روان‌شناسی و دین، سال نهم، شماره اول، پیاپی 33، بهار 1395، صفحات 143-154

    بررسی رابطه‌ی بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    علیرضا رشیدی / *استاديار فلسفه و تعليم و تربيت دانشگاه رازي کرمانشاه
    فاطمه ملک محمدی / *کارشناس ارشد مشاوره خانواده دانشگاه شهيد چمران اهواز / ftmsh.mm@gmail.com
    ✍️ سارا شریفی / ارشد مشاوره خانواده دانشگاه شهيد چمران اهواز / sarasharifi930@yahoo.com
    چکیده: 
    این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه انجام گرفت. 373 دانشجوی (194 زن و 179 مرد) این دانشگاه با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. داده ها از طریق مقیاس جهت گیری مذهبی آلپورت (ROS)، پرسش نامه شادکامی آکسفورد (OHI) و پرسش نامه کیفیت زندگی، جمع آوری و توسط ضریب همبستگی ساده و رگرسیون چندگانه تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که بین جهت گیری مذهبی  درونی و کیفیت زندگی و شادکامی رابطه‌ی مثبتی وجود دارد، همچنین بین جهت گیری مذهبی کلی، با شادکامی و کیفیت زندگی ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد. اما بین جهت گیری مذهبی بیرونی، با شادکامی و کیفیت زندگی رابطه‌ی معناداری از لحاظ آماری وجود ندارد. بنابراین، می توان گفت: که افراد با جهت گیری مذهبی درونی، از شادکامی و کیفیت زندگی بالاتری برخوردار هستند.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Relationship of Religious Orientation with Happiness and Quality of Life
    Abstract: 
    This study aims to investigate the relationship of religious orientation with happiness and quality of life among the students of Razi University in Kermanshah. 373 students (194 females and 179 males) were randomly chosen by using a sampling method. The data were collected from Alport’s Religious Orientation Scale (ROS), Oxford Happiness Inventory (OHI) and the questionnaire about quality of life, and simple correlation coefficient and Multiple Regression were used for analyzing the data. The findings show that the relationship of interior religious orientation with quality of life and happiness is positive, and the relationship of general religious orientation with happiness and quality of life is positive and significant. But, statistically, the relationship of outer religious orientation with happiness and quality of life is not significant. Therefore, we can say that the happiness and quality of life of those with inner religious orientation is greater.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     
    مقدمه
    دورة دانشجويي، دوره‌اي سرشار از پويايي، تحول طلبي، نوآوري و مجموعة تعاملي است که در نهايت، به توسعة اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه مي‌انجامد. در اين دوره، پويايي بيشتري از اين گروه‌هاي سني و صنفي متبلور مي‌گردد. در‌حالي‌که زندگي دانشجويان تحت تأثير عواملي همچون دانش جديد، دستيابي به تحقيق و توسعه و علم و فناوري رو به تغيير است، کيفيت زندگي آنها نيز تغيير مي‌يابد (رمضاني و نظريان مادواني، 1392).
