کارآمدی آموزش معنویت با رویکرد اسلامی در کاهش اضطراب وجودی
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
تغييرات عظيم جهان صنعتي، تأثيرات ژرفي بر روابط و تغيير سبک زندگي انسانها داشته است. اين تغييرات در دورهاي کوتاه، موجب عدم قطعيت و ابهام در افراد شده و اين امر خود، در زمينه افزايش اضطراب، سردرگمي نقشها و آسيبپذيري آنها نقش داشته است (غلامي و بشليده، 1390). بهگونهايکه از بزرگترين مشكلات عصر حاضر، دلهره و اضطراب و به دنبال آن، تهي بودن است، معني تهي بودن انسان، خالي بودن فرد از احساس و توانايي احساسي نيست، بلكه به معناي ايستا بودن و بيخاصيت بودن است (مي، 1392، ص 25). رويکردهاي مختلف، خاستگاه اضطراب را به عوامل متفاوتي نسبت دادهاند. اسلام، ضعف ايمان، دوري از ياد خدا و ازخودبيگانگي انسان را، منشأ اضطراب و استرس معرفي ميکند (طه: 124؛ رعد: 28؛ بقره: 38؛ زمر: 22؛ طباطبائي، 1371، ج 8، ص 346؛ مکارم شيرازي، 1374، ج 13، ص 328). رويکرد وجودگرايي، خاستگاه اضطراب را مسائل هستيشناسي، نيازهاي پاسداشتِ وجود خود و نگرانيهاي نهايي تشکيلدهنده روانپويههاي وجودي، چون مرگ، تنهايي و بيمعنايي ميداند، که اضطراب را فراميخوانند (مي، 1392، ص 32). هنگاميكه انسان از روزمرگيها فارغ و اشتغالاتش به امور جزيي كم و يا اساساً از بين ميرود، در اين هنگام، اگر به عالم و به موجودات توجه کند، در او، ابتدا حالت دروني «سرگشتگي» و سپس، نوعي حالت تشويش و اضطراب ايجاد ميشود. اين تشويش و اضطراب، از نوع تشويش و اضطرابي نيست كه در فرد براي امور مادي و جزيي روي ميدهد، بلکه ناشي از رابطه انسان با وجود و عالم است. اين حالت را، كه همراه با درك و تشويش و اضطراب است، «اضطراب وجودي» (Existential Anxiety)، ميناميم (نورعليزاده و جانبزرگي، 1389). مي، معتقد است: همه انسانها يک آگاهي کاملي از وجود خود دارند و به دليل همين آگاهي، ميدانند وجود پايان يافتنياست. بنابراين، عواملي که اين وجود را تهديد ميکند، اضطرابزاست (مي، 1392، ص 16). به اعتقاد کرکگارد، زماني که ما انسانها ارزشهايمان مورد تهديد قرار ميگيرد، در نتيجه آن به از بين رفتن وجود تهديد ميشويم (کرکگارد، 1980). البته بوگنتال معتقد است: هر تجربهاي به هر شيوهاي موجب ترس و ايجاد اضطراب شود، به نحوي ميتواند موجب تهديد وجود گردد (بوگنتال، 1965). اضطراب وجودي احساس نگراني از اين موضوع است که انسان در جهان تنها و بيپناه است و بايد با پديده مرگ خود و اطرافيانش دست و پنجه نرم کند، همراه با احساس پوچي و يأس ناشي از بيمعنا بودن و بيهدف بودن زندگي (کلينبل، 1965)، سه نوع تهديد مختلف موجب بروز اضطراب وجودي ميشوند: مرگ و نيستي، تهي شدن از معني (پوچي)، و گناه و تقصير (مرعشي، 1390، ص 14). پژوهشگران بر اين عقيدهاند که اضطراب وجودي در جوانترها در حال گسترش است (برمن، 2006)؛ زيرا دوران نوجواني از مهمترين و در عين حال آشفتهترين و پيچيدهترين مراحل حيات است. مسائل و دشواريهاي ناشي از بلوغ و جواني، بهگونهاي است که ميتوان نوجواني را دوران بحران و فشار ناميد (نريماني و همکاران، 1391). دورهاي که با بروز تغييرات گوناگون در زمينههاي متعدد همراه است، و يکي از بحرانيترين ادوار زندگي به حساب ميآيد؛ زيرا به همراه تحولات جسماني، يک سلسله دگرگونيها در احساسات، تمايلات فرد به وجود ميآيد. از آن جمله ميتوان، به عدم تعادل و بيثباتي، زودرنجي و مأيوس شدن در مقابله با ناکاميها اشاره کرد (مصطفايي و بشيريان، 1391) در اين ميان، دانشآموزان دبيرستاني که بالغ بر دو ميليون نفر ميباشند، به عنوان متصديان آينده جامعه از اهميت ويژهاي برخوردارند. بررسي مشکلات و اقدام براي رفع آنان، انعکاس بسيار مثبتي بر کارکرد جامعه خواهد گذاشت (پرتواعظم و همکاران، 1388). باتوجه به اينکه فرايند «هويتيابي» در يک نوجوان زماني به هدف ميرسد که نوجوان بتواند بگويد: «من کيستم» و رويکرد او متوجه آينده باشد، نوجوان به اين هدف نائل نميشود، مگر آنکه به نظام ارزشي، مذهب و عقايد سياسي و اهداف حرفهاي متعهد شود و در رابطه با زندگي خود، شروع به ايجاد يک فلسفه کند (شکرکن و همکاران، 1380). از سوي ديگر، ازآنجاكه امور جامعه در آينده به نوجوانان فعلي محول خواهد شد، مسئوليتهاي حساس و خطير اجتماعي بر عهده دختران امروز خواهد بود و هريک نقش يکي از اعضاي مهم خانواده را ايفا نموده، پرورش فرزندان و نسلهاي بعدي توسط آنها صورت ميگيرد. همچنين طبق پژوهشهاي پيشين، بحران هويت در دانشآموزان دختر، بيش از پسر بوده است. در صورت عدم شناسايي مشکلات و ناراحتيهاي روحي و رواني در دوره نوجواني، عواقب ناگواري براي نسلهاي بعدي و جامعه پيش خواهد آمد (دهشيري، 1384).
