رابطه جهت گیری مذهبی و هوش معنوی با میزان تاب آوری دانشجویان
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
يکي از مسائل مطرح در روانشناسي مثبتنگر، ميزان تابآوري افراد است. «تابآوري» از جمله سازههايي است که در حوزه پژوهشهاي روانشناختي، بهويژه در عرصه روانشناسي سلامت، روانشناسي خانواده، روانشناسي تحول و بهداشت رواني جايگاه ويژهاي يافته است، بهطوريکه هر روز بر شمار پژوهشهاي مرتبط با اين سازه افزوده ميشود (کمبل و همکاران، 2006). بيترديد تحولات عظيمي که در جهان کنوني در گستره فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي رخ داده است، مسائل و مشکلات نويني را براي انسانهاي عصر حاضر فراهم ساخته که رويارويي با اين مسائل، قطعاً نيازمند انسانهايي هوشمند و تابآور ميباشد. انسانهايي که در برابر موقعيتهاي استرسزا، ميتوانند از تمام توانشهاي خود بخصوص توانشهاي شناختي استفاده نمايند (ترخان، 1392).
تابآوري توانايي افراد در سازگاري مؤثر با محيط، عليرغم قرار داشتن در معرض عوامل خطرآفرين است. عوامل خطرآفرين، آن دسته شرايط و موقعيتهاي منفي هستند که با پيامدهاي منفي و مشکلات رفتاري مرتبط ميشوند (گومز و مکلارن، 2006). امي ورنر، از جمله نخستين دانشمنداني بود که در دهه 1970 از اصطلاح «تابآوري» استفاده کرد. بسياري از پژوهشگران، تابآوري را به عنوان توانايي غلبه و گذر از حوادث ناگوار تعريف و از آن به عنوان يک ايده خوب، با ارزش کاربردي بالا براي کمک به افراد هنگام مواجهه با ناملايمات و محافظت آنان در برابر خطراتي که در طول زندگيشان به وجود ميآيد، ياد کردهاند (هارت و همكاران، 2007، ص 300). دو مؤلفه رايج در اغلب تعاريف «تابآوري» وجود دارد: الف. فرد/ خانواده به موقعيت ناگوار پاسخ مثبت نشان دهد. ب. فرد/ خانواده در اين هنگام احساس قدرتمندي، کارداني بيشتر، اعتماد بيشتر و رشد بالاتري دارد (سيمون و همكاران، 2005). بنابراين، تابآوري علاوه بر سازگاري يا حل مسئله، شامل تغيير يا رشد مثبت نيز ميشود (والش، 2006، ص 55). هرچند برخي از ويژگيهـاي مرتبط با تابآوري به صورت زيستي و ژنتيکي تعيين مـيشوند، امـا مهارتهاي مربوط به تابآوري را ميتوان ياد داد و تقويت نمود (صيدي سارويي و همکاران، 1392).
يکي از زمينههاي احتمالي رشد تابآوري افراد، اعتقادات مذهبي است. بشر در تاريخ خود، فارغ از دغدغههاي ديني و پرستش نبوده است. در قديميترين آثار بهجامانده از دورههاي باستان، عنصر پرستش و نمادهاي وابسته به آن يافت ميشود. بررسي سير تمدن انساني نيز نشان ميدهد که با پيشرفت دانايي بشر، نياز به معنويت و توجه به دنياي فرامادي نيز بيشتر شده است. از روزهاي آغازين ظهور علم روانشناسي، ويليام جيمز، در نوشتههاي خود به ارتباط خويشتن انساني با عالم ماوراء اشاره نموده است. با مطالعه جوامع انساني و تاريخ تمدنها، همواره با رگههايي از باورهاي ديني مواجه ميشويم (خداياريفرد و همكاران، 1379).
پارگامنت (1997)، «مذهب» را اينگونه تعريف ميکند: «جستوجو براي معنا و ارزشي که مقدس شمرده ميشود». در اين تعريف، سه واژه کليدي وجود دارد: ارزش، جستوجو و مقدس. در اينجا فرض بر اين است که مردم در پي چيزي ميروند که در زندگيشان ارزش و معنا داشته باشد. همچنين در اين تعريف از مذهب، بر اين تکيه شده است که انسانها موجودهايي فعال و هدفمدار هستند (حسيني قمي و سليمي بجستاني، 1390). فرويد، مذهب را به عنوان پديدهاي برخاسته از نيازهاي بشر معرفي کرده و بر اين اعتقاد بود که يگانه هدف آن، کمک به بشر براي غلبه بر ترسهايي است که در طول زندگي با آنها روبهرو ميشود (فرويد، 1907، ص 27).
به نظر ميرسد، مذهب براي افراد نقش سپر دفاعي را بازي کرده و مجموعه وسيعي از آثار مثبت روانشناختي را در افراد ايجاد ميکند (حسيني قمي و سليمي بجستاني، 1390). از جمله مفاهيمي که در حوزه روانشناسي دين مورد نگرش پژوهشگران قرار گرفته، انگيزههاي مذهبي يا جهتگيري مذهبي بوده است (البرزي و جوکار، 1384). در حوزه روانشناسي، آلپورت نخستين محققي است که جهتگيري مذهبي را مورد بررسي قرار داده است. مقصود اصلي آلپورت از جهتگيري مذهبي، ترکيبي از باورهاي مذهبي، رفتارها و انگيزه بود (مک کرميک، 2009، ص 22-24).
بهطورکلي آلپورت (1967)، جهتگيري مذهبي افراد را به دو دسته دروني و بيروني طبقهبندي کرده، معتقد است: افرادي که داراي جهتگيري مذهبي دروني ميباشند، مذهب در آنها احساس راحتي، امنيت و سودمندي و خودسازگاري را به وجود ميآورد. به عبارت ديگر، افراد با جهتگيري مذهبي دروني در هماهنگي با اعتقادات و شعائر مذهبيشان زندگي ميکنند. اين امر موجب امنيت و ثبات اجتماعي بيشتر در آنها ميشود (فر و همکاران، 2007). براساس نظريه آلپورت مذهب دروني، مذهبي فراگير و داراي اصول سازمانيافته و دروني شده است. درحاليکه مذهب بيروني، امري است خارجي و ابزاري که براي ارضاي نيازهاي فردي از قبيل مقام و امنيت مورد استفاده قرار ميگيرد، منظور آلپورت از جهتگيري مذهبي دروني، عبارتاند از: يک تعهد انگيزشي فراگير که غايت و هدف است، نه وسيلهاي براي دستيابي به اهداف فردي (جانبزرگي، 1378، ص 20).
