي در جامعهاي است که دينداري و سبک زندگي اسلامي دارند. ازآنجاکه خانوادههاي طلاب بهطور معمول پايبند به دين و سبک اسلامي در زندگي خود هستند و از برنامههاي آموزشي، تهذيبي و تربيت ديني برخوردار هستند، ميزان تعارضات زناشويي آنها به چه اندازه است؟ آيا دينداري و سبک زندگي در کاستي تعارضات زناشويي آنها نقش دارد؟ بنابراين پژوهش حاضر با هدف پيمايش تعارضات زناشويي در جمعيت طلاب با دينداري و سبک زندگي اسلامي انجام ميگيرد. بر اين اساس، فرضية پژوهش عبارت است از: ميزان تعارضات زناشويي در خانوادههاي طلاب که از دينداري و سبک زندگي اسلامي برخوردارند کم است.
روش پژوهش
روش پژوهش حاضر توصيفي از نوع پيمايشي است. جامعة آماري اين پژوهش شامل همة طلاب متأهل حوزة علمية ساکن مجتمعهاي مسکوني پرديسان و شهر قم ميباشد. از ميان جامعة آماري فوق تعداد ۷۵۰ نفر (۳۷۵ زوج) بر اساس جدول مورگان تعيين و به روش نمونهگيري تصادفي از نوع خوشهاي چندمرحلهاي انتخاب شدند. ابتدا مجتمعهاي مسکوني طلاب قم به لحاظ فراواني سکونت به دو منطقه (پرديسان ـ سطح شهر) و سپس در مرحلة بعد به چند محله تقسيم شدند؛ بعد در هر منطقه و محله بر اساس تعداد واحدهاي مسکوني آن نسبت به کل واحدهاي مسکوني، 500 جفت مجموعة پرسشنامه (۱۰۰۰ نفر) به صورت تصادفي (با واحد نمونة خوشهاي مجتمع مسکوني) توزيع گرديد؛ در نهايت بعد از جمعآوري نمونههاي توزيعشده و غربالگري پرسشنامههاي بياعتبار، تعداد 6۲۶ نفر (31۳ زوج) بهعنوان نمونة نهايي براي تحقيق بهدست آمد. گردآوري دادههاي تحقيق از طريق اجراي پرسشنامة تعارضات زناشويي تجديدنظرشدة ثنايي ذاکر و ديگران (MCQ-R) انجام گرفت.
پرسشنامة تعارضات زناشويي: پرسشنامة تعارضات زناشويي تجديدنظرشده (MCQ-R) شامل 54 سؤال است که توسط ثنايي ذاکر و ديگران (۱۳۸۷) براي سنجيدن تعارضهاي زن و شوهري ساخته شده است. اين پرسشنامه هشت بُعد از تعارضات زناشويي را ميسنجد که عبارتاند از: کاهش همکاري، کاهش رابطة جنسي، افزايش واکنشهاي هيجاني، افزايش جلب حمايت فرزند(ان)، افزايش رابطة فردي با خويشاوندان خود، کاهش رابطة خانوادگي با خويشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالي از يکديگر و کاهش ارتباط مؤثر ميباشد. براي هر سؤال پنج گزينه در نظر گرفته شده است که به تناسب 1 تا 5 نمره به آنها اختصاص داده شده است. حداکثر نمرة کل پرسشنامه ۲۷۰ و حداقل آن 54 است. کساني که نمرة خام آنها در دامنة 79 تا 149 قرار گيرد (معادل نمرة استاندارد T بين 40 تا 60)، داراي روابط زناشويي بهنجار هستند و کساني که نمرة خام آنها در دامنة 150 تا 186 قرار گيرد (معادل نمرة استاندارد T بين 60 تا 70)، داراي تعارض بيش از حد بهنجار و نمرة خام ۱۸۷ و بالاتر (معادل نمرة استاندارد T بالاتر از ۷۰)، داراي