اهميت معنويت و رشد معنوي در زندگي انسان، در چند دهه گذشته به صورت روزافزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت رواني را به خود جلب کرده است. تا جايي که سازمان بهداشت جهاني، در تعريف ابعاد وجودي انسان، به ابعاد جسماني، رواني، اجتماعي و معنوي اشاره ميکند (امينيجاويد، 1392، ص 11). عدم توجه به بعد معنوي و خودشناسي در زندگي نوجوانان، طبق نظر نظريهپردازان و پژوهشهاي صورت گرفته، مانع رشد و شکوفايي آنان ميشود (وست، 1388، ص 36). در فرهنگ قرآن و حديث، خاستگاه و جايگاه سلامت معنوي، «قلب» است. البته نه قلب صنوبري و جسمي، بلکه حقيقت قلب که با تعابيري چون روح، نفس، شخصيت و امثال آن تقريباً هممعني ميباشد (اژدريفرد و همکاران، 1389). براي کاهش اضطراب و جلوگيري از پيامدهاي آن، شيوههاي متعدد درمانگري و مقابله با اضطراب شکل گرفتهاند. در اين ميان، شيوههاي معنوي تأثيرات مثبتي را به جا گذاردهاند (ابوالقاسمي، 1391). ريچاردز و برگين (2005)، دلايل زير را براي استفاده از درمان معنوي بيان داشتهاند:
1. مذهب، يكي از ابعاد جدانشدني مراجعان و مشاوران است كه در فرهنگهايِ مختلف به انحاء گوناگون ديده شده است.
2. در صورتِ پيدا كردنِ مهارت در درمانِ معنوي و مذهبي، رواندرمانگران اعتماد مراجعان مذهبي خود را بهتر كسب ميكنند و راحتتر با ايشان همدلي ايجاد ميكنند.
3. از نظر اخلاقي، وظيفه مشاوران و رواندرمانگران است كه در مورد مراجعان مذهبي، بتوانند شايستگي و توانمندي خود را در درمانهاي معنوي و مذهبي بالا ببرند.
4. احراز شايستگي در ابعاد معنوي و مذهبي به مشاوران و رواندرمانگران كمك ميكند كه منابعِ موجود در رشد معنويت را در جامعه تشخيص داده و از آنها براي درمان و شكوفايي مراجعان خود كمك گيرند. اين منابع، در فرهنگهاي مذهبي شامل رفتن به زيارتگاهها، عبادتگاهها، انجام مراسم مذهبي جمعي و پيوند دادن فرد بيپناه به خدا با توسل به ذكر و دعا به وفور يافت ميشود. علاوه بر موارد فوق، كه توسط ريچاردز و برگين (2005) بيان شدهاند، همانطور كه در عرفانِ اسلامي (مثلاً مولوي) يا در روانشناسي ناخودآگاه، به روشني نشان داده شده است، انسان ذاتاً و فطرتاً موجودي معنوي و مذهبي است. تا زماني كه اين بُعدِ معنوي فرد به ساختار رواني او پيوند نخورد و با آن منسجم و يكپارچه نگردد، درمانِ واقعي او صورت نميگيرد (يعقوبي و همکاران، 1391).