    شاخة جديد علم روان‌شناسي و ديدگاه نوين آن، تحت عنوان رويکرد «روان‌شناسي مثبت‌نگر»، درصدد بررسي ظرفيت‌ها و قدرت‌هاي روان‌شناختي است. در ديدگاه جديد اعتقاد بر اين است که ويژگي‌هاي مثبت قابل اندازه‌گيري، مي‌توانند به‌عنوان سپري افراد را در برابر حوادث نامطلوب خطرزا محافظت نمايند (سليگمن و سکسيزنتر ميهالي، 2000). از اهداف اين رويکرد، شناسايي و تعريف مفاهيمي است که به تأمين سلامتي و شادکامي افراد و بهره‌مندي آنها از يک زندگي سالم کمک کند. يکي از مفاهيم اصلي اين ديدگاه، کيفيت زندگي است (حسينيان و همكاران، 1390). سازمان جهاني، کيفيت زندگي را عبارت مي‌داند از: تصورات افراد از موقعيت خود با توجه به شرايط فرهنگي و ارزشي که در آن زندگي مي‌کنند. هر چه اين تصورات مثبت‌تر و بهتر باشد، فرد از کيفيت زندگي بالاتري برخوردار است (ترخان، 1390). رويکرد عيني، کيفيت زندگي را به‌عنوان مواردي آشکار و مرتبط با استانداردهاي زندگي مي‌داند. اين موارد، مي‌توانند سلامت جسمي و شرايط شخصي ارتباطات و اقدامات شغلي و يا ساير عوامل اجتماعي و اقتصادي باشند. در مقابل، رويکرد ذهني کيفيت زندگي را مترادف با شادي و يا رضايت فرد در نظر مي‌گيرند. اين منظر، بر عوامل شناختي در ارزيابي کيفيت زندگي تأکيد مي‌کند (لهتو و همکاران، 2005). بين رويکرد ذهني و عيني، رويکرد جديدي به نام رويکرد «کل‌نگر» وجود دارد. نظريه‌پردازان اين رويكرد معتقدند که کيفيت زندگي، همانند خود زندگي، مفهومي پيچيده و چند بعدي است. در بررسي آن، هر دو مؤلفة عيني و ذهني را در نظر مي‌گيرند (مالکينا پينچ و پينچ، 2008). رضايي آدرياني و همکاران (1386)، در تحقيق خود نشان دادند که 2/33 درصد از دانشجويان داراي کيفيت زندگي متوسط، 9/4 درصد داراي کيفيت زندگي پايين مي‌باشند. در اين ميان، استرس و هيجان‌هاي منفي اغلب منجر به اضطراب، افسردگي و خشم مي‌شود که کيفيت زندگي دانشجويان را تحت تأثير قرار مي‌دهند (پيتر و همکاران، 2008). متخصصان براي کيفيت زندگي دو مشخصة اصلي در نظر گرفته‌اند که عبارتند از: شادي و رضايت. به عبارت ديگر، درک افراد از شادي و رضايت در ابعاد زندگي، تعيين‌کنندة سطح کيفيت زندگي افراد مي‌اشد (کافمن و استرنبرگ، 2001). شادي و شادکامي، يکي از موضوعات جالب است که همواره و از قديم‌الايام مورد توجه پژوهشگران، به‌يژه روان‌شناسان دنيا قرار داد، به‌طوري که در مورد آن، تا کنون پژوهش‌هاي زيادي صورت گرفته است (آرگيل، 2001؛ سليگمن و سکسيز منتيهالي، 2000). شادکامي به‌عنوان يک تجربة دروني مثبت و يکي از شاخص‌هاي سلامت رواني، ناشي از ارزيابي شناختي و عاطفي افراد از زندگي‌شان مي‌باشد که مورد توجه روان‌شناسان بسياري در سه دهة اخير قرار گرفته است (دنر، 2000). اينکه چه چيزي به شادکامي منجر مي‌شود، مورد بحث مجامع علمي مي‌باشد. در اين خصوص، ارسطو فيلسوف معروف معتقد است که شادکامي ترکيب يافته از عوامل هماهنگ دروني و بيروني است (برنا و سواري، 1389). شادکامي در اسلام، دو جز دارد که عبارتند از: رضا و نشاط. رضا به چهار بخش «شکر، صبر، طاعت و ترک معصيت» و نشاط به دو بخش «لذت مادي» و «لذت معنوي» تحليل مي‌شود. بنابراين، شادکامي ابعاد شش‌گانه دارد (جمالي و رضواني، 1391). براساس آنچه از متون ديني به‌ست مي‌آيد، شادکامي پايه نظري ديني دارد. مذهب، شادکامي را به چند طريق ارتقا مي‌دهد. براي نمونه،‌ اعمال مذهبي، مانند حضور در مساجد، تعامل و حمايت اجتماعي، شادي را افزايش مي‌دهد و به زندگي شخصي معنا مي‌دهد (عنايتي‌نوين‌فرد و حيدري رفعت، 1389). مذهب، يکي از قسمت‌هاي مهم زندگي مردم، بخصوص افراد بزرگسال را تشکيل مي‌دهد (لاودر و همكاران، 2006). همچنين مي‌تواند به نوعي در خدمت سبک و مکانيزم‌اي مقابله باشد. علاوه بر اين، محيط‌هاي مذهبي مي‌تواند به‌عنوان يک مبانجي در خدمت کيفيت زندگي ايفاي نقش کند (هانگ و همكاران، 2001). نخستين‌بار آلپورت و راس (1967)، با طرح دو نوع جهت‌گيري مذهبي دروني و جهت‌گيري مذهبي بيروني، رفتارهاي متمايز مذهبي را توصيف کردند. منظور از جهت‌گيري مذهبي، گرايش به انجام اعمال و تفکرهاي مذهبي است. بر اساس اين نظريه، در جهت‌گيري مذهبي دروني، مذهب در چارچوب خود مذهب مورد توجه قرار مي‌گيرد. در‌حالي‌که، در جهت‌گيري بيروني بر مذهب، به دليل دستاوردهاي ناشي از مذهبي بودن تأکيد مي‌شود (بهرامي، 1384). به عبارت ديگر، جهت‌گيري