تعارض شديد و يا روابط شديداً آسيبپذير هستند. پرسشنامة «تعارضات زناشويي» از روايي محتوايي خوبي برخوردار است. در مرحلة تحليل محتواي آزمون پس از اجراي مقدماتي و محاسبة همبستگي هر سؤال با کل پرسشنامه و مقياسهاي آن به دليل همبستگي مناسب تمام سؤالات، هيچ سؤالي حذف نشد. ضريب پايايي (اعتبار) آزمون با روش آلفاي کرونباخ براي کل پرسشنامه روي يک گروه 270 نفري برابر 96 /۰ بهدست آمده است. در پژوهش حاضر نيز آلفاي کرونباخ 866/0 بهدست آمد. سؤالهاي خردهمقياسهاي تعارضات زناشويي عبارتاند از: کاهش همکاري، پرسشهاي (۴، ۱۲، ۱۸، ۲۵، ۳۴)، کاهش رابطة جنسي، پرسشهاي (۵، ۱۳، ۱۹، ۳۵، ۴۰)، افزايش واکنشهاي هيجاني، پرسشهاي (۶، ۱۴، ۲۰، ۲۷، ۳۶، ۴۲، ۴۹، ۵۱)، افزايش جلب حمايت فرزند، پرسشهاي (۹، ۲۲، ۳۱، ۳۸، ۴۴)، افزايش رابطة فردي با خويشاوندان خود، پرسشهاي (۸، ۱۵، ۲۱، ۲۹، ۳۷، ۴۳)، کاهش رابطة فردي با خويشاوندان همسر و دوستان، پرسشهاي (۱، ۲۳، ۳۲، ۴۶، ۵۰، ۵۳)، جدا کردن امور مالي از يکديگر، پرسشهاي (۲، ۱۰، ۱۷، ۲۴، ۳۳، ۳۹، ۴۸) و کاهش ارتباط مؤثر، پرسشهاي (۳، ۷، ۱۱، ۱۶، ۲۶، ۲۸، ۳۰، ۴۱، ۴۵، ۴۷، ۵۲، ۵۴).
يافتههاي پژوهش
آمارهها و شاخصهاي توصيفي اين پيمايش عبارتاند از:
سن شرکتکنندهها
بيشترين درصد پاسخگويان (42%) در ردة سني 25 تا 35 سال قرار دارند. گروه سني 35 تا 45 سال (5/26%)، گروه سني 15 تا 25 سال (5/7%) و گروه سني بالاي 45 سال (7%) در رتبههاي بعدي قرار دارند (اطلاعات بيشتر در جدول 1).
جدول 1: توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب ردههاي سني
ردههاي سني پاسخگو فراواني درصد فراواني درصد معتبر درصد تجمعي
پاسخ 15 تا 25 سال 47 5/7 9 9
25 تا 35 سال 263 42 6/50 6/59
35 تا 45 سال 166 5/26 9/31 5/91
بالاي 45 سال 44 7 5/8 100
مجموع 520 1/83 100 -
بيپاسخ 106 9/16 - -
کل پاسخگويان 626 100 - -
ميزان تحصيلات
بيشترين درصد (19%) ميزان تحصيلات پاسخگويان «کارشناسي ارشد» است (اطلاعات بيشتر در جدول 2).
جدول 2: توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب ميزان تحصيلات
ميزان تحصيلات فراواني درصد فراواني درصد معتبر درصد تجمعي
پاسخ زير ديپلم 19 1/3 8/3 8/3
ديپلم 115 4/18 1/23 9/26
فوقديپلم 19 3 8/3 7/30
کارشناسي 63 1/10 7/12 4/43
کارشناسي ارشد 119 19 9/23 3/67
دکتري 24 8/3 8/4 1/72
حوزوي 33 3/5 6/6 7/78
حوزوي سطح يک 1 2/0 2/0 9/78
حوزوي سطح دو 29 6/4 8/5 7/84
حوزوي سطح سه 34 4/5 8/6 6/91
حوزوي سطح چهار 42 7/6 4/8 100
مجموع 498 6/79 100
بيپاسخ 128 4/20
کل پاسخگويان 626 100
مدت ازدواج
نتايج نشان ميدهد مدت زمان ازدواج 4/29 درصد افراد «5 تا 10 سال»، 9/24 درصد «10 تا 15 سال»، 8/16 درصد «1 تا 5 سال» و 7/20 درصد 15 سال و بالاتر است.