پژوهشهاي صورتگرفته در رابطه با اضطراب و معنويت اندک ميباشد. با وجود اين، يافتههاي پژوهشهاي موجود در اين زمينه، حاکي از ارتباط بين معنويت و سازههاي مذهبي و معنوي و اضطراب است. به عنوان نمونه، پژوهشهاي کسبير (2009) نشان داد که درک تقدس و روحانيت، که خود شامل تعالي يعني درک يک حقيقت بزرگتر و والا در وراي ظاهر و غايتگرائي يعني درک ارزش و مقصدي نهايي ميباشد، به افراد کمک ميکند تا اضطراب وجودي خود را کنترل کنند. او در يک پژوهش تجربي، نشان داد کساني که اعتقاد آنها به يک وجود مقدس و يک حقيقت برتر در وراي ظواهر مادي و وجود غايتي براي هستي، تقويت ميشود، در هنگامي که به ياد مرگ خود ميافتند، در مقايسه با گروه کنترل، کمتر دچار اضطراب وجودي ميشوند. در برخي پژوهشها هم به اعتقاد به خدا و اضطراب مرگ همبستگي منفي ياد شده است. هاردينگ و همکاران (2005)، تمپلر و راف (1975) اوشمن (1984)، تورسن (1911)، در پژوهشهاي خود به اين نتيجه دست يافتند که بين ترديد نسبت به زندگي اخروي، با اضطراب وجودي رابطه مثبت و معنادار و بين اعتقاد به زندگي اخروي و اضطراب مرگ رابطه منفي و معنادار وجود دارد (هنري، 2010). جهتگيري مذهبي دروني، بر کاهش اضطراب وجودي و رگه اضطرابي مؤثر است (اشريو نيجر و ادلشتاين، 2004). اژدريفرد و همکاران (1389)، در پژوهش خود به اين نتيجه دست يافتند که آموزش عرفان و معنويت، در افزايش سلامت روان و بهبود عملکرد جسماني و عملکرد اجتماعي و کاهش اضطراب و افسردگي دانشآموزان تأثير دارد. بوالهري و همکاران (1391)، نشان دادند که کارآمدي آموزش معنويت به شيوه گروهي در سطح معناداري در کاهش افسردگي زنان مبتلا به سرطان سينه مؤثر بوده است. همچنين کارآمدي آموزش معنويت موجب بهبود سلامت معنوي اين بيماران گرديده است. در پژوهش مرعشي و همکاران (1391)، با موضوع تأثير آموزش هوش معنوي بر بهزيستي روانشناختي، اضطراب وجودي و هوش معنوي صورت گرفت. يافتههاي پژوهش نشاندهنده تأثير آموزش هوش معنوي بر کاهش اضطراب وجودي است. غلامي و بشليده (1390)، در پژوهشي با عنوان «اثربخشي کارآمدي آموزش معنويت بر زنان مطلقه»، به اين نتيجه رسيدهاند که کارآمدي آموزش معنويت بهطور معناداري ميزان سلامت عمومي زنان مطلقه را افزايش داده است. غباريبناب و همكاران (1388) نيز در پژوهش خود به اين نتيجه دست يافتند که دانشجويان با سبک دلبستگي ايمن به خدا، اضطراب وجودي کمتري را از خود نشان ميدهند. با توجه به پژوهشهاي انجامشده، انتظار ميرود آموزش کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي، بتواند موجب کاهش اضطراب وجودي در دانشآموزان گردد.
در اهميت و ضرورت اين تحقيق، بيان اين نکته لازم است که در جامعه ايراني و اسلامي ما، بسياري از رفتارها در زندگي فردي و اجتماعي افراد، مستقيم يا غيرمستقيم متأثر از آموزهها و باورهاي ديني بوده و اغلب با آن نيز ارزيابي ميشود. با توجه به اينکه اسلام مبناي مناسبات اجتماعي قرار گرفته است (رضايي و همکاران، 1391)، اين پژوهش قصد دارد آثار و نتايج مذهب و معنويت را در زندگي روحي رواني و اجتماعي دانشآموزان مورد بررسي قرار داده، با روشن شدن نقش دين و مذهب در تمامي ابعاد زندگي، آن را روشي براي درمان مشکلات روحي و رواني نشان دهد (مرعشي و همکاران، 1391). با توجه به بررسيهايي که در اين تحقيق صورت گرفت، مشاهده گرديد که متأسفانه سطح معنويت و آموزشهايي بر اين محور در دختران دبيرستاني اندک و نامناسب است. ازاينرو، نياز به اينچنين پژوهشهاي ضروري مينمايد. با توجه به کمبود پژوهش ميداني مرتبط و وجود پژوهشهاي تجربي اندک در حوزه هستينگري، و نيز اهميت فوقالعاده اين موضوع اضطراب وجودي در آسيبشناسي رواني، و مطالعات اندک داخلي و خارجي درباره تأثير کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي، ضروري است در اين زمينه پژوهشي صورت پذيرد. بنابراين، با هدف پاسخگويي به اين پرسش که آيا کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي در کاهش اضطراب وجودي مؤثر است يا خير، بر آن شديم تا پژوهشي با هدف بررسي کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي در کاهش اضطراب وجودي را انجام دهيم.
روش پژوهش
طرح اين پژوهش، از نوع طرحهاي نيمهآزمايشي، پيشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه آماري شامل همه دانشآموزان دختر سال اول متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصيلي 93-1392 بود که با روش نمونهگيري خوشهاي يک دبيرستان انتخاب و از جمعيت 120 نفري دانشآموزان سال اول دبيرستان مذکور، تعداد 30 نفر که نمرة اضطراب وجودي زير خط برش را در مقياس اضطراب وجودي گود (1974) کسب کردند انتخاب شده و در دو گروه 15 نفري آزمايش و کنترل گمارش شدند.
پس از تقسيم تصادفي آزمودنيهاي شرکتکننده در گروه آزمايش و کنترل، بر اساس مداخلات روانيـ معنوي ريچاردز و برگين (2005)، پنج جلسه 90 دقيقهاي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي براي گروه آزمايش برگزار گرديد. در گروه کنترل، هيچ مداخلهاي صورت نگرفت. هر دو گروه، يک بار پيش از مداخله آزمايشي و يک بار هم پس از پايان مداخلات مقياس اضطراب وجودي را تکميل کردند.