سازه هوش معنوي، يکي از مفاهيم جديد، جذاب و بحثانگيزي است که در پرتو توجه و علاقه جهاني محققان، صاحبنظران، و بهويژه روانشناسان به حوزه دين و معنويت مطرح شده و توسعه پيدا کرده است. اين مفهوم، در ادبيات آکادميک روانشناسي براي اولينبار در سال 1996 توسط استيونس مطرح شد. به موازات اين جريان، گارنر مفهوم هوش معنوي را در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسي قرار داد و پذيرش اين مفهوم ترکيبي از معنويت و هوش را به چالش کشيد (گاردنر، 1999، ص 87).
«هوش معنوي»، بيانگر مجموعهاي از تواناييها، ظرفيتها و منابع معنوي ميباشد که کاربست آنها در زندگي روزانه ميتواند موجب افزايش انطباقپذيري فرد شود. در تعريفهاي موجود از هوش معنوي، بهويژه بر نقش آن در حل مسائل وجودي و يافتن معنا و هدف در اعمال و رويدادهاي زندگي روزمره تأکيد شده است (ولمن، 2007، ص 73). از نظر امونز، هوش معنوي کاربرد انطباقي اطلاعات معنوي در جهت حل مسئله در زندگي روزانه و فرايند دستيابي به هدف ميباشد (امونز، 2000).
هوش معنوي، شامل نوعي سازگاري و رفتار حل مسئله است که بالاترين سطوح رشد را در حيطههاي مختلف شناختي، اخلاقي، هيجاني، بين فردي و... شامل ميشود. فرد را در جهت هماهنگي با پديدههاي اطراف و دستيابي به يکپارچگي دروني و بيروني ياري ميكند. اين هوش، به فرد بينشي کلي در مورد زندگي و همه تجارب و رويدادها ميدهد و او را قادر ميسازد به چارچوببندي و تفسير مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خويش را عمق ميبخشد (غباريبناب و همکاران، 1385).
خداياريفرد و همکاران (1379)، در پژوهشي با عنوان «آمادهسازي مقياس نگرش مذهبي دانشجويان» به اين نتيجه دست يافتند که ميانگين نمرات نگرش مذهبي طلاب حوزه علميه قم، بهطور معنارداري بالاتر از ميانگين نمرات دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف و دانشجويان هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است.
آذربايجاني (1380)، در پژوهشـي با عنـوان آزمون جهتگيري مـذهبي با تکـيه بر اسلام، جهتگيري مذهبي طلاب، دانشجويان دانشگاه تهران و دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي را با هم مقايسه کرد و نتايج نشان داد که ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي در گروه حوزه علميه، بالاتر و در دانشگاه آزاد اسلامي داراي پايينترين مقدار است.
اسميت (2005) در مطالعهاي نشان داد که هوش معنوي، لازمة سازگاري بهتر با محيط است و افرادي که از هوش معنوي بالاتري برخوردارند، تحمل آنها در مقابل فشارهاي زندگي بيشتر بوده و توانايي بالاتري را در جهت سازگاري با محيط از خود بروز ميدهند (اسميت، 2005، ص 44).
با توجه به اينکه هوش معنوي و جهتگيري مذهبي، شکلدهنده رفتارهاي فرد در اجتماع و مجموعهاي از تواناييها، براي بهرهگيري از منابع ديني و معنوي هستند و در حل مشکلات روزانه تأثيرگذار ميباشند، هدف اين پژوهش روشن ساختن اهميت مذهب و هوش معنوي بر زندگي انسانهاست. براي اولين بار، اين پژوهش ارتباط سه متغير جهتگيري مذهبي و هوش معنوي را با تابآوري مطالعه ميکند.
ازاينرو، اين پژوهش درصدد پاسخگويي به اين سؤالها است که آيا بين جهتگيري مذهبي و تابآوري دانشجويان رابطه وجود دارد؟ آيا بين هوش معنوي و تابآوري دانشجويان رابطه وجود دارد؟ سهم جهتگيري مذهبي و هوش معنوي در پيشبيني تابآوري چقدر است؟ آيا بين دانشجويان دختر و پسر، از نظر هوش معنوي و ميزان تابآوري تفاوت وجود دارد؟ آيا بين دانشجويان و دانشجويان دينپژوه از نظر جهتگيري مذهبي، هوش معنوي و تابآوري تفاوت معناداري وجود دارد؟
روش پژوهش
اين پژوهش، ازآنجاکه رابطه جهتگيري مذهبي و هوش معنوي با تابآوري را بررسي ميکند، از نوع همبستگي است. جامعه آماري اين تحقيق شامل کليه دانشجويان پسر و دختر مقطع کارشناسي دانشگاه کاشان و دانشجويان دينپژوه حوزه علوم اسلامي شهيد بهشتي دانشگاه کاشان در سال تحصيلي 1393-1392 ميباشد که با استفاده از روش نمونهگيري طبقهاي، متناسب با حجم و با استفاده از فرمول کوکران، تعداد 228 نفر از آنها به عنوان نمونه آماري انتخاب شدند.
ابزارهاي پژوهش
پرسشنامه جهتگيري مذهبي: پرسشنامه جهتگيري مذهبي دروني - بيروني توسط آلپورت ساخته شده است. اين پرسشنامه مذهبي، پرسشنامه 20 مادهاي است که 11 ماده آن مربوط به جهتگيري مذهبي بيروني و 9 ماده آن نيز به جهتگيري مذهبي دروني اختصاص دارد. فگين در سال 1963، يک نسخه 21 مادهاي ارائه نمود که تمام گزينههاي پرسشنامه آلپورت را به علاوه يک گزينه ديگر، (مذهب همان کاري را ميکند که عضويت من در گروه دوستان و آشنايان ميکند؛ يعني کمک ميکند که زندگيم را متعادل و پايدار نگه دارم) دربر ميگيرد. اين گزينه، همبستگي بالايي (61/0) با جهتگيري مذهبي بيروني داشت. از آن به بعد، اين پرسشنامه بيشتر مورد استفاده قرار گرفته است. در مطالعات فگين، همبستگي بين جهتگيري مذهبي دروني و بيروني (20/0) بود که به همبستگي محاسبه شده آلپورت (21/0) بسيار نزديک ميباشد.
براي سنجش روايي اين آزمون در ايران، مقياس جهتگيري مذهبي دروني و بروني فگين به فارسي ترجمه شده و صحت ترجمه آن با بازخواني توسط متخصصان ديگر و ترجمه دوباره آن به انگليسي تصحيح گرديد. سپس، با بازنويسي متعدد سعي در متناسب نمودن آن با بافت فرهنگي و مذهبي ايران گرديد. گزينهها براساس مقياس ليکرت تنظيم گرديد (مختاري و همکاران، 1380). اعتبار اين پرسشنامه، توسط جانبزرگي (1378) در يک نمونه 235 نفري از دانشجويان استان تهران، براساس آلفاي کرانباخ با اعتبار 73/0 مورد آزمون قرار گرفته است. در پژوهشي ديگر نيز که توسط مختاري و همکاران (1379) در يک نمونه 10 نفري از دانشجويان دانشگاه تهران صورت گرفت، اعتبار اين مقياس به روش آلفاي کرانباخ محاسبه گرديد که ضريب آلفاي معادل 71/0 به دست آمد.