جدول 3: توزيع فراواني پاسخگويان بر حسب مدت زمان ازدواج
مدت زمان ازدواج فراواني درصد فراواني درصد معتبر درصد تجمعي
پاسخ 1 تا 5 سال 105 8/16 3/18 3/18
5 تا 10 سال 184 4/29 32 3/50
10 تا 15 سال 156 9/24 1/27 4/77
15 سال و بالاتر 130 7/20 6/22 100
مجموع 575 9/91 100
بيپاسخ 51 1/8
کل پاسخگويان 626 100
ميزان تعارضات زناشويي
بر اساس توصيف نمرات افراد در متغير تعارضات زناشويي، نتايج نشان ميدهد که ميانگين افراد ۱۰۱ ميباشد. قابل ذکر است که بالاترين نمرهاي که افراد در پرسشنامة تعارضات زناشويي ثنايي ميتواند دريافت کند 270 است.
جدول ۴: ميانگين و انحراف استاندارد تعارضات زناشويي افراد
تعداد کمترين بيشترين ميانگين انحراف استاندارد
تعارضات زناشويي 626 ۶۱ ۱۸۰ ۰۳۵/۱۰۱ ۹۳۷/۱۹
Valid N (listwise) 626
بهمنظور تبيين وضعيت تعارضات زناشويي، پاسخگويان به چهار گروه تقسيم شدهاند: 1. تعارضات کم: «نمرة 0 تا 25»؛ 2. تعارضات بهنجار: «نمرة 25 تا50»؛ 3. تعارضات زياد: «نمرة 50 تا 75»؛ 4. تعارضات خيلي زياد: «نمرة 75 تا100». نتايج نشان داد، 4/70 درصد افراد داراي تعارضات زناشويي کم، 3/28 درصد تعارضات زناشويي بهنجار و 3/1 درصد داراي تعارضات زياد هستند و هيچکدام از افراد داراي تعارضات خيلي زياد نبودند. لازم به ذکر است ميانگين (از 100) تعارضات زناشويي افراد 51/21 است.
نمودار 1: توزيع درصد فراواني ميزان تعارضات زناشويي افراد
جدول ۵: توزيع فراواني ميزان تعارضات زناشويي افراد
ميزان تعارضات زناشويي فراواني درصد فراواني درصد تجمعي
سطح تعارضات تعارض کم 441 4/70 4/70
تعارض بهنجار 177 3/28 7/98
تعارض زياد 8 3/1 100
تعارض خيلي زياد ۰
جمع 626 100
آماره ميانگين 51/21
واريانس 53/86
کمترين 6
بيشترين 58
تعارضات زناشويي ثنايي (MCQ-R) ۸ بُعدِ کاهش همکاري، کاهش رابطة جنسي، افزايش واکنشهاي هيجاني، افزايش جلب حمايت فرزند(ان)، افزايش رابطة فردي با خويشاوندان خود، کاهش رابطة خانوادگي با خويشاوندان همسر و دوستان، جدا کردن امور مالي از يکديگر و کاهش ارتباط مؤثر را دربر ميگيرد. انوع تعارضات زناشويي و ميزان تعارض اختصاصيافته به هرکدام از آنها در جدول (6) آمده است. سطوح تعارضات در چهار درجة کم، بهنجار، زياد و خيلي زياد به صورت درصد فراواني مشخص شده است. طبق اين جدول، خانوادههاي طلاب از نظر کاهش همکاري، رابطة جنسي، جلب حمايت فرزندان، رابطه با خويشاوندان خود و همسر يا دوستان و امور مالي از کمترين ميزان تعارض برخوردار بودند (بيش از ۶۷ درصد در سطح تعارض کم). از نظر واکنشهاي هيجاني و ارتباط مؤثر از سطحي از تعارض (البته در حد بهنجار) برخوردار بودند. سطح تعارض خيلي زياد تقريباً هيچ و سطح تعارض زياد به ميزان قابلتوجهي بسيار کم است.