نتايج با استفاده از آزمون تحليل کوواريانس تکمتغيره، مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. شرح جلسات در پيوست آمده است.
ابزارهاي پژوهش
مقياس اضطراب وجودي گود و گود: اين مقياس 32 مادهاي، توسط گود وگود (1974) ساخته شده که گنجي در سال 1388 آن را به فارسي ترجمه نمود. هالت (1994)، روايي اين مقياس را با همبسته کردن با آزمونهاي هدفمندي در زندگي، پيگردي اهداف معرفتي و افسردگي محاسبه کرد. يافتههاي پژوهش هالت (1994) نشان داد که اين مقياس روايي همگرا و واگراي مطلوبي دارد و همبستگي نمره مقياس اضطراب وجودي با ترکيب نمره سه مقياس پيشگفته 66/0 بود. اين مقياس، در پژوهش نورعليزاده ميانجي و جانبزرگي (1389)، به روش آلفاي کرونباخ اعتباريابي گرديده که ضريب آلفاي خوبي برابر 88/0 به دست آمد.
يافتههاي پژوهش
جدول 1. آمارههاي توصيفي متغير اضطراب وجودي در مراحل پيشآزمون و پسآزمون
گروه پيشآزمون پسآزمون
ميانگين انحراف استاندارد ميانگين انحراف استاندارد
آزمايش 78/19 05/4 78/12 14/6
کنترل 78/18 23/5 56/17 24/6
همانطور که در جدول 1 نشان ميدهد ميانگين نمرات اضطراب وجودي گروه آزمايش در مرحله پيشآزمون برابر 78/19 است. اين مقدار، پس از مداخله درماني در مرحله پسآزمون به 78/12 کاهش پيدا کرده است. در گروه کنترل، ميانگين نمرات اضطراب وجودي در مرحله پيشآزمون 78/18 است که در مرحله پسآزمون به 56/17 کاهش پيدا کرده است.
جدول 2. آزمون لوين براي همساني واريانسها در متغير اضطراب وجودي
سطح معناداري Fنسبت درجه آزادي کامل درجه آزادي(1) متغير
20/0 77/1 16 1 اضطراب وجودي
همانطور که در جدول 2 مشاهده ميشود، نتايج آزمون همنگي واريانسهاي گروههاي آزمايش و کنترل در رابطه با متغير وابسته نشان ميدهد که نسبت پيشآزمون و پسآزمون متغير اضطراب وجودي معنادار نيست. بنابراين، واريانسهاي گروه آزمايش و گروه کنترل يکسان است. اين يافته، به پژوهشگر اجازه ميدهد تا فرض کند که واريانسها برابر هستند.
جدول 3. خلاصه نتايج تحليل کوواريانس کارآمدي آموزش معنويت در کاهش اضطراب وجودي در دو گروه آزمايش و گروه کنترل
متغير درجه آزادي ميانگين مجذورات F سطح معناداري مجذور ايتا
پيشآزمون 1 98/477 80/52 001/0 77/0
گروه 1 157 34/17 001/0 53/0
طبق نتايج مندرج در جدول 3، مقدار F در اين آزمون براي گروهها 34/17 ميباشد که در سطح 001/0P< معنادار است. اين بدان معناست که بين گروه آزمايش و گروه کنترل، از لحاظ اضطراب وجودي تفاوت معنيداري وجود دارد؛ يعني آموزش کارآمدي آموزش معنويت در کاهش اضطراب وجودي تأثير معناداري داشته است. بنابراين، ميتوان گفت: برنامه آموزش کارآمدي آموزش معنويت موجب تغيير در اضطراب وجودي دانشآموزان در گروه آزمايش شده است.
بحث و نتيجهگيري
نتايج پژوهش نشان داد که آموزش معنويت با رويکرد اسلامي، ميتواند در کاهش اضطراب وجودي تأثير داشته باشد. اضطراب مستلزم مفهوم ناايمني يا تهديدي است که فرد منبع آن را به روشني درک نميکند (دادستان، 1376، ج 1، ص 61). اضطراب وجودي، از جمله اضطرابهاي بنيادي و پايهاي است که ميتواند منبعي براي بيماريهاي رواني باشد (نورعليزاده ميانجي و جانبزرگي، 1389). امروزه نيز طيف وسيعي از درمانگران براي بارور كردن رواندرماني و افزايش اثربخشي آن، راهكارهاي ديني و معنوي با نظريهها و روشهاي علمي رواندرماني در چارچوب مذهب قرار ميدهند؛ زيرا مفاهيمي مانند وجدان، آگاهي، عهد و پيمان، مثبتانديشي، نوعدوستي، عشق، اعتراف، تنوير افكار و...، كه در اديان اهميت بسزايي دارند، عميقاً در رواندرماني تأثيرگذارند (هادي و جانبزرگي، 1388) و علائق مذهبي و باورهاي ديني در کاهش يا رفع بيماريهاي مختلف روحي و جسمي نقش بسزايي دارند. منظور از کارآمدي آموزش معنويت، درمان آلام و رنجهاي دروني و رواني انسان از طريق امور متعالي و ماوراءالطبيعي است. از اين نظر، نگرشي تازه به يکي از کارکردهاي گوناگون دين است (رودگر، 1388).