پرسشنامه هوش معنوي: پرسشنامه هوش معنوي، توسط عبداللهزاده و همكاران ساخته و هنجاريابيشده است. اين پرسشنامه، شامل 29 سؤال و دو عامل ميباشد. عامل اول با 12 سؤال «درک و ارتباط با هستي» نامگذاري شد و عامل دوم با 17 سؤال «زندگي معنوي با هسته دروني» ناميده شد. عبداللهزاده و همکاران، گروه هنجاري را که شامل 280 نفر بودند و 200 نفر از آنان دانشجوي دانشگاه منابع طبيعي گرگان و 80 نفر از دانشجويان دانشگاه پيام نور مرکز بهشهر بود، مورد بررسي قرار داد. از اين تعداد، 184 نفر دختر و 96 نفر پسر بودند. ابتدا پرسشنامه مقدماتي، 30 سؤالي توسط سازندگان آزمون تدوين گرديد و روي 30 نفر از دانشجويان اجرا گرديد. پايايي اين آزمون، در مرحله مقدماتي به روش آلفا برابر 87/0 بود. در تحليل سؤال به شش لوپ، 12 سؤال حذف شد و پرسشنامه نهايي با 29 سؤال تنظيم شد. در مرحله نهايي، پرسشنامه روي 280 نفر گروه نمونه اجرا شد. پايايي در اين مرحله 89/0 به وسيله آلفاي کرانباخ بود. براي بررسي روايي، علاوه بر روايي محتوايي صوري که سؤالها بالاي 3/0 بود. در چرخش به روش واريماکس، براي کاهش متغيرها 2 عامل اصلي به دست آمد که عامل اول، با 12 سؤال «درک و ارتباط با سرچشمه هستي» نامگذاري شد و عامل دوم، با 17 سؤال «زندگي معنوي با هسته دروني» ناميده شد (عبداللهزاده و همکاران، 1388، ص 50).
مقياس تابآوري کانر و ديويدسون (CD-RIS): کانر و ديويدسون (2003)، (CD-RIS)، اين پرسشنامه را با بازبيني منابع پژوهشي 1991- 1979 در زمينه تابآوري تهيه نمودند. بررسي ويژگيهاي روانسنجي اين مقياس، در شش گروه جمعيت عمومي، مراجعهکنندگان به بخش مراقبتهاي اوليه، بيماران سرپايي روانپزشکي، بيماران با مشکل اختلال اضطراب فراگير و دو گروه از بيماران مبتلا به اختلال استرس پس از ضربه، انجام شده است. سازندگان اين مقياس بر اين باورند که اين پرسشنامه، به خوبي ميتواند افراد تابآور را از غيرتابآور در گروههاي باليني و غيرباليني جدا کند. همچنين ميتواند در موقعيتهاي پژوهشي و باليني به کار برده ميشود (محمدي، 1384، ص 170). پرسشنامه تابآوري کونور و ديويدسون، 25 گويه دارد که در يک مقياس ليکرتي بين صفر (کاملاً نادرست) تا پنج (هميشه درست)، با دامنه 25-125 نمرهگذاري ميشود. اين مقياس در ايران، توسط محمدي (1384) هنجاريابي شده است. براي تعيين روايي اين مقياس، نخست همبستگي هر نمره با نمره کل بجز گويه 3، ضريبهاي بين 41/0 تا 64/0 را نشان داد. سپس گويههاي مقياس، به روش مؤلفه اصلي مورد تحليل عاملي قرار گرفتند. براي تعيين پايايي مقياس تابآوري کونور و ديويدسون از روش آلفاي کرونباخ بهره گرفته شد و ضريب پايايي 89/0 به دست آمد (محمدي، 1384، ص 172). اين مقياس، اگرچه ابعاد مختلف تابآوري را ميسنجد، ولي داراي يک نمره کل ميباشد. روايي (به روش تحليل عوامل و روايي همگرا و واگرا) و پايايي (به روش بازآزمايي و آلفاي کرونباخ)، مقياس توسط سازندگان آزمون در گروههاي مختلف (عادي و در خطر) احراز گرديده است (ساماني و همکاران، 1386).
يافتههاي پژوهش
جدول 1. شاخص توصيفي نمرات متغيرهاي پژوهش
متغير N M SD حداقل حداکثر
جهتگيري مذهبي بيروني 228 14/32 36/6 16 51
جهتگيري مذهبي دروني 228 08/31 66/5 14 42
هوش معنوي 228 52/113 63/14 73 145
تابآوري 228 32/64 68/12 15 98
جدول 1، ميانگين و انحراف استاندارد متغيرهاي پژوهش را نشان ميدهد. همانطور که جدول بالا نشان ميدهد، ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي بيروني دانشجويان برابر با 14/32 و ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي دروني آنها برابر با 08/31 ميباشد. همچنين ميانگين نمرات هوش معنوي دانشجويان دانشگاه کاشان، برابر با 52/113 ميباشد و ميانگين نمرات تابآوري دانشجويان دانشگاه کاشان برابر با 32/64 ميباشد.
جدول 2. ماتريس همبستگي متغيرهاي پژوهش
متغيرها 1 2 3 4
جهتگيري مذهبي بيروني 1
جهتگيري مذهبي دروني 04/0- 1
هوش معنوي 001/ 0 **49/ 0 1
تابآوري 06/0- **25/0 **58/ 0 1
جدول 2، تحليل همبستگي رابطه متغيرهاي پژوهش را به دست ميدهد. نتايج نشان ميدهد از بين متغيرهاي پژوهش هوش معنوي با جهتگيري مذهبي دروني و تابآوري، با جهتگيري مذهبي دروني و هوش معنوي رابطه مثبت معنيدار دارند.