جدول ۶: ميزان تعارض در خردهمقياسهاي تعارضات زناشويي
خردهمقياسهاي
تعارضات زناشويي کاهش همکاري رابطة جنسي واکنشهاي هيجاني جلب حمايت خويشان خود خويشان همسر امور مالي ارتباط مؤثر
ميزان تعارض ميانگين ۲۷/۸ ۲۲/۹ ۱۷/۱۷ ۳۳/۹ ۴۰/۸ ۴۶/۸ ۶۸/۱۲ ۷۳/۲۸
انحراف استاندارد ۵۸/۲ ۰۷/۳ ۹۹/۳ ۹۲/۲ ۰۶/۳ ۱۹/۳ ۸۴/۳ ۲۷/۵
تعارض کم ۱/۸۲ ٪ ۳/۶۹٪ ۶/۴۷ ٪ ۵/۶۷ ٪ ۶/۸۹ ٪ ۹/۹۱ ٪ ۷/۷۲ ٪ ۷/۳۶ ٪
تعارض بهنجار ۸/۱۶ ٪ ۷/۲۷ ٪ ۸/۴۶ ٪ ۸/۲۹٪ ۸ ٪ ۱/۶ ٪ ۸/۲۴٪ ۵۵ ٪
تعارض زياد ۱/۱ ٪ ۳ ٪ ۶/۵ ٪ ۷/۲ ٪ ۴/۲ ٪ ۱/۲ ٪ ۶/۲ ٪ ۱/۸ ٪
تعارض خيلي زياد ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۰ ۲/۰ ٪
بحث و نتيجهگيري
هدف از اين پژوهش پيمايش ميزان تعارضات زناشويي در خانوادههاي طلاب با توجه به دينداري و سبک زندگي اسلامي بود. نتايج اين پژوهش نشان داد که تعارضات زناشويي در خانوادههاي طلاب بهطور چشمگيري پايين است. اين امر با توجه به دينداري، پايبندي مذهبي و سبک زندگي اسلامي طلاب که برخاسته از برنامههاي آموزشي ـ تربيتي و اخلاقي ـ تهذيبي که دارند تبيين ميشود. بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت که هرچه افراد سبک زندگي سالمتري داشته باشد و به شيوههايي که آموزههاي اسلامي بهويژه در روابط زناشويي توصيه کرده است عمل کنند، تعارضات زناشويي کمتري را با همسر خود خواهند داشت. نتايج اين پژوهش با يافتههاي جمالي و اسلمي (۱۴۰۰)، الهربي و سهرابي (1395) و حسيني کامکار و ديگران (1392) همسو است؛ از اين جهت که بين سبک زندگي و تعارضات زناشويي همبستگي منفي وجود دارد و يافتههاي سازگاري و تعارضات زناشويي بر اساس سبک زندگي قابل پيشبيني است. همچنين با نتايج پژوهشهاي درويشي (1394)، پريسوز و زارعي (1394) و برجعلي و ديگران (1397) با توجه به اينکه سبک زندگي اسلامي اثر مستقيم و معنادار بر رضايت زناشويي دارد و ميتواند بهطور معناداري صميمت زناشويي را پيشبيني نمايد، همسو است. با يافتههاي پژوهشهاي شمسالديني (1397)، آرمند و رسولينژاد (1394)، درب اصفهاني و ديگران (1397) و کجباف و ديگران (1390) از اين جهت که سبک زندگي اسلامي باعث افزايش معنادار رضايت و شادکامي از زندگي ميشود، همسو است. همچنين با نتايج پژوهشهاي صيامي و ديگران (1396)، اخوي ثمرين و خزاعي (1399)، قرباني و ديگران (1396) و سلمآبادي و ديگران (1394) با توجه به توانايي پيشبيني سلامت رواني و اجتماعي همسو است.