از سوي ديگر، برخي بر اين اعتقادند که هرگاه انسانِ دردمند، از ديگران براي درمان و تسکين دردهاي بدني يا رواني خويش مأيوس ميگردد، و درمانهاي کلاسيک نميتوانند به او بهبودي ببخشند، کمک خواستن از ايمان و باور ديني، تنها راهي است که براي رهايي از اضطراب، افسردگي و دردهاي جانکاه براي وي باقي ميماند (تبرائي و همکاران، 1387). معنويت از ديدگاه اسلام، پويا، کارآمد، رشددهنده، خلاقيتزا، و مولد خواهد بود و در هيچ ساحتي، انسان را تنها رها نميکند و داراي محدوده وسيع و قلمرو جامع و کامل است، سرچمشه زندگي سعادتمند و ريشه فرهنگ و تمدن الهي ـ انساني است و معنادهنده به همه ابعاد عبادي – اجتماعي و حيات فردي و جمعي ميباشد (رودگر، 1388). از اهداف بسيار مهم اسلام، رها ساختن انسان از پوچگرايي، ارائه تصويري روشن و با معنا از زندگي و حيات جاودان، تحريک به سوي گام برداشتن در مسيري هدفمند و معنادار و رسيدن به رشد، تعالي و خوشبختي است (نورعليزاده ميانجي و جانبزرگي، 1389).
اساساً از اهداف عمدة دين، رها ساختن انسانها از چنگال پوچگرايي «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون: 115) و «وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَما بَيْنَهُما باطِلاً» (ص: 27) و گرداب ترس از تنهايي: «ان اوحشتم الغربه آنسهم ذکرک»؛ راهنمايي آنها در گام برداشتن در مسير زندگي هدفمند، بامعنا و درست، رساندن به تعالي و خوشبختي است: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ» (انشقاق: 6)، مرگ در نظر افراد باايمان پايان زندگي نيست: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلي عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (جمعه: 8)، بلکه وسيله رجعت به سوي پروردگار و رسيدن به رستگاري است: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» (عنكبوت: 57)؛ و مصيبت، درد و رنج زندگي دنيوي با اتکاي الهي شيرين و با معناست: «ان صبت عليهم المصائب لجئو الي الاستجاره بک علما بان ازمّه الامور بيدک و مصادرها عن قضائک». در حقيقت، قرآن در آيات اعتقادي خود، اصل معناداري زندگي، و در آيات احکام و اخلاقي، راه روش زندگي معنادار است: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدي لِلْمُتَّقِينَ» (بقره: 2)؛ در احاديث هم، که از اهلبيت به ما رسيده، آمده است، «رحم الله من عرف نفسه و علم من اين و في اين و الي اين» (نقوي قايني خراساني، 1292، ج 5، ص 336)؛ خدا رحمت کند کسي را که خودش را ميشناسد و ميداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا ميخواهد برود. همچنين وقتي از امام جواد، در مورد ترس مسلمانان آن زمان از مرگ سؤال شد، فرمودند: «چون بدان جهل دارند، پس آن را ناخوشايند ميدارند، و اگر آن را ميشناختند و از دوستان خداوند بودند بدان محبت ميورزيدند و ميدانستند که آخرت براي آنان از دنيا بهتر است» (صدوق، 1406ق، ج 9، ص 290).
تصويري که ما از دنيا و خودمان داريم، تا حد زيادي در ابتلا يا مصونيت از اضطراب، نقش دارد. اگر دنيا را پوچ و بيهدف بدانيم و معتقد باشيم که انسان، بيهدف به دنيا آمده و روزي خواهد مُرد، در اين صورت، نميتوان تصوير درستي از زندگي و جهان داشت. افرادي که تصورشان از جهان اينگونه است، وقتي در موقعيتهاي سخت و دشوار زندگي قرار ميگيرند، به شدت، خود را درمانده و ناتوان احساس ميکنند و چشم اميد به هيچ نيرويي ندارند که بتواند آنها را ياري رساند. تحقيقات تجربي نيز نشان داده است که ميزان اضطراب و افسردگي در افراد غيرمذهبي، به مراتب، بيش از افراد مذهبي است. همچنين افرادي که از نظر مذهبي، ضعيفترند و ايمان سطحي دارند، نسبت به افرادي که از ايمان قويتري برخوردارند، بيشتر در معرض اختلالات رواني و اضطراب و افسردگياند. سازمان جهاني بهداشت، با توجه به نتايج تحقيقات انجامشده در سال 1989 توسط پژوهشگران خود، رسماً اعلام نمود که بايد از توانمندي و ظرفيت باورهاي ديني و اعتقادي افراد در پيشگيري و درمان اضطراب و ارتقاي سلامت رواني آنان بهرهگيري شود (شجاعي، 1383).
اين پژوهش، با هدف بررسي کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي بر اضطراب وجودي دانشآموزان دختر سال اول متوسطه انجام گرفت. نتايج نشان داد که کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي بر کاهش اضطراب وجودي ميباشد. اين يافته، با نتايج پژوهش غباريبناب و همكاران (1388)، اژدريفرد و همکاران (1389)، مرعشي و همکاران (1391)، کسبير (2009)، هاردينگ و همکاران (2005) تمپلر و راف (1975)، اوشمن (1984)، تورسن (1911) و اشريو نيجر و ادلشتاين (2004)، همسو ميباشد.