مذهبي مرجعيت بخشيدن به ساختار روابط و مناسبات انسان در تمام ابعاد آن، در پرتو رابطة انسان با خدا تعريف شده است (بهرامي، 1390). صحراييان و همكاران (1389)، در پژوهشي به بررسي رابطة نگرش‌هاي مذهبي با شادکامي، در بين دانشجويان دانشگاه علوم پزشکي شيراز پرداختند نتايج نشان داد که بين نگرش‌اي مذهبي و شادکامي دانشجويان رابطة معناداري وجود دارد. فرانسيس و همکاران (2000)، طي مطالعه‌اي به اين نتيجه رسيدند که حضور در کليسا، تعهد مذهبي، معنويت، کسب رضايت از طريق فعاليت‌هاي کليسا، باورهاي مذهبي و نگرش نسبت به آيين مسيحيت، به‌طور مثبت با شادکامي در ارتباط است. بررسي‌هاي ديني انجام شده در ايالات متحده نشان داده است، مردمي که خود را معنوي‌تر و مذهبي‌تر مي‌دانند، سطوح بالاتري از شادکامي را تجربه مي‌کنند (جان‌بزرگي و علي‌محمدي، 1387). سليگمن (2000) اظهار مي‌دارد، افرادي که امور مذهبي را به جا مي‌آورند، شادتر از ساير افراد هستند. لويس و کرويس (2006)، طي مطالعه‌اي به اين نتيجه رسيدند که بين مذهبي بودن و شادکامي همبستگي مثبت، اما ضعيف وجود دارد. هولدر و همکاران (2008)، طي مطالعه‌اي با عنوان گرايش به مذهب، نگرش‌هاي مذهبي و شادکامي در بين کودکان 12-8 ساله دريافتند که گرايش به مذهب، قوياً با شادکامي کودکان در ارتباط است و نه اعمال مذهبي. همچنين کودکاني که مذهبي‌ترند، شادکام‌ترند. کيم و همكاران (2004)، به اين نتيجه دست يافتند که جهت‌گيري مذهبي با هيجانات و عواطف مثبت، مانند خوش‌خلقي، مهرباني، شادکامي، اعتماد به نفس توجه و آرامش رابطة مثبت دارد. انگلهارت (2000)، در پژوهشي دريافت که 58 درصد از افرادي که يکبار يا بيشتر به کليسا مي‌روند، در مقايسه با 28 درصد از کساني که گاهي به کليسا رفتند و 14 درصد از افرادي که اصلاً به کليسا نرفته‌اند، احساس رضايت و شادکامي بيشتري در زندگي خود تجربه مي‌کنند و از کيفيت زندگي بالاتري برخوردارند. روحاني و معنوي‌پور (1387)، در پژوهش خود که بر روي 269 دانشجوي متأهل و کارمند انجام دادند، دريافتند که بين دينداري و شادکامي و رضايت زناشويي همبستگي مثبت معنادار وجود دارد. آزموده و همکاران (1386)، در پژوهش خود، که بر روي 200 دانشجوي دانشگاه شهيد بهشتي انجام دادند، دريافتند که بين جهت‌گيري مذهبي و شادکامي رابطه وجود دارد. کندا و همکاران (2006) رابطة بين مذهب/ معنويت با کيفيت زندگي را با واسطة مقابله در بيماران مبتلا به سرطان بررسي کردند و نتايج نشان داد که بين مذهب/ معنويت، با کيفيت زندگي رابطة مثبت وجود دارد. بالجاني و همكاران (1390)، در پژوهشي با هدف بررسي ارتباط بين مذهب، سلامت معنوي، اميد و کيفيت زندگي در بيماران مبتلا به سرطان دريافتند که بين مذهب و سلامت معنوي، با کيفيت زندگي در بمياران سرطاني ارتباط مثبتي وجود دارد. رحيمي و خير (2007)، در پژوهش خود نشان دادند که عواملي مانند: جنسيت، هوش، خانواده و نيازهاي معنوي مي‌توانند در کيفيت زندگي افراد تأثير بسزايي را داشته باشد. همچنين در پژوهش که توسط فيليپس و همكاران (2014)، با هدف بررسي ارتباط بين جهت‌گيري مذهبي با سبک‌هاي مقابله‌اي در بزرگسالان و جوانان انجام شد، نتايج نشان داد که مذهب، نه تنها مي‌تواند به‌عنوان يک سبک مقابله‌اي شناخته شود، بلکه عامل مهمي در رشد کيفيت زندگي و افزايش کيفيت معنوي آن باشد. ماهوني و همكاران (2002)، بعد از بررسي تحقيقات خود، به اين نتيجه رسيدند که عمل به باورهاي ديني موجب افزايش مشارکت اجتماعي، افزايش شادکامي و کاهش چشمگير پرخاشگري خواهد شد. در پژوهشي که پيراسته‌مطلق و نيک‌منش (1391)، با هدف بررسي نقش معنويت در کيفيت زندگي بيماران مبتلا به ايدز انجام شد، نتايج نشان داده است که معنويت بر کيفيت زندگي مبتلايان به ايدز مؤثر بوده است و به‌عنوان يک روش مقابله‌اي، نقش مهمي در ارتقا سلامت روان و کيفيت زندگي آنان ايفا مي‌کند.