بر اساس نتايج اين پژوهش همچنين ميتوان نتيجه گرفت که هرچه افراد از سطح دينداري بالاتري برخوردار باشند، از ميزان تعارضات زناشويي کمتري برخوردار خواهند بود. نتايج اين پژوهش با يافتههاي غباري بناب (1380)، نيکويي و سيف (1384)، صديقي و ديگران (1394) همسو است؛ از اين جهت که انجام اعمال ديني و جهتگيري ديني دروني، رضايتمندي زناشويي را پيشبيني ميکند و بين جهتگيري ديني دروني و رضايت زناشويي همبستگي مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين با يافتههاي ماهوني و ديگران (1999) همسو است؛ از اين جهت که دين و دينداري موجب افزايش رضايتمندي زناشويي ميشود. همچنين با يافتههاي خداياريفرد و ديگران (1386) همسو است؛ از اين جهت که با افزايش تقيدات ديني ميزان رضايت زناشويي نيز افزايش مييابد.
مقايسة نتايج پژوهشهاي انجامگرفته با پرسشنامة تعارضات زناشويي مشترک با پژوهش کنوني نشان ميدهد که ميانگين تعارضات زناشويي در بين خانوادههاي طلاب پايينتر از جامعههاي آماري در پژوهشهاي ديگر است. بر اساس نتايج اين پژوهش ميانگين تعارضات زناشويي در زوجهاي طلبه، ۱۰۱ ميباشد، اما ميانگين تعارضات زناشويي پژوهشي که پيرساقي و ديگران (1394) در جامعة آماري والدين کودکان مهدکودکهاي اردبيل (۱۲۰ زوج) انجام دادهاند، 7/197 ميباشد. ميانگين تعارضات زناشويي زوجهاي مرودشتي در پژوهش فاني و فاني (1394)، 8/206 ميباشد. در پژوهش ميرشمشيري و ديگران (1394) ميانگين تعارضات زناشويي ۲۲۵ نفر از زنان متأهل زرين شهر، 124 بود. اين ميزان در پژوهش موسوي و قلينسب (1398) بر روي زنان متأهل شهر قدس، 5/118 ميباشد.
بنابراين ميتوان همچنانکه برجعلي و ديگران (1397) نيز بيان کردند، به اين نتيجه رهنمون شد که داشتن سبک زندگي اسلامي و پايبندي مذهبي به آموزههاي ديني ارتباط مستقيمي با ميزان تعارضات زناشويي دارد؛ بدين معني که هرچه پايبندي مذهبي بالاتر و ميزان تقيد به شيوههاي ترسيمشده الهي بيشتر باشد، تعارضات کمتر است. مهمترين نوآوري در مفهوم سبک زندگي اسلامي، توجه به آموزههاي ديني است. با عنايت به آموزههاي ديني تعريف سبک زندگي عبارت است از: مجموعهاي از الگوهاي رفتاري نسبتاً پايدار جهت نيل به هدف که از بينشهاي ديني و ارزشهاي الهي متأثر بوده، به صورت عيني و در متن زندگي تجلي مييابد (فعالي، 1397). خانوادههاي طلاب بهطور معمول سبک زندگي اسلامي دارند و به مسائل مذهبي پايبندند. همچنين طلاب علوم ديني از برنامههاي آموزشي و تربيتي ويژهاي برخوردارند که در شکلگيري خلقوخوي، شخصيت و منش آنها تأثيرگذار است. هرگاه تعارض خانوادگي بر سر موضوعي خاص شکل ميگيرد، دين و مذهب ميتواند با مفاهيم معنوي، ارزشهاي مذهبي مشترک و تأکيد بر مفاهيمي مانند تقدس ازدواج، اختلافنظر افراد را تعديل کند و مسير حل تعارضات زناشويي را هموار سازد (هراتيان و ديگران، 1394).