جدول 3. خلاصه رگرسيون جهتگيري مذهبي بيروني، جهتگيري مذهبي دروني و هوش معنوي بر تابآوري
متغيرهاي پيش بين متغير ملاک
تابآوري
R R2 F سطح معناداري B SE
جهتگيري مذهبي بيروني 06/0- 004/0 87/0 22/0 12/0- 13/0
جهتگيري مذهبي دروني 25/0 06/0 39/15 39/0 55/0 14/0
هوش معنوي 58/0 34/0 59/118 00/0 49/0 046/0
از آزمون تحليل رگرسيون چندگانه، براي تعيين سهم هوش معنوي، جهتگيري مذهبي بيروني و جهتگيري مذهبي دروني در پيشبيني تابآوري دانشجويان استفاده شد. تحليل يافتهها نشان ميدهد كه جهتگيري مذهبي بيروني و جهتگيري مذهبي دروني به ترتيب 004/0 و 06/0 از واريانس تابآوري را پيشبيني کرده است. به همين ترتيب، هوش معنوي 34/0 واريانس تابآوري را پيشبيني کرده است. بنابراين، هوش معنوي، بيشترين سهم را در تبيين تابآوري دانشجويان دارد. خلاصه نتايج تحليل رگرسيون در جدول 3 آمده است.
جدول 4. شاخص توصيفي متغيرهاي پژوهش در دانشجويان دختر و پسر و دانشجويان و دينپژوهان
متغير جنسيت N M SD
جهتگيري مذهبي بيروني دختران 107 55/31 13/6
پسران 121 66/32 53/6
جهتگيري مذهبي دروني دختران 107 71/31 45/5
پسران 121 52/30 80/5
هوش معنوي دختران 107 35/115 51/14
پسران 121 30/112 49/14
تابآوري دختران 107 84/64 02/12
پسران 121 15/64 99/12
جهتگيري مذهبي بيروني دينپژوهان 18 16/26 76/5
دانشجويان 210 65/32 15/6
جهتگيري مذهبي دروني دينپژوهان 18 11/35 77/3
دانشجويان 210 74/30 67/5
هوش معنوي دينپژوهان 18 16/119 37/11
دانشجويان 210 27/113 92/14
تابآوري دينپژوهان 18 16/66 11/10
دانشجويان 210 33/64 72/12
جدول 4، ميانگين و انحراف استاندارد متغيرهاي پژوهش را با توجه به جنسيت و دينپژوهان و دانشجويان نشان ميدهد. همانطور که جدول بالا نشان ميدهد، ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي بيروني در دانشجويان دختر برابر با 55/31 و در دانشجويان پسر برابر با 66/32 ميباشد. ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي دروني در دانشجويان دختر، برابر با 71/31 و در دانشجويان پسر، برابر با 52/30 ميباشد. همچنين ميانگين نمرات هوش معنوي در دانشجويان دختر، برابر با 35/115 و در دانشجويان پسر، برابر با 30/112 ميباشد و ميانگين نمرات تابآوري در دانشجويان دختر برابر با 84/64 و در دانشجويان پسر برابر با 15/64 ميباشد.
ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي بيروني در دينپژوهان، برابر با 16/26 و در دانشجويان برابر با 65/32 ميباشد. ميانگين نمرات جهتگيري مذهبي دروني در دينپژوهان، برابر با 11/35 و در دانشجويان، برابر با 74/30 ميباشد. همچنين ميانگين نمرات هوش معنوي در دينپژوهان، برابر با 16/119 و در دانشجويان برابر با 27/113 ميباشد و ميانگين نمرات تابآوري در دينپژوهان، برابر با 16/66 و در دانشجويان برابر با 33/64 ميباشد.
جدول 5. مقايسه دوجنس در متغيرهاي پژوهش
متغيرها ميانگين (انحراف معيار) t
دانشجويان دختر دانشجويان پسر
جهتگيري مذهبي بيروني 55/ 31 (13/6) 66/32 (53/6) 32/1
جهتگيري مذهبي دروني 79/31 (45/5) 52/30 (80/5) 58/1-
هوش معنوي 35/115 (51/14) 30/112 (84/14) 56/1-
تابآوري 84/64 (02/12) 15/64 (99/12) 41/0-
اجراي آزمونt نشان ميدهد كه در متغير جهتگيري مذهبي بيروني دانشجويان پسر، نمرات بالاتري نسبت به دانشجويان دختر کسب کردهاند، اما در ساير متغيرهاي مورد بررسي، دانشجويان دختر نمرات بالاتري نسبت به دانشجويان پسر به دست آوردهاند ولي تفاوت مشاهدهشده بين دانشجويان دختر و پسر، از نظر آماري در هيچ يک از متغيرها معنادار نيست.
جدول 6. مقايسه دو گروه دانشجويان و دينپژوهان در متغيرهاي پژوهش
متغيرها ميانگين (انحراف معيار) T
دينپژوهان دانشجويان
جهتگيري مذهبي بيروني 16/ 26 (76/5) 65/32 (15/6) **31/4
جهتگيري مذهبي دروني 11/35 (77/3) 74/30 (67/5) *20/3-
هوش معنوي 16/119 (37/11) 27/113 (92/14) 63/1-
تابآوري 16/66 (11/10) 33/64 (72/12) 59/0-
اجراي آزمون t نشان ميدهد که در دو گروه دينپژوهان و دانشجويان در جهتگيري مذهبي بيروني و جهتگيري مذهبي دروني تفاوت معنيدار وجود دارد، ولي در متغيرهاي هوش معنوي و تابآوري بين دو گروه دانشجويان دينپژوه و دانشجويان ساير رشتهها، تفاوت معنيدار وجود ندارد.
بحث و نتيجهگيري
اين پژوهش، با هدف بررسي رابطه هوش معنوي و جهتگيري مذهبي با تابآوري دانشجويان انجام شده است. شاخه جديد علم روانشناسي و ديدگاه نوينش تحت عنوان «رويکرد روانشناسي مثبتنگر»، درصدد بررسي ظرفيتها و قدرتهاي روانشناختي، به جاي آسيبشناسي رواني است. اعتقاد اساسي در ديدگاه جديد، اين است که ويژگيهاي مثبت قابل اندازهگيري ميتوانند بهعنوان سپري افراد را در برابر حوادث نامطلوب خطرزا محافظت نمايند (سليگمن و سزيکزنت مهالي، 2000). اين پژوهش، در پي آن بوده که دريابد آيا جهتگيري مذهبي و هوش معنوي، ميتوانند نقشي در تابآوري داشته باشند؟
يافتههاي پژوهش نشان داد كه جهتگيري مذهبي دروني با تابآوري رابطه مثبت معنادار دارد. اين نتيجه، با يافتههاي پژوهشي خداپناهي و خاکسار بلداجي (1384)، رحماني (1390)، کرمي و همکاران (1391)، دهقانزاده و همکاران (1391)، چو کي چونگ و پينگ کونگ کام (2012) همخواني دارد. آلپورت در سال 1968، بر اهميت رابطه بين تدين دروني و سلامت رواني تأکيد ميکند و ميگويد: «ﻣﻄﻤﺌﻨاً ﺟﻬﺖﮔﻴﺮي ﻣﺬﻫﺒﻲ دروﻧـﻲ ﺑـﺮﺧﻼف ﺟﻬـتگيري مذهبي بيروني باعث سلامت رواني ميشود» (ماتيوزتردوي، 1996).