غباريبناب و همكاران (1388)، در پژوهش خود به اين نتيجه دست يافتند دانشجوياني که سبک دلبستگي ايمن به خدا دارند، اضطراب وجودي کمتري را نشان ميدهند. اژدريفرد و همکاران(1389)، در پژوهش خود به اين نتيجه دست يافتند که آموزش عرفان و معنويت، در افزايش سلامت روان و بهبود عملکرد جسماني و عملکرد اجتماعي و کاهش اضطراب و افسردگي دانشآموزان تأثير دارد. در پژوهش مرعشي و همکاران (1391)، با موضوع تأثير آموزش هوش معنوي بر بهزيستي روانشناختي، اضطراب وجودي، و هوش معنوي صورت گرفت. يافتههاي پژوهش نشاندهنده تأثير آموزش هوش معنوي بر کاهش اضطراب وجودي است. غلامي و بشليده (1390)، در پژوهشي با عنوان «اثربخشي کارآمدي آموزش معنويت بر زنان مطلقه» به اين نتيجه رسيدهاند که کارآمدي آموزش معنويت، بهطور معناداري ميزان سلامت عمومي زنان مطلقه را افزايش داده است. پژوهشهاي کسبير (2009)، نشان داد که درک تقدس و روحانيت، که خود شامل تعالي يعني درک يک حقيقت بزرگتر و والا در وراي ظاهر و غايتگرايي يعني درک ارزش و مقصدي نهايي ميباشد، به افراد کمک ميکند تا اضطراب وجودي خود را کنترل کنند و از آثار مخرب آن در امان باشند. او در يک پژوهش تجربي، نشان داد کساني که اعتقاد آنها به يک وجود مقدس و يک حقيقت برتر در وراي ظواهر مادي و وجود غايتي براي هستي، تقويت ميشود، هنگامي که به ياد مرگ خود ميافتند، در مقايسه با گروه کنترل، کمتر دچار اضطراب وجودي ميشوند. در برخي پژوهشها هم، به اعتقاد به خدا و اضطراب مرگ همبستگي منفي ياد شده است. هاردينگ و همکاران (2005)، تمپلر و راف (1975)، اوشمن (1984)، تورسن (1911)، در پژوهشهاي خود به اين نتيجه دست يافتند که بين ترديد نسبت به زندگي اخروي، با اضطراب وجودي رابطه مثبت و معنادار و بين اعتقاد به زندگي اخروي و اضطراب مرگ رابطه منفي و معنادار وجود دارد (هنري، 2010). جهتگيري مذهبي دروني، بر کاهش اضطراب وجودي و رگه اضطرابي مؤثر است (اشريو نيجر و ادلشتاين، 2004).
با توجه به نتايج پژوهشهاي صورتگرفته، که همگي بر نقش مؤثر سازههاي معنوي و مذهبي در بهبود اضطراب در نمونههاي مورد تحقيق خود صحه ميگذارند، در اين پژوهش نيز تدوين و بهکارگيري پروتکل مداخلات رواني– معنوي ريچاردز و برگين (2005)، با رويکرد معنويت اسلامي و با محوريت مباحثي چون هدفمند بودن خلقت، صبر و شکيبايي در برابر آزمونهاي الهي، توکل، شکر و رضايت، اضطراب مرگ، گناه و توبه، که از مباحث مورد تأکيد در معنويت اسلامي است، موجبات کاهش اضطراب وجودي را در گروه نمونه فراهم نموده است.
اين پژوهش، با محدوديتهايي روبهرو بود. از جمله اينکه متأسفانه با توجه به منويات مکرر مقام معظم رهبري در مورد اسلامي کردن علوم انساني، اقدامات مؤثري در جهت اسلامي کردن برخي دستورالعملهاي جلسات درماني، که توسط روانشناسان غربي تدوين شدهاند، براي هموطنان مسلمانان تربيت داده نشده است. پيشنهاد ميشود کارگروههاي منجسمي متشکل از روانشناسان و کارشناسان علوم ديني، اين دستورالعمل و چارچوبهاي درماني را براساس منابع اسلامي تجزيه و تغيير دهند تا اين مضامين قابليت و کاربرد عملي براي روانشناسان متعهد و اسلامگراي ما پيدا کند. به همين دليل پيشينه کافي در مورد کارآمدي آموزش معنويت و نيز آموزش کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي در کشور ما يافت نشد. انجام اين پژوهش، در محيط پژوهشي با نمونهاي که شامل دانشآموزان دختر سال اول متوسطه بوده است، تعميم نتايج را به ساير افراد با جنسيت مخالف و در سنين و مقاطع تحصيلي ديگر محدود مينمايد. ازاينرو، پيشنهاد ميشود که در پژوهشهاي آتي جنس مخالف و ساير مقاطع تحصيلي بخصوص دانشجويان سال اول دانشگاه، مورد توجه قرار گيرد. همچنين با توجه به تأثير مثبت آموزش کارآمدي آموزش معنويت با رويکرد اسلامي بر کاهش اضطراب وجودي توصيه ميشود، امر تقويت مباني معنوي در مدارس مورد عنايت بيشتر آموزش و پرورش قرار گيرد.