    همچنين کيفيت زندگي و ارتقا سطح سلامت افراد جامعه، موضوع بسيار مهمي است که مورد توجه صاحب نظران بهداشت روان قرار گرفته است، از يك سو، مذهب و معنويت نيز از ابتداي خلقت بشر، قسمت عمده زندگي او بوده است. بنابراين، انسان وقتي به لذت و شادکامي و نشاط دروني مي‌رسد که خود را به خداوند يگانه بسپارد و او را محور همه امور بداند و خود را تسليم در برابر او. ازاين‌رو،‌ توجه به کيفيت زندگي و شادکامي دانشجويان و امور مذهبي آنها و عواملي که با کيفيت و شادکامي آنها در ارتباط است، لازم و ضروري به نظر مي‌رسد. بنابراين، هدف از اين پژوهش، با توجه به موارد مزبور عبارت است از: بررسي رابطة بين جهت‌گيري مذهبي با شادکامي و کيفيت زندگي در دانشجويان دانشگاه رازي کرمانشاه.
    روش پژوهش
    جامعة آماري اين پژوهش، کلية دانشجويان دانشگاه رازي کرمانشاه است که 373 دانشجوي (194 زن و 179 مرد) اين دانشگاه انتخاب شدند. روش اين پژوهش، مطالعات توصيفي- همبستگي و رگرسيون به روش ورود است.
    در اين پژوهش، از سه پرسش‌نامه استاندارد شده براي جمع‌آوري اطلاعات استفاده شده است:
    الف. مقياس جهت‌گيري مذهبي آلپورت (ROS): اين پرسش‌نامه 20 ماده‌اي، که 11 ماده آن مربوط به جهت‌گيري مذهبي بيروني و 9 ماده مربوط به جهت‌گيري مذهبي دروني است. در سال 1963، فگين، يک نسخه 21 ماده‌اي ساخت که همة گزينه‌هاي پرسش‌نامة آلپورت در آن انتخاب شده بود. علاوه بر اين، يک گزينه ديگر نيز به آن افزود که اين گزينه همبستگي بالايي (61%) با جهت‌گيري مذهبي بيروني داشت. از آن پس، اين پرسش‌نامه بيشتر مورد استفاده قرار گرفت. براي سنجش روايي اين آزمون در ايران، مقياس جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني فگين به فارسي ترجمه شد. صحت ترجمة آن، با بازخواني توسط متخصصان ديگر و ترجمه دوباره آن به انگليسي تصحيح گرديد. سپس، با بازنويسي‌هاي متعدد سعي در متناسب نمودن آن با بافت فرهنگي و مذهبي ايراني گرديد. گزينه‌ها، براساس مقياس ليکرت تنظيم گرديد. اعتبار اين پرسش‌نامه، توسط جان‌بزرگي، با استفاده از روش آلفاي کرونباخ 74% و توسط مختاري و همکاران 71% گزارش شده است (جعفري، 1389).