در تبيين رابطه جهتگيري مذهبي دروني، با تابآوري با استناد به آية شريفه «آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مييابد» (رعد: 28)، ميتوان گفت: يکي از ثمرههاي ايمان به خداوند متعال و عمل به اقتضاي اين ايمان، آرامش درون و تابآوري در برابر مشکلات است. افراد تابآور، با احتمال بيشتري در رويارويي با شرايط دشوار، در جستوجوي معنا هستند. داشتن مذهب دروني، که همان ايمان واقعي است، تحمل افراد را در برابر سختيها افزايش داده و آنها را براي غلبه بر چالشها و مشکلات در زندگي ياري ميدهد. همچنين به قدرت بزرگتري ايمان داشتن و ارتباطات فرامعنوي، به عنوان عوامل حمايتي فردي در جهت ايجاد و تسهيل تابآوري ياد شده است. اعتقادات مذهبي به عنوان تکيهگاه و پشتيبان براي سازگاري بيشتر فرد، عمل ميکند. مذهب ميتواند در مراحل ارزيابي اوليه تهديدکننده زندگي و موجوديت شخص، دخالت و بهعنوان يک عامل ميانجي عمل کند. همچنين در مراحل ارزيابي مجدد و پس از وقوع مشکل، مذهب ميتواند نقش تعيينکنندهاي داشته باشد و اميدواري و معنيجويي بيشتري را در فرد ايجاد کند. علاوه بر اين، مذهب در مرحله تفسير رويدادها ميتواند بر روي نتايج و پيامدهاي حاصل از عوامل استرسزا اثر بگذارد.
يافتههاي اين تحقيق با نتايج کروک (2008) نيز همخواني دارد که نشان ميدهد افرادي که از نظر مذهبي در سطوح بالاتري قرار دارند، سعي ميکنند مسائل خود را به شيوه حل مسئله و با حمايت اجتماعي مرتفع کنند.
يافته ديگر پژوهش نشان داد كه هوش معنوي با تابآوري رابطه مثبت معناداري دارد. اين نتيجه، با يافتههاي پژوهش کشاورزي و يوسفي (1391)، دهقاني و رجبي (1392)، پورنسايي و همکاران (1392)، خرمايي و همکاران (1392)، اسميت (2004) همخواني دارد. دانشجويان با هوش معنوي بالا، هنگام مواجهه با حوادث ناگوار زندگي، بيشتر از توکل به خدا سود ميجويند. زهر و مارشال (2000) معتقدند: هوش معنوي موجب ميشود که فرد در برابر رويدادها و حوادث زندگي، بينش عميق بيابد و از سختيهاي زندگي نترسد و با صبر و تفکر با آنها مقابله نموده، راهحلهاي منطقي و انساني براي آنها بيابد. مک شري و همکاران (2002)، تأکيد ميکنند که هوش معنوي زيربناي باورهاي فرد است که سبب اثرگذاري بر عملکرد وي ميشود. بهگونهايکه شکل واقعي زندگي را قالببندي ميکند. هوش معنوي موجب افزايش قدرت انعطافپذيري و خودآگاهي انسان شده است، بهطوريکه در برابر مشکلات و سختيهاي زندگي، بردباري و صبوري بيشتري دارند. در واقع، هوش معنوي ظرفيتي براي الهام است و با شهود و نگرش کلنگر به جهان هستي، در جستوجوي پاسخي براي پرسشهاي بنيادي زندگي و نقد سنتها و آداب و رسوم ميباشد.
الکينز و کاوندش (2004) بر اين باورند که حوزه هوش معنوي موجب ميشود که انسان با ملايمات و عطوفت بيشتري به مشکلات نگاه کند. تلاش بيشتري براي يافتن راهحل داشته باشد. سختيهاي زندگي را بهتر تحمل کند و به زندگي خود پويايي و حرکت دهد.
همچنين نتايج حاصل از اين پژوهش، نشان داد بين دانشجويان دختر و پسر در جهتگيري مذهبي تفاوت معنيداري وجود ندارد. اين نتيجه، با يافتههاي جليلوند (عظيمي (1381)، عمراننسب (1377)) همسو ميباشد. پژوهشگراني که از نظر نگرشهاي ديني تفاوت معناداري بين دو جنس به دست نياوردهاند، اعتقاد دارند که اين تفاوت، ويژه فرهنگهاي غربي است. چنين تفاوتي در فرهنگ ما به دلايلي، از جمله نفوذ بسيار زياد و گسترده مذهب در همه اعصار و دورانها مشاهده نميشود (حيدري و همکاران، 1388).
همچنين بين دانشجويان دختر و پسر در هوش معنوي، تفاوت وجود ندارد. اين امر با يافتههاي پژوهشي رقيب و همکاران (1387)، فراهنگپور و همکاران (1389)، آقابابايي و همکاران (1390)، نورزاد قراملکي و همکاران (1390)، حميدي و صداقت (1391)، ضميرينژاد و همکاران (1392) همخواني دارد. با توجه به اينکه دانشجويان مورد مطالعه پيرو دين اسلام هستند و دين اسلام نيز بر رشد معنويت تأکيد نموده و در آموزههاي خود، انسانها را به تفکر در وجود انسان و عالم، هدفمند بودن، معنابخش بودن زندگي و توجه به ابعاد غيرمادي مانند روح تشويق ميکند، ميتوان گفت: يکي از دلايلي که منجر به عدم وجود تفاوت در هوش معنوي دانشجويان دختر و پسر شده است، وجود اعتقادات و باورهاي مذهبي مشترک بين آنها ميباشد. از طرف ديگر، عدم وجود تفاوت از لحاظ هوش معنوي در بين دانشجويان دختر و پسر، ميتواند بيانگر وجود فرصتهاي رشد برابر در بين مردان و زنان جامعه باشد که دستيابي به سطوح برابري از هوش معنوي را براي آنها ممکن ميسازد (نورزاد قراملکي و همکاران، 1390، ص 8). همچنين لازم به يادآوري است که سؤالات جدي در مورد اينکه از کجا آمدهايم و به كجا ميرويم و هدف اصلي زندگي چيست، از نمودهاي هوش معنوي است. اين مسئله، همچون فطرت ذاتي است و در همه انسانها، صرفنظر از جنسيت، رنگ، نژاد، مذهب، تحصيلات، تأهل و يا تجرد وجود دارد. همچنانکه در آيه فطرت آمده است: «فَاقِم وَجهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطرَةَالّلهِ التِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيهَا لَا تَبدِيلَ لِخَلقِ اللّهِ ذَلِکَ الدِّينُ القَيمُ وَلَکِنَّ أکثَرَا النَّاسِ لَا يعلَمُونَ» (روم: 30)؛ روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن. اين فطرتي است که خداوند انسانها را بر آن آفريده. دگرگوني در آفرينش خدا نيست. اين است دين و آيين محکم و استوار، ولي اکثر مردم نميدانند.