دين انسجام بخش روابط خانواده، محور تصميمگيريها، بازدارنده از انحراف و ايجادکنندة معنا و فلسفهاي براي زندگي است. دين و سبک زندگي ديني ميتواند از طريق ايجاد باورها و ارزشهاي يکسان در ميان اعضاي خانواده به کاهش تعارضات و افزايش همبستگي ميان اعضا کمک کند. ايمان مذهبي از طريق ايجاد سلامت رواني در زوجين و ايجاد ويژگيهايي مانند صبر، گذشت و تعهد خانوادگي در آنها به ايجاد روابط همدلانه ميان زوجين کمک ميکند (کاظميان و ديگران، 1392). دين و مذهب ميتواند بر ديدگاه فکري و ارزشي همسران تأثير بگذارد؛ زيرا ارزشهاي مذهبي بر ديدگاه زوجها دربارة اهداف ازدواج و ميزان توافقي که هريک از آنها بر موضوعات خاص دارند، اثر ميگذارد (پارگامنت و ماهوني، 2005). همچنين احتمال اينکه افراد ديندار، ازدواج خود را داراي کيفيت معنوي ببينند و به همين دليل اهل گذشت و فداکاري باشند، بيشتر است. هرگاه تعارض خانوادگي بر سر موضوعي خاص شکل ميگيرد، مذهب ميتواند با مفاهيم معنوي، ارزشهاي مذهبي مشترک و تأکيد بر مفاهيمي مانند تقدس ازدواج، اختلافنظر افراد را تعديل کند و مسير حل تعارضات زناشويي را هموار سازد (هراتيان و ديگران، 1394). خداباوري، تقوامداري و معنويت نقش بسيار مهمي در مسئوليتپذيري و تعهد زناشويي همسران ايفا ميکند (ماهوني، 2010). هنگامي که همسران رويدادهاي زندگي را بامعنا و داراي اهميت معنوي درک ميکنند، رضايت زناشويي بيشتر و تعارضات کمتري تجربه ميکنند و بهتر ميتوانند مشکلات موجود در رابطة زناشويي را حل کنند (ماهوني و پارگامنت، 2001). بنابراين بر اساس تحليلي که صورت گرفت، خانوادههاي طلاب که معمولاً از سبک زندگي اسلامي برخوردارند و به مسائل ديني پايبند هستند و از آنها در زندگي خود بهره ميبرند از تعارضات پاييني برخوردارند.
نتايج اين پژوهش گامي است در آسيبشناسي عوامل زمينهساز اختلاف و تعارض بين همسران و در نتيجه جدايي و طلاق آنها که ميتواند مورد استفادة برنامهريزان کلان و خرد سازماني و تربيتي براي تحکيم خانواده و جلوگيري از افزايش ميزان ناسازگاري و طلاق قرار بگيرد. همچنين نتايج اين پژوهش ميتواند براي هدفگذاري بستههاي آموزش خانواده و همسران جوان در اتخاذ سبک زندگي اسلامي و برنامههاي اخلاقي و معنوي باشد. پيشنهاد ميشود در برنامهريزي براي طرحهاي درماني و مشاورة همسران، به سبک زندگي افراد توجه کافي شود. همچنين بر اساس نتايج بهدستآمده در اين پژوهش بر روي مؤلفههاي تعارضات زناشويي، هرچند کم، اما «واکنشهاي هيجاني» و «کاهش ارتباط موثر» نسبت به ساير خردهمقياسها تا حدودي بيشتر ميباشد. پيشنهاد ميشود که نهادهاي حوزوي در برنامههاي آموزشي و تربيتي خود به طلاب و خانوادههاي آنها به افزايش ارتباط مؤثر و کاهش واکنشهاي هيجاني توجه داشته باشند.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
- احمدی، خدابخش و دیگران (1385). مقایسة اثربخشی دو روش مداخلهای تغییر شیوة زندگی و حل مشکل خانوادگی در کاهش ناسازگاری زناشویی. تازهها و پژوهشهای مشاوره، 9(17)، ۹ـ۳۸.
- اخوی ثمرین، زهرا و خزاعی، سمانه (1399). نقش سبک زندگی در سلامت جسمی و روانی افراد. اولین همایش ملی آسیبشناسی روانی. اردبیل. https://civilica.com/doc/1151579
- آرمند، محمدعلی و رسولینژاد، سیدپویا (1394). بررسی رابطة سبک زندگی اسلامی با نشاط اجتماعی و رضایت از زندگی شهر یزد. همایش ملی سبک زندگی، نظم و امنیت. زنجان. https://civilica.com/doc/399981.
- بارون، رابرت و دیگران (1389). روانشناسی اجتماعی. ترجمة یوسف کریمی. تهران: روان.