    ب. پرسش‌نامه شادکامي آکسفورد (OHI): اين ابزار، در سال 1990 توسط آرگيل و لو تهيه شده است. اين پرسش‌نامه 29 ماده‌اي، چهار گزينه دارد که گزينه‌هاي آن به ترتيب، از 0 تا 3 نمره‌گذاري مي‌شود. جمع نمره مواد 29 گانه، نمره کل مقياس را تشکيل مي‌دهد. نمره کل آزمودني از 0 تا 87 در نوسان است. آرگيل و همکاران، ضريب آلفاي 90% را با 347 آزمودني گزارش کردند. علي‌پور و نوربالا، در مطالعه خود نشان دادند که همة موارد 29 گانه آزمون با نمره کل، همبستگي بالايي دارند و آلفاي کرونباخ 93% و پايايي دو نيمه کردن آزمون، 92% گزارش شد (علي‌پور و نوري، 1390).
    ج. پرسش‌نامه کيفيت زندگي: در اين پژوهش، از فرم کوتاه شده پرسش‌نامه کيفيت زندگي سازمان بهداشت جهاني استفاده گرديد. روايي و پايايي ترجمه فارسي اين پرسش‌نامه، توسط نجات (1386) در جمعيت عمومي و بيماران مبتلا به مولتيپل اسکلروزيس در ايران ارزيابي شده است. اين پرسش‌نامه، داراي 26ماده و 4 بعد سلامت جسماني، رواني، اجتماعي و محيط فيزيکي مي‌باشد که به‌عنوان يک مقياس جامع مورد استفاده قرار مي‌گيرد و در مجموع، شامل کيفيت زندگي کلي و سطوح سلامت عمومي مي‌باشد. سؤالات پرسش‌نامه پنج گزينه‌اي هستند. حداقل نمره در اين مقياس، 26 و حداکثر، نمره 130 مي‌باشد (کجباف و همكاران، 1390).
    يافته‌هاي پژوهش
    به‌طور کلي، در پژوهش مورد نظر 373 نفر شرکت کرده‌اند که در اين ميان، 194 نفر (معادل 52) درصد از آنها زن و 179 نفر (معادل 48 درصد)از آنها را شرکت‌کنندگان مرد تشکيل داده‌اند.
    جدول 2. ميانگين و انحراف معيار مربوط به متغيرهاي مورد بررسي
    متغيرها    ميانگين    انحراف معيار    حداقل نمره    حداکثر نمره
    جهت‌گيري مذهبي دروني    54/31    55/7    9    45
    جهت‌گيري مذهبي بيروني    56/32    91/5    11    52
    جهت‌گيري مذهبي کلي    10/64    08/8    36    85
    کيفيت زندگي    94/83    63/12    45    118
    شادکامي    83/49    41/16    2    86
    همان‌طور که در جدول بالا مشاهده مي‌شود ميانگين جهت‌گيري مذهبي دروني 54/31 و انحراف معيار 55/7، جهت‌گيري مذهبي بيروني 56/32 و انحراف معيار آن 91/5، ميانگين جهت‌گيري مذهبي کلي 10/64 و انحراف معيار آن 08/8، ميانگين شادکامي 83/49 و انحراف معيار آن 41/16 و ميانگين و انحراف معيار کيفيت زندگي به ترتيب 94/83 و 63/12 مي‌باشد.
    جدول 3. ماتريس ضرايب همبستگي ميان متغيرها در گروه نمونه (373:n)
    متغيرها    1    2    3    4    5
    جهت‌گيري مذهبي دروني    -    "29/0-    "71/0    "15/0    "26/0
    جهت‌گيري مذهبي بيروني    "29/0-    -    "45/0    07/0    011/-
    جهت‌‌گيري مذهبي کلي    "71/0    "45/0    -    "20/0    "24/0
    کيفيت زندگي    "15/0    07/0    "20/0    -    "76/0
    شادکامي    "26/0    07/0    "24/0    "76/0    -
    P**=0/01
    جدول 3 نشان مي‌دهد که بين جهت‌گيري مذهبي دروني و کيفيت زندگي (15/0) و شادکامي (26/0)، رابطة مثبتي وجود دارد که در سطح 01/0 معنادار است. همچنين بين جهت‌گيري مذهبي کلي با شادکامي و کيفيت زندگي در سطح آماري 01/0 ارتباط مثبت و معناداري وجود دارد. اما بين جهت‌گيري مذهبي بيروني، با شادکامي و کيفيت زندگي رابطة معناداري از لحاظ آماري وجود ندارد.