پيوست
جلسه اول (معارفه)
روش: معارفه محققان و فراگيران، آشنايي با موضوع و اهميت آن. ارائه برنامه زمانبندي شده جلسات آموزشي، تعداد و فاصله زماني جلسات، اجراي پيشآزمون.
جلسه دوم (هدفمند بودن خلقت)
تعريف هدف و معناي زندگي، صحبت در مورد هدفمند و معنادار بودن خلقت از ديدگاه اسلام «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون: 115)، تعاريف سختيهاي زندگي دنيوي به مثابه آزمونهاي الهي و صبر در برابر آنها، و توجه به دو رکن: اول اينکه، در ذهن ما بايد باشد که بدانيم که با توجه به آيات قرآن آمدهايم تا با پشت سر گذاشتن سختي و امتحانات الهي ايمان و تسليم خود را در معرض آزمايش قرار دهيم: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يتْرَكُوا أَنْ يقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يفْتَنُونَ» (عنکبوت: 2). رکن دومي که بايد در ارتباط با حيات بدانيم، اين است که براي زندگي خوب داشتن در ميان اين سختيها چه بايد کرد؟!
جلسه سوم (توکل و شکر و رضا)
تعريف توکل و جايگاه آن در اسلام و کاربرد آن در زندگي، شکر و رضايت و اينکه انسان نسبت به بلاها، كه بر وي نازل ميشود، نهتنها صبر داشته باشد و راضي باشد، بلکه با الگوگيري از مضامين تربيتي حادثه کربلا، همه را زيبا يببيند.
جلسه چهارم (اضطراب مرگ، گناه و توبه)
صحبت در مورد اضطراب مرگ. سر بقا پيبردن به فناي دنياست، يکي از گمشدههاي فطري انسانها بقاست. ما بهگونهاي خلق شدهايم که از همان لحظة اول به دنبال جاودانگي و بقا ميگرديم. حتي شادترين لحظات زندگي را ميگويند خوش گذشت؛ يعني ميگذرد. اين در فطرت ما نهفته است که به دنبال چيزي بگرديم که براي ما بقا دارد و نيز بحث در مورد رحمانيت خدا و توبهپذير بودن حضرت حق.
جلسه پنجم (نيايش و ارتباط با خدا)
صحبت در مورد لزوم نيايش با خدا و درخواست از دانشآموزان براي نوشتن نامهاي براي خدا و اهداي جايزه به بهترين دست نوشته. جمعبندي مباحث و اجراي پسآزمون، تقدير و تشکر از شرکتکنندگان و مسئولين دبيرستان به سبب ياري در حسن اجراي جلسات.
- ابوالقاسمي، محمدجواد، 1391، «مفهومشناسي سلامت معنوي و گستره آن در نگرش ديني»، اخلاق پزشکي، سال ششم، ش 20، ص 47-69.
- اژدريفرد، پريسيما و همكاران، 1389، «بررسي تأثير آموزش عرفان و معنويت بر سلامت روان دانشآموزان»، انديشههاي تازه در علوم تربيتي، سال پنجم، ش 2، ص 105-125.
- امينيجاويد، ليلا، 1392، تأثير ارتقاي هوش معنوي بر افسردگي و شادکامي دانشآموزان دختر سال اول متوسطه شهر کرمانشاه در سال تحصيلي 92-1391، پاياننامه کارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه الزهرا.
- بوالهري، جعفر و همكاران، 1391، «کارايي رويکرد گروه درماني معنوي بر کاهش ميزان افسردگي، اضطراب و استرس در زنان مبتلا به سرطان سينه»، جامعهشناسي زنان، سال سوم، ش 1، ص 105-112.
- پرتو اعظم، حميده و همكاران، 1388، «فراواني و شدت افسردگي در دختران نوجوان دبيرستانهاي دخترانه شهر خوي در سال تحصيلي 1387-1386»، فصلنامه دانشکده پرستاري و مامايي اروميه، دوره هفتم، ش 2، ص 89-93.
- تبرايي، رامين و همكاران، 1387، «بررسي سهم تأثير جهتگيري مذهبي بر سلامت روان در مقايسه با عوامل جمعيتشناختي»، روانشناسي و دين، سال اول، ش 3، ص 37-62.
- دادستان، پريرخ، 1376، روانشناسي مرضي تحولي، تهران، سمت.
- دهشيري، غلامرضا، 1384، «بررسي رابطه دينداري و بحران هويت در بين دانشآموزان دبيرستاني شهرستان يزد»، تعليم و تربيت، ش 19، ص 25-36.
- رودگر، محمدجواد، 1388، «معنويتگرايي در قرآن (مباني، مؤلفهها و کارکردهاي معنويت قرآني»، علوم اسلامي، سال چهارم، ش 14، ص 1-17.
- رضايي، اميرموسي و همكاران، 1391، «بررسي ارتباط جهتگيري مذهبي با اضطراب و افسردگي دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي اصفهان»، تحقيقات علوم رفتاري، دوره دهم، ش 6، ص 509-519.