- برجعلی، احمد و دیگران (1397). بررسی رابطة بین سبک زندگی اسلامی با رضایت زناشویی با واسطهگری خوشبینی. مطالعات اسلام و روانشناسی، 12(22)، ۴۳ـ۶۲.
- پریسوز، اعظم و زارعی، اقبال (1394). بررسی تأثیر آموزش سبک زندگی اسلامی بر رضایت زناشویی زوجین مستعد طلاق. اولین کنگرة ملی خانوادة سالم، انجمن مشاورة ایران. دانشگاه شهید چمران. https://www.sid.ir/paper/877572/fa.
- پیرساقی، فهیمه و دیگران (1394). تعارضهای زناشویی؛ نقش سبکهای دفاعی و طرحوارههای هیجانی. روان پرستاری، 1(1)، 59ـ69.
- تبریزی، مصطفی و دیگران (1389). فرهنگ توصیفی خانواده و خانواده درمانی. تهران: فراروان.
- ثنایی ذاکر و دیگران (1387). مقیاسهای سنجش خانواده و ازدواج. تهران: بعثت.
- جمالی، فاطمهسادات و اسلمی، الهه (1400). نقش واسطهای خودتمایزیافتگی، در رابطة بین سبک زندگی و تحمل پریشانی با تعارضات زناشویی زنان شاغل. روانشناسی زن، 6(2)، 46ـ63.
- حسینی کامکار، الناز و دیگران (1392). اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی در ارتقای سلامت روان و حل تعارضات زوجین با ناسازگاری زناشویی. نسیم تندرستی، 2(2)، 41ـ49.
- خدایاریفرد، محمد و دیگران (1386). رابطة نگرش مذهبی با رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متأهل. خانوادهپژوهی، 3(2)، 611ـ620.
- درب اصفهانی، فریده و دیگران (1397). همبستگی بین سبک زندگی اسلامی با رضایت از زندگی و سلامت روان. سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، 2(3)، ۱۳۱ـ۱۳۵.
- درویشی، شهناز (1394). بررسی رابطة سبکهای حل تعارض و سبک زندگی با صمیمیت زناشویی زوجین شاغل آموزش و پرورش شهرستان قشم. پایاننامة کارشناسی ارشد. هرمزگان: دانشکدة روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه هرمزگان.
- زبیدی، مرتضی (1414ق). تاج العروس من جواهر القاموس. بیروت: دارالفکر.
- سالاریفر، محمدرضا و دیگران (1392). روانشناسی اجتماعی با نگرشی به منابع اسلامی. تهران: سمت.
- سلمآبادی، مجتبی و دیگران (1394). بررسی ارتباط سبک زندگی اسلامی با سلامت روان دانشجویان دانشگاه بیرجند. دین سلامت، 3(1)، ۱ـ۱۰.
- شمسالدینی، علی (1397). بررسی اثربخشی آموزش گروهی سبک زندگی سالم بر رضایت از زندگی در زوجین دارای طلاق عاطفی شهر کرمان. سومین کنفرانس توانمندسازی جامعه در حوزة علوم انسانی و مطالعات روانشناسی. تهران.
- صدیقی، اکرم و دیگران (1394). بررسی رابطة بین جهتگیری مذهبی با رضایت زناشویی زوجین شهر قم. مجلة دانشگاه علوم پزشکی سبزوار، 22(6)، 965ـ971.
- صیامی، مسعود و دیگران (1396). مقایسة سبک زندگی و سلامت روانی در دبیران تربیت بدنی و سایر دبیران شهرستان بیرجند. اصول بهداشت روانی، 19(6)، ۶۴۱ـ۶۴۷.
- طریحی، فخرالدین بن محمد (1375). مجمع البحرین. تهران: مرتضوی.
- غباری بناب، باقر (1380). مطالعاتى در قلمرو مشترک دین و روانشناسی. روششناسی علوم انسانی، 7(29)، 98ـ109.
- فاتحیزاده، مریم و دیگران (۱۳۹۵). مدیریت تعارضهای زناشویی با رویکرد حل مسئله از منظر مشاورة خانواده و اسلام. مطالعات راهبردی زنان، 19(74)، ۶۷ـ۹۵.