    جدول 4. نتايج تحليل رگرسيون بين جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني و کيفيت زندگي با روش ورود
    متغير ملاک    متغير پيش بين    R    RS    R تعديل شده    نسبت F    
                            جهت‌گيري مذهبي دروني    جهت‌گيري مذهبي بيروني
    کيفيت زندگي    جهت‌گيري مذهبي دروني    15/0    024/0    022/0    206/9
    003/0    26/0:B
    15/0:β
    034/3:T
    003/0:P    
        جهت‌گيري مذهبي بيروني    20/0    041/0    035/0    843/7
    000/0    32/:B
    19/0:β
    69/3:T
    000/0:P    28/0:B
    134/0:β
    51/2:T
    012/0:P
    همان‌طور که جدول 4 نشان مي‌دهد، ضريب همبستگي چندگانه براي ترکيب خطي متغيرهاي جهت‌گيري مذهبي دروني و جهت‌گيري مذهبي بيروني دانشجويان با کيفيت زندگي 20/0=R و ضريب تعيين 041/0=RS  و نسبت 843/7=F که در سطح معناداري 000/0 =P معنادار است و جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني 041/0 درصد واريانس کيفيت زندگي را تبيين مي‌کنند.
    جدول 5. نتايج تحليل رگرسيون بين جهت‌گيري مذهبي بيروني و دروني با شادکامي با روش ورود
    متغير ملاک    متغير پيش بين    R    RS    R  تعديل شده    نسبت F    
                            جهت‌گيري مذهبي دروني    جهت‌گيري مذهبي بيروني
    شادکامي    جهت‌گيري مذهبي دروني    267/0    1/7    069/0    509/28
    000/0    581/0 :B
    267/0:β
    339/5 :T
    000/0 :P    
        جهت‌گيري مذهبي بيروني    277/0    7/7    072/0    311/15
    000/0    630/:B
    290/0:β
    533/5:T
    000/0:P    209/0 :B
    575/0:β
    439/1 :T
    151/0:P
    همان‌طور که جدول 5 نشان مي‌دهد، ضريب همبستگي چندگانه براي ترکيب خطي متغيرهاي جهت‌گيري مذهبي دروني و جهت‌گيري مذهبي بيروني دانشجويان با شادکامي 27/0=R و ضريب تعيين 7/7=RS  و نسبت 311/15=F که در سطح معناداري 000/0 =P معنادار است و جهت‌گيري مذهبي دروني و بيروني 7/7 درصد واريانس شادکامي را تبيين مي‌کنند.
    بحث و نتيجه‌گيري
    اين پژوهش، با هدف بررسي رابطة بين جهت گيري مذهبي با شادکامي و کيفيت زندگي انجام گرفت. بنابر يافته‌هاي موجود در جدول 4، نتايج نشان داد که بين جهت‌گيري مذهبي کلي و دروني با کيفيت زندگي رابطة مثبت و معناداري وجود دارد. ايمان به خدا و قدرت بي‌نهايت، با کيفيت زندگي در ارتباط است. اين نتيجه، با يافته‌هاي بالجاني و همکاران (1388)، کندا و همکاران (2006)، فيليپس و همكاران (2014)، دارلين و همكاران (2004)، پيراسته‌مطلق و نيک‌منش (1391) هسو است. در تبيين اين نتيجه، مي‌توان گفت: مذهب و اعمال مذهبي، مانند حضور در مساجد، نماز خواندن و ... در راستاي اعتقاد به خدا به‌عنوان قدرت لايتناهي است که ياد خداوند موجب آرامش فرد مي‌شود. اين آرامش دروني و روحي موجب افزايش کيفيت زندگي شخص مي‌شود. همچنيني اعتقاد به خدا، باورهاي توحيدي، توکل به خداوند و اعتقاد به معاد موجب مي‌شود فرد در برابر ناملايمات صبور باشد و آن را تحت قدرت باري تعالي بداند و باغث افزايش کيفيت زندگي وي شود. از سوي ديگر مذهب با هدف قرار دادن باورهاي شناختي فرد، افراد را تحت تأثير قرار مي‌دهد که موجب افزايش کيفيت زندگي وي مي‌شود.