بين دانشجويان دختر و پسر، از نظر ميزان تابآوري تفاوت معنادار وجود ندارد. اين موضوع با يافتههاي پژوهشي خلعتبري و بهاري (1389)، جليلي و حسينچاري (1390)، کشاورزي و يوسفي (1391)، پورنسايي و همکاران (1392)، پورافضل و همکاران (1392)، دهقاني و رجبي (1392)، هنلي (2010)، وتر و همکاران (2010) همخواني دارد. در توجيه اين يافته، بايد گفت: يکي از تجارب مشترک و فراگير افراد بررسيشده در اين پژوهش، داشتن تحصيلات عالي يا حضور در محيطهاي دانشگاهي است. به نظر ميرسد، داشتن چنين تجربياتي ميتواند به عنوان يک عامل باقوه، تفاوت نداشتن دو جنس را تا حدودي تبيين کند. پاسخگويي مستدل و تجربي به چنين مسئلهاي، نيازمند انجام پژوهشهاي بيشتر است. همچنين با توجه به فطرت خداجوي انسان و زمينه و بافت مذهبي و فرهنگي قوي در کشور ما و وجود ريشههاي عميق معنويت و باورهاي مذهبي و همچنين سنبلها و نمونههاي صبر و استقامت، مانند حضرت زهرا (س) و حضرت زينب (س) و احاديث و آيههاي مختلف در اين زمينه، به عنوان نمونه (طلاق: 6؛ يوسف: 87) و همچنين (بقره: 154-155) ميتواند بهعنوان منبع حمايتي مهمي به حساب آيد که تأمينکننده سلامت روان و حفظ آرامش فردي و افزايش توان مقابله و کنار آمدن کارآمد در شرايط سخت زندگي باشد (حسيني قمي و سليمي بجستاني، 1390).
يکي از يافتههاي ديگر پژوهش، حاکي از آن بود که بين جهتگيري مذهبي دروني و بيروني دينپژوهان و دانشجويان تفاوت وجود دارد كه با يافتههاي پژوهشي آذربايجاني (1380)، خداياريفرد و همکاران (1379) همخواني دارد.
در تفسير روانشناختي اين تفاوت، به چند موضوع ميتوان اشاره کرد:
الف. از نظر انگيزشي، طلاب بهويژه در سالهاي اوليه تحصيل، با انگيزه خاص فراگيري اصول دينداري به محيط حوزه وارد ميشوند و البته مطابق نظريه ميداني لوين، رفتار (و همچنين باورها و بازخوردها) به واسطه ميداني که در آن وجود دارد، شکل ميگيرد (خداپناهي، 1376، ص 59).
ب. مطابق نظريه يادگيري اجتماعي باندورا، طلاب بيشتر در معرض مشاهده، تقليد و الگوگيري از رفتارها و افرادي هستند که از نظر جهتگيري مذهبي و دينداري در سطح بالاتري قرار دارند (همان).
ج. برخي از پديدارشناسان ديني مانند ديلتاي، دينپژوهي را مشغلهاي ميدانند که به رشد ديني پژوهشگران هم مدد ميرساند (خرمشاهي، 1372، ص 32). ازاينرو، اگر حوزه علميه و محل تحصيل طلاب را محل پژوهشهاي ديني بدانيم، ميتوان گفت همين امر در شرايط مساوي به دينداري بيشتر طلاب ميانجامد.
بين هوش معنوي و تابآوري دينپژوهان و دانشجويان تفاوت وجود ندارد. اين امر نشاندهنده اين است که هوش معنوي و تابآوري در رشتههاي متفاوت يکسان است و تفاوتي در دانشجويان و دينپژوهان در هوش معنوي و ميزان تابآوري وجود ندارد. اين يافته، با پژوهشهاي جليلي و حسين چاري (1390) و ضميرينژاد و همکاران (1392) همسو ميباشد. در تبيين اين يافته، ميتوان گفت: تابآوري فرايندي پوياست كه در آن تأثيرات محيطي و شخصيتي در تعاملي متقابل بر يكديگر اثر ميگذارند. فطرتي بيولوژيك براي رشد و كمال در هر انسان وجود دارد- طبيعت خوداصلاحگري ارگانيسم انساني- كه بهطور طبيعي و تحت شرايط معين محيطي ميتواند آشكار شود. همانگونه كه ماستن ميگويد: هنگامي كه فاجعه از سر بگذرد و نيازهاي اوليه انساني تأمين گردد، آنگاه تابآوري احتمال ظهور مييابد (ساماني و همکاران، 1386).
هوش معنوي نيز در ميان دو گروه يکسان است در تبيين اين يافته، بايد اذعان نمود كه امونز معتقد است هوش معنوي مجموعهاي از تواناييها براي بهرهگيري از منابع ديني و مفهومي است. درحاليکه، معنويت جستوجو براي يافتن عناصر مقدس، معنايابي، هشياري بالا، تعالي است. هوش معنوي، شامل توانايي براي استفاده از چنين موضوعات است که ميتواند کارکرد و سازگاري فرد را پيشبيني کند و منجر به توليد و نتايج ارزشمندي گردد (زارعي و احمدي سرخوني، 1391). هوش معنوي همان مذهب و معنويت نيست که در هر زمينه فرهنگي و مذهبي متفاوت باشد (فرهنگي و همکاران، 1388).
از سوي ديگر، تجزيه تحليل يافتهها نشان داد که هوش معنوي، بيشترين سهم را در تبيين تابآوري دانشجويان دارد. اين يافته با پژوهش حميد و همکاران (1391) همخواني دارد. هوش معنوي مجموعهاي از فعاليتهاست که علاوه بر لطافت و انعطافپذيري در رفتار، سبب خودآگاهي و بينش عميق فرد نسبت به زندگي و هدفدار نمودن آن ميشود. بهگونهايکه اهداف فراتر از دنياي مادي ترسيم ميگردد و همين فرايند موجب سازگاري فرد با محيط به خاطر خشنودي و رضايت ديگران شده است؛ زيرا وي با اين سازگاري درصدد جلب رضايت خداوند متعال است. بنابراين، ارتباط مستقيمي بين هوش معنوي و تابآوري وجود دارد.