- شکرکن، حسين و همكاران، 1380، «بررسي و مقايسه انواع هويت در ابعاد اعتقادي و روابط بينفردي در دانشجويان دختر و پسر دانشگاه شهيد چمران اهواز»، مجله تربيتي و روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، دوره سوم، سال هشتم، ش 1و 2، ص 73-98.
- شجاعي، محمدحسين، 1383، «ايمان و اضطراب»، حديث زندگي، ش 18، ص 33-؟؟.
- صدوق، محمدبن علي، 1406ق، معاني الاخبار، بيروت، موسسه الاعلمي.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1371، الميزان، قم، اسماعيليان.
- غباريبناب، باقر و همكاران، 1388، «رابطه دلبستگي به خدا و اضطراب وجودي در دانشجويان»، کنگره بينالمللي روانشناسي دين و فرهنگ.
- غلامي، علي و كيومرث بشليده، 1390، «کارايي معنويت درماني بر سلامت روان زنان مطلقه»، مشاوره و رواندرماني، سال اول، ش 3، ص 331-348.
- گنجي، حمزه، 1388، ارزشيابي شخصيت، تهران، ساوالان.
- مرعشي، سيدعلي و همكاران، 1391، «تأثيرآموزش هوش معنوي بر بهزيستي روانشناختي، اضطراب وجودي، و هوش معنوي»، دستاوردهاي روانشناختي، دوره چهارم، سال سوم، ش 1، ص 63-80.
- مرعشي، سيدعلي، 1390، تأثير آموزش هوش معنوي بر بهزيستي روانشناختي، اضطراب وجودي و هوش معنوي در دانشجويان دانشکده نفت اهواز، پاياننامه دکتري روانشناسي عمومي، اهواز، دانشگاه شهيد چمران.
- مصطفايي، محمدرضا و سعيد بشيريان، 1391، «بررسي مقايسهاي ميزان افسردگي در نوجوانان مبتلا به بيماريهاي خاص و سالم شهر همدان»، مجله دانشکده پرستاري و مامايي همدان، دوره بيستم، ش 2، ص 65-71.
- مکارم شيرازي، ناصر، 1374، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
- مي، رولو، 1392، انسان در جستوجوي خويشتن، ترجمة سيدمهدي ثريا، چ سوم، تهران، دانژه.
- وست، ويليام، 1388، رواندرماني و معنويت، ترجمة شهريار شهيدي و سلطانعلي شيرافکن، تهران، رشد.
- نريماني، محمد و همكاران، 1391، «کارايي آموزش ايمنسازي رواني بر کاهش استرس، اضطراب و افسردگي دانشآموزان دختر مقطع پيشدانشگاهي»، روانشناسي مدرسه، سال اول، ش 3، ص 101-111.
- نورعليزاده ميانجي، مسعود و مسعود جانبزرگي، 1389، «رابطه اضطراب وجودي و اضطراب مرضي و مقايسه آنها در سه گروه افراد بزهکار، عادي و مذهبي»، روانشناسي و دين، سال سوم، ش 2، ص 29-44.
- نقوي قائني خراساني، سيدمحمدتقي، 1292، مفتاحالسعاده في شرح نهجالبلاغه، تهران، مکتبه المصطفوي.
- هادي، مهدي و مسعود جانبزرگي، 1388، «کارايي درمان يکپارچه توحيدي بر مؤلفههاي شخصيت و باليني»، روانشناسي و دين، سال دوم، ش 2، ص 71-104.
- يعقوبي، حسن، و همكاران، 1391، «مقايسه تأثير رفتاردرماني شناختي و رواندرماني معنوي- مذهبي بر کاهش اضطراب پنهان»، مطالعات روانشناسي باليني، سال دوم، ش 7، ص 146-163.
- Berman, S. L., C. F, & stickle, T. R, 2006, Existential anxiety in adolescents: prevalence, Structure, association with psychological symptoms and identity development, Journal of youth and adolescence, v. 35, N. 2, p. 303-310.
- Bugental, J, F, T, 1965, The Search Authenticity, Holt, Rineart, and Wilson, inc, London: new York.
- Clinebell, H. J, 1965, The Christian message and mental health, Rethrieved from: http://faculty.plts.edu/gpence/html/mental.htm.
- Henrie, J. A, Religiousness, 2010, Future time Perspective, and Death Anxiety among Adults. Thesis, Master of Science in Psychology.
- Hullett, Michael. A, 1994, A Validation Study of the Existential Anxiety scale, paper presented at: Middle Tennessee Psychological Association Nashville, Tennessee,April 30.
- Kesebir, P, 2009, Perceivingthe world in sacred terms: it s buffering function against death anxiety. Dissertation, doctor of philosophy, University of Illinois at Urbana- Champaign.
- Kierkegaard, S, 1980, The Concept of Dread Princeton, Princeton University Press, new Hersy.
- Richards, S.P, & Bergin, A. E. A, 2005, spiritual strategy for counseling and psychotherapy, U.S.A: American Psychological Association.
- Shreve-Neiger, A. K, & Edelstein, B, A, 2004, Religion and anxiety: A critical review of the literature, Tn Sturgeon, R. S & Hamley, R.W, Religiosity and anxiety, Journal of Social Psychology, v. 108, p. 379-397.