    همچنين، همان‌طور که در جدول 5 آمده است، نتايج نشان داد که بين جهت‌گيري مذهبي کلي و شادکامي و جهت‌گيري مذهبي دروني، با شادکامي رابطة مثبت وجود دارد. نتايج اين پژوهش، با تحقيقات سليگمن (2000)، آرگيل (2001)، روحاني و معنوي‌پور (1387)، آزموده و همکاران (1386)، لويس و کرويس (2006)، فرانسيس و همکاران (2000) و... همخواني دارد. در تبيين اين موضوع، چنانکه ويليام جيمز بيان کرده است، چنانچه احساسات مذهبي در زندگي باشد، نيروي روز افزوني درکار و زندگي او وارد مي‌کند و هيجان و شور زندگي را زنده نگه مي‌دارد. در نتيجه، احساسات مذهبي مانع از آن مي‌شود که انسان در کلية مراحل زندگي خود دچار نااميدي شود و هميشه شوق به زندگي در او پايدار باشد و موجب ايجاد شادکامي در انسان شود. داشتن هدف‌هاي مذهبي، هدفمند بودن زندگي و عشق و علاقه به خدا، يکي از راه‌هاي اصلي براي رسيدن به شادکامي است. بنابراين، به اين نتيجه مي‌رسيم که ممکن است در زندگي شادکامي و نشاط موقتي وجود داشته باشد، اما اگر اين نشاط همراه با ايمان به خداوند و اطاعت از فرامين او همراه گردد، اين شادکامي دائمي خواهد بود و رضايت‌مندي مادي و معنوي را دربر خواهد گرفت (جمالي و عباسي، 1391) .
    روشن است که انجام هر پژوهش، به‌ويژه در حوزة علوم انساني، که مخاطبان افرادي با ويژگي‌هاي منحصر به فرد هستند، با محدوديت‌ها و موانعي همراه است. اين پژوهش نيز از اين محدوديت‌ها و موانع مواجه است. اين پژوهش، تحقيقي مقطعي مي‌باشد که در يک دورة زماني خاص شرکت‌کنندگان را مورد بررسي قرار داده است. اين امر، نتيجه‌گيري کلي را دشوار مي‌سازد. ازآنجاکه جامعة آماري اين پژوهش، دانشجويان رازي کرمانشاه است، تعميم نتايج به ساير دانشجويان در دانشگاه‌هاي ديگر، بايد با احتياط صورت گيرد. مذهب و اعمال مذهبي و ديني، از مهم‌ترين عوامل پيش‌بيني کننده احساس شادکامي است. ازاين‌رو، متوليان امور آموزش کشور، به هدف اينکه دانش‌آموزان و دانشجويان شادکام‌تر تربيت کنند، پيشنهاد مي‌شود که همسو با برنامه‌هاي آموزشي خود، برنامه‌هاي مذهبي و ديني و معنوي بيشتري را در برنامه‌هاي خود بگنجانند .پيشنهاد مي‌شود متغيرهاي پژوهش و روابط بين آنها در دوره‌هاي زماني مختلف مورد بررسي قرار گرفته، با يکديگر مقايسه شوند تا با اطمينان بيشتري به نتيجه‌گيري و تعميم دربارة يافته‌ها بپردازيم. علاوه بر استفاده از پرسش‌نامة خود گزارشي، از روش‌هاي ديگر جمع‌آوري اطلاعات استفاده شود. همچنين به بررسي کردن ويژگي‌هاي شخصيتي، شناختي، هيجاني و ديگر متغيرهاي روان‌شناختي در بين اين دانشجويان پرداخته شود.
     
     

     

    References: 
    • آزموده، پيمان و همكاران، 1386، «بررسي رابطة بين جهت‌گيري مذهبي با سرسختي و شادکامي در بين دانشجويان»، روان‌شناسي، ش 1، ص 60-74.
    • بالجاني، اسفنديار و همكاران، 1390، «بررسي ارتباط بين مذهب، سلامت معنوي، اميد و کيفيت زندگي در بيمارات مبتلا به سرطان»، فصلنامه دانشکده پرستاري و مامايي مشهد، دوره اول، ش 1، ص 51-62.
    • برنا، محمدرضا و كريم سواري، 1389، «ارتباط ساده و چندگانه نگرش‌هاي مذهبي، سلامت رواني، رضايت از زندگي و عزت نفس با احساس شادکامي درر بين دانشجويان»، يافته‌هاي نو در روان‌شناسي، ش 4، ص 76-87.
    • بهرامي، فاضل، 1384، «نقش باورهاي مذهبي دروني و بيروني در سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان»، فصلنامه توانبخشي دانشگاه علوم بهزيستي و توان‌بخشي، سال ششم، ش 1، ص 42-47.
    • پيراسته مطلق، علي‌اکبر و زهرا نيک‌منش، 1391، «نقش معنويت در کيفيت زندگي بيماران مبتلا به ايدز»، مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد، دوره بيستم، ش 5، ص 571-581.