اين پژوهش در دانشجويان دانشگاه کاشان و دانشجويان حوزه علوم بهشتي دانشگاه کاشان انجام شده است بنابراين، در تعميم نتايج بايد احتياط لازم را لحاظ کرد. ازآنجاکه يکي از عوامل تأثيرگذار بر تابآوري هوش معنوي و مذهب دروني است، ضروري است افرادي مانند روانشناسان و مشاوران خوابگاههاي دانشجويي، مدرسان و... کارگاههايي برگزار کنند تا گامي در راه ارتقا تابآوري باشد. همچنين دانشگاه بايستي تمهيداتي را ايجاد کند تا هوش معنوي در دانشجويان تقويت شود؛ محيطهاي غني که سؤالات معنوي را برانگيزاند، ميتواند موجب افزايش و تقويت هوش معنوي گردد. بدين جهت، با ايجاد سمينار و کارگاههايي در اين زمينه براي دانشجويان امکان دستيابي به اين هدف ميسر ميگردد.
- آذربايجاني، مسعود، 1380، «آزمون جهتگيري مذهبي با تکيه بر اسلام»، حوزه و دانشگاه، سال هفتم، ش 29، ص 35-60.
- آقابابايي، ناصر و همكاران، 1390، «هوش معنوي و بهزيستي فاعلي»، روانشناسي و دين، سال چهارم، ش 3، ص 83-96.
- البرزي، محبوبه و بهرام جوکار، 1384، «مقايسه خودگرداني مذهبي دانشآموزان تيزهوش با دانشآموزان عادي در شهرستان شيراز»، مطالعات روانشناختي، ش 2 و 3، ص 84-96.
- پورافضل، فرزانه و همكاران، 1392، «بررسي همبستگي استرس ادراک شده با تابآوري در دانشجويان کارشناسي پرستاري»، مجله دانشکده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشکي تهران (حيات)، دوره 19، ش 1، ص 41-52.
- پورنسايي، غزل سادات و همكاران، 1392، «رابطه سلامت روان و هوش معنوي با تابآوري در بين دانشآموزان پايه ششم شهرستان بندر انزلي»، در: ششمين کنگره بينالمللي روانپزشکي کودک و نوجوان: دانشگاه علوم پزشکي تبريز.
- ترخان، مرتضي، 1392، «اثربخشي آموزش گروهي تفکر انتقادي بر خود اثرمندي اجتماعي و تابآوري»، شناخت اجتماعي، سال دوم، ش 2، ص 100-110.
- جانبزرگي، مسعود، 1378، بررسي اثربخشي رواندرمانگري با و بدون جهتگيري مذهبي (اسلامي) بر مهار اضطراب و تنيدگي، پاياننامه دکتري، روانشناسي عمومي، تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- جليلي، علي و مسعود حسينچاري، 1390، «تبيين تابآوري روانشناختي در دانشجويان ورزشکار و غير ورزشکار»، رشد و يادگيري حرکتي- ورزشي، ش 6، ص 131-153.
- حسينيقمي، طاهره و حسين سليمي بجستاني، 1390، «رابطه جهتگيري مذهبي و تابآوري در بين مادران داراي فرزندان مبتلا به بيماري»، روانشناسي و دين، سال چهارم، ش 3، ص 69-82.
- حميد، نجمه و همكاران، 1391، «بررسي رابطه سلامت روان و هوش معنوي با تابآوري در دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي کرمان»، جنتاشاپير، دوره سوم، ش 2، ص 347-355.
- حميدي، فريده و حسين، 1391، «بررسي مقايسهاي هوش معنوي دانشآموزان دوره متوسطه براساس جنسيت و پايه تحصيلي»، زن در فرهنگ و هنر، دوره 4، ش 4، ص 75-88.
- حيدري، اسفنديار و همكاران، 1388، «رابطه مذهب با اضطراب مرگ و هيجانخواهي»، روانشناسي، سال سيزدهم، ش 3، ص 183-198.
- خداپناهي، محمدکريم و محمدعلي خاکسار بلداجي، 1384، «رابطه جهتگيري مذهبي و سازگاري روانشناختي»، روانشناسي، ش 3 (98)، سال نهم، ص 310-320.
- خداپناهي، محمدکريم، 1376، انگيزش و هيجان، تهران، سمت.
- خداياريفرد، محمد و همكاران، 1379، «آمادهسازي مقياس نگرش مذهبي دانشجويان»، روانشناسي، ش 4، ص 268-285.
- خرمايي، فرهاد و همكاران، 1392، «بررسي رابطه تابآوري، هوش معنوي و هوش اجتماعي در نوجوانان»، در: ششمين کنگره بينالمللي روانپزشکي کودک و نوجوان: دانشگاه علوم پزشکي تبريز.
- خرمشاهي، بهاءالدين، 1372، دينپژوهي، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
- خلعتبري، جواد و صونا بهاري، 1389، «ارتباط بين تابآوري و رضايت از زندگي»، روانشناسي تربيتي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنکابن، سال اول، ش 2، ص 83-94.
- دهقانزاده، حسين و همكاران، 1391، «رابطه بين جهتگيري مذهبي با تابآوري و سلامت روان در دانشجويان کارشناسي دانشگاه علامه طباطبايي»، نخستين همايش ملي شخصيت و زندگي نوين.
- دهقاني، يوسف و سوران رجبي، 1392، «بررسي رابطه تابآوري با سلامت روان و هوش معنوي در دانشآموزان دبيرستاني شهر بوشهر»، در: ششمين کنگره بينالمللي روانپزشکي کودک و نوجوان، دانشگاه علوم پزشکي تبريز.
- رحماني، مهري، 1390، «بررسي ارتباط بين جهتگيري مذهبي دروني و بيروني با سازگاري اجتماعي- تحصيلي/ شغلي و عزت نفس اجتماعي- تحصيلي شغلي دانشجويان شهر اراک»، در: اولين کنگره روانشناسي اجتماعي ايران، تهران.
- رقيب، مائده سادات و همكاران، 1387، «تحليل ميزان هوش معنوي دانشجويان دانشگاه اصفهان و ارتباط آن با ويژگيهاي جمعيتشناختي»، پژوهشنامه مطالعات روانشناسي تربيتي، ش 8، ص 39-56.
- زارعي، اقبال و طاهره احمدي سرخوني، 1391، «نقش پيشبيني کنندههاي هوش معنوي و الگوهاي ارتباطي با ميزان رضايتمندي زناشويي زوجين مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر بندرعباس»، پژوهشهاي روانشناسي باليني و مشاوره، ش 2 (2)، ص 101-116.
- ساماني، سيامک و همكاران، 1386، «تابآوري، سلامت رواني و رضايتمندي از زندگي»، روانپزشکي و روانشناسي باليني ايران، سال سيزدهم، ش 3، ص 290-295.
- صيدي سارويي، محمد و همكاران، 1392، «رابطه الگوهاي ارتباطي خانواده و ويژگيهاي شخصيتي با بهزيستي روانشناختي با واسطهگري تابآوري در بيماران ام.اس»، روشها و مدلهاي روانشناختي، سال سوم، ش 11، ص 17-38.