- فانی، حجتاله و فانی، معصومه (1394). رابطة بین تعارضات زناشویی والدین با رشد قضاوت اخلاقی و رضایت از زندگی دانشآموزان دختر. زن و جامعه، 6(4)، 59ـ76.
- فعالی، محمدتقی (1397). نسبتسنجی سبک زندگی اسلامی با دانش اخلاق و مفاهیم ارزشی. پژوهشنامة اخلاق، 11(42)، 133ـ152.
- قربانی، نادیه و دیگران (۱۳۹۶). بررسی سبک زندگی اسلامی با سلامت روان زنان هیئت علمی دانشگاههای شهر تهران. پژوهشنامة سبک زندگی، 3(۲)، ۶۱ـ۷۸.
- کاظمیان، سمیه و دیگران (1392). طراحی الگوی آموزشی حل تعارض خانواده: بر مبنای دیدگاه انسانشناسانة آیتالله جوادی آملی. فرهنگ مشاوره و رواندرمانی (ویژهنامه سبک زندگی)، 4(13)، 11ـ34.
- کجباف، محمدباقر و دیگران (1390). رابطة سبک زندگی اسلامی با شادکامی در رضایت از زندگی دانشجویان شهر اصفهان. روانشناسی و دین، 4(4)، 61ـ74.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- لانگ، لین ال. و یانگ، مارک ای (1392). مشاوره و درمان مسائل زن و شوهری: مشاوره و رواندرمانی برای مشکلات زوجها. ترجمة علیمحمد نظری و دیگران. تهران: آوای نور.
- لهساییزاده، عبدالعلی و دیگران (1392). بررسی عوامل مرتبط با تعارض زناشویی در شهر شیراز. علوم اجتماعی، 7(4)، ۱ـ۱۸.
- منصوریان، محمدکریم و فخرایی، سیروس (1386). تحلیل جامعهشناختی تعارضات همسران در خانوداههای شهر شیراز. تحقیقات زنان، 1(1)، ۷۵ـ۱۱۳.
- موسوی، سیدهفاطمه و قلینسب قوجهبیگلو، رقیه (1398). نقش حمایت عاطفی و خودتعیینگری در پیشبینی تعارضات زناشویی زنان متأهل. مطالعات زنان و خانواده، 7(1)، ص51ـ71.
- مولوی، محمدحسین (1394). مهارتهای غیرکلامی مؤثر در حل تعارضهای زوجین از دیدگاه آیات و روایات. پایاننامة کارشناسی ارشد. قم: مؤسسة اخلاق و تربیت.
- میرشمشیری، مرجان و دیگران (1394). بررسی رابطة بین احقاق جنسی و تعارضات زناشویی در زنان. تحقیقات علوم رفتاری، 13(2)، 155ـ164.
- نیکویی، مریم و سیف، سوسن (1384). بررسی رابطة دینداری با رضایتمندی زناشویی. تازهها و پژوهشهای مشاوره، 4(13)، 61ـ79.
- هراتیان، عباسعلی و دیگران (1394). رابطة پایبندی مذهبی و تعارض زناشویی و تفاوت آنها در میان زوجین. پژوهشنامة اسلامی زنان و خانواده، 3(2)، ۱۰۱ـ۱۱۷.
- الهربی، مطهره و سهرابی، نادره (1395). پیشبینی سازگاری و تعارضات زناشویی بر اساس سبک زندگی. سومین کنفرانس بینالمللی روانشناسی، علوم تربیتی و سبک زندگی. مشهد. https://civilica.com/doc/593684.
- هوشمندی، رودابه و دیگران (1400). شناسایی و سنجش عوامل محوری و پیرامونی تعارضات زناشویی در جمعیت فارسی زبان (مطالعه ترکیبی). خانواده درمانی کاربردی، 2(4)، ۳۸۳ـ۴۰۶.
- یعقوبی سربالا، حسن و دیگران (1397). رابطة ابعاد دینداری و جهتگیری دینی با رضایت زناشویی. اسلام و پژوهشهای روانشناختی، 4(9)، 159ـ182.