- ضميرينژاد، سميه و همكاران، 1392، «پيشبيني شادکامي دانشجويان براساس هوش معنوي»، مجله دانشگاه علوم پزشکي سبزوار، دوره بيستم، ش 5، ص 733-781.
- عبداللهزاده، حسن و همكاران، 1388، هوش معنوي (مفاهيم، سنجش و کاربردهاي آن)، تهران، روانسنجي.
- عظيمي، حميده و مهران ضرغامي، 1381، «بررسي مقابله مذهبي و ميزان اضطراب در دانشجويان علوم پزشکي مازندران در سال تحصيلي 79-78»، مجله علمي- پژوهشي دانشگاه علوم پزشکي مازندران، سال دوازدهم، ش 34، ص 37-46.
- غباريبناب، باقر و همكاران، 1385، «هوش معنوي»، انديشه نوين ديني، سال سوم، ش 10، ص 125-147.
- فراهنگپور، فرناز و همكاران، 1389، «رابطه هوش معنوي و عزت نفس با پيشرفت تحصيلي دانشآموزن در سال تحصيلي 90-89»، زن و مطالعات خانواده، سال سوم، ش 9، ص 97-119.
- فرهنگي، علياکبر و همكاران، 1388، «هوش پيشبينيکننده رهبري تحول آفرين: بررسي روابط ميان هوش معنوي، هوش عاطفي و رهبري تحول آفرين»، علوم مديريت ايران، سال چهارم، ش 15، ص 31-57.
- کرمي، جهانگير و همكاران، 1391، «رابطه جهتگيري مذهبي با ميزان تابآوري و اميدواري در دانشجويان دانشگاه رازي»، فرهنگ در دانشگاه اسلامي 3، سال دوم، ش 2، ص 243-256.
- کشاورزي، سميه و فريده يوسفي، 1391، «رابطه بين هوش عاطفي، هوش معنوي و تابآوري»، روانشناسي، سال شانزدهم، ش 3، ص 299-318.
- محمدي، مسعود، 1384، بررسي عوامل مؤثر بر تابآوري در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد، پاياننامه دکتري، روانشناسي باليني، تهران، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
- مختاري، عباس و همكاران، 1380، «رابطه جهتگيري مذهبي با ميزان تنيدگي»، روانشناسي، ش 17 (5)، ص 56-67.
- نورزاد قراملکي، فاطمه و همكاران، 1390، «رابطه هوش معنوي با شيوههاي مقابله مذهبي در دانشجويان دانشگاه تبريز»، در: اولين همايش ملي يافتههاي علوم شناختي در تعليم و تربيت.
- Allport ,G. W, & Ross, M. G, 1967, Personal Religious Orientation and Prejudice, Journal of Personality and Scioal psychology, v. 5, p. 432-443.
- Campbell-Sills, L, & et al, 2006, Relationship of resilience to personality, coping and psychiatric symptoms in young adults, Behaviour Research and Therapy, v. 44, p. 585-599.
- Chau-kiu Cheung, Ping KwongKam, 2012, Resiliency in older Hong Kong Chinese: Using the grounded theory approach to reveal social and spiritual conditions, Journal of Aging Studies, v. 26, Issue 3,Special Section: Innovative Approaches to International Comparisons, p. 355–36.
- Crook,G, 2008, The negative relationship between religion and substance use/abuse, Gulifordpress, v. 66, p. 122-129.
- Elkins, M, & Cavendish, 2004, “Developing a plan for pediatric spiritual care”, Holistic Nursing Practice, v. 18 (4), p. 179-186.
- Emmons, R. A, 2000, Is spirituality intelligence? Motivation, cognition, and the psychology of ultimate concern, The International Journal for the Psychology of Religion, v. 10 (1), p. 3-26.
- Freud, S, 1907, Obsessive Acts and Religious Practices (J. Riviera, Trans), In E. Jones (Ed.), Sigmund Freud Collected Papers (p. 25-35), New York, Basic Books.
- Furr,K, A, & et al, 2007, ”Effects of L.D.S Doctrine versus I.D.S Culture on Sslf-Esteem”Intuition:by Undergraduate Journal of Psychology, v. 3, p. 23-28.
- Gardner, H, 1999, Intelligence reframed: Multiple Intelligence for the new millennium, New York, Basic Books.
- Gomes R, & McLaren S, 2006, The association of avoidance coping style, and perceived Mather and farther support with anxiety/Depression among late adolescents, Applicability of resiliency models personality and Individual Differences, v. 40, p. 1165-1176.
- Gomes R, & McLaren S, 2006, The association of avoidance coping style, and perceived Mather and farther support with anxiety/Depression among late adolescents, Applicability of resiliency models personality and Individual Differences, v. 40, p. 1165-1176.
- Hart, A, & et al, 2007, Resilient therepy: working with children and families, Hove, East Sussex: Rutledge.
- Henley, R, 2010, Resilience enhancing psychosocial programs for youth in different culturalcontexts: Evaluation and research, Progress in Development Studies, v. 10 (4), p. 295–307
- Matthews Treadway, K, 1996, "Religion and Optimism: Models of the Relationship", The Student Journal of Psychology, v. 2, p. 1-13.
- McCormick, J, 2009, Religious orientation and locus of control, Presented at the Australian Association for Research in Education Annual Conference, 4-7 December, Sydney, p. 22-24.
- Mcsherry, W, & et al, 2002, ”The construct validity of a rating scale designed to assess spirituality and spiritual care”, International Journal of Nursing Studies, v. 39(7), p. 723-734.
- Seligman, M. E.P, &Csikszentmihalyi, M, 2000, Positive Psychology: An introduction, American Psychologist, v. 55, p. 5-14.
- Simon, J. B, & et al, 2005, Understanding and Fostering Family Resilience, The Family Journal, v. 13, p. 427-436.
- Smith,M, 2005, Spiritualquotient questionnaire: (SQQ),www.myskillsprofile.Com.
- Smith,S, 2004, “Smith, Exploring the interaction of emotional Intelligence and spirituality”, Traumatology, v. 10 (4), p. 231-243.
- Vetter, S, & et al, 2010, Impact of resilience enhancing programs on youth surviving the Beslan school siege, ChildAdolesc Psychiatry Ment Health, v. 22, p. 4-11.
- Walsh, F, 2006, Strengthening family resilience, NewYork: Guilford Press.
- Wolman, R, N, 2007, Spiritual quotient questionnaire, Retrieved from internet: www.conscious pursuits.com.
- Zohar, D, & Marshall, 2000, SQ: spiritual intelligence, the ultimate intelligence, the ultimate intelligence, London, Bloomsbury.