    • ترخان، مرتضي، 1390، «اثربخشي درمان بين گروهي کوتاه مدت بر بهزيستي رواني کيفيت زندگي همسران افراد معتاد»، روان‌شناسي تربيتي دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنکابن، ش 1، ص 23-36.
    • جان‌بزرگي، مسعود و كاظم علي‌محمدي، 1387، «بررسي رابطة ميان شادکامي با جهت‌گيري مذهبي و شادکامي روان‌شناختي و افسردگي در دانش‌پژوهان مؤسسه آموزش پژوهشي امام خميني قم در سال تحصيلي 85-86»، روان‌شناسي و دين، ش 2، ص 131-146.
    • جعفري، عليرضا، 1389، «بررسي رابطه بين جهت‌گيري مذهبي با شيوه‌هاي مقابله با استرس»، علوم رفتاري، ش 1، ص 91-114.
    • جمالي، طيبه و رضوان عباسي، 1391، «بررسي رابطة جهت‌گيري مذهبي و شادکامي در دانشجويان دانشگاه پيام‌نور»، در: کنگره بين‌المللي فرهنگ و انديشه ديني، ص 1-10.
    • حسينيان، سيمين و همكاران، 1390، «پيش‌بيني کيفيت زندگي معلمان زن براساس هوش هيجاني و هوش معنوي»، دوره سوم، مشاوره شغلي سازماني ، ش 9، ص 42-60.
    • رضايي آدرياني، مرتضي و همكاران، 1386، «مقايسه ميزان افسردگي، اضطراب، استرس و کيفيت زندگي دانشجويان دختر و پسر مقيم خوابگاه‌هاي دانشجويي»، مجلة پژوهش پرستاري، ش 2، ص 34-36.
    • رمضاني، عليرضا و عباس نظريان مادواني، 1392، «ارتباط بين هوش هيجاني، آمادگي جسماني و کيفيت زندگي دانشجويان»، پژوهش‌هاي کاربردي در مديريت ورزشي، ش 2، ص 85-92.
    • روحاني، عباس و داود معنوي‌پور، 1387، «رابطة عمل به باور ديني با شادکامي و رضايت زناشويي در دانشگاه آزاد واحد مبارکه»، دانش و پژوهش در روان‌شناسي، ش 35و 36، ص 18-206.
    • صحراييان، علي و همكاران، 1389، «رابطة نگرش مذهبي و شادکامي در بين دانشجويان پژشکي دانشگاه علوم پزشکي شيراز»، فصلنامه دانشگاه علوم پزشکي و خدمات بهداشتي واحد گناباد، ش 1، ص 69-75.
    • علي‌پور، احمد و ناهيد نوري، 1390، «بررسي پايايي و روايي مقياس افسردگي- شادکامي»، اصول بهداشت رواني، ش 31 و 32، ص 64-89.
    • عنايتي‌نوين‌فرد، علي و ابوذر حيدري‌رفعت، 1389، ‌«رابطة نگرش ديني و شادکامي در بين دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس»، روان‌شناسي دين، ش 4، ص 61-72.
    • کجباف، محمدباقر و همكاران، 1390، «بررسي تأثير آموزش شادکامي بر کيفيت زندگي زوجين مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان»، خانواده پژوهي، سال هفتم، ش 25، ص 69-81.
    • Allport, G. W, & Ross, J. M, 1967, Personal religious orientation and prejudice, Journal of Personality and Social Psychology, v. 5, p. 432-433.
    • Argle, M, 2001, The psychology of happiness, Routledgo.
    • Canda, & et al, 2006, Active coping mediate the associator between religorn spirituality and quality of life in ovarian cancer, Gynecologyiconcologycon lin, v. 101, p. 102-107.
    • Diener, E, 2000, Subjective well-being the science of happiness and a personal for national index-American psychologist, v. 55, p. 34-43.
    • Francis, L J, & et al, 2000, Religiosity and happiness: During adolescence, young adulthood, and later life, Journal of Psychology & Christianity, v. 19, p. 245–257.
    • Holder, & et al, 2008, Spirituality, Religiousness, and Happiness in Children Aged 8–12 Years.
    • Huang, C.Y, & et al, 2011, An exploratory study of religious involvement as amoderatorbetween anxiety, depressive symptoms and quality of life outcomes of older adults, Journal of Clinical Nursing, v. 21, p. 609-619. http://dx.doi.org/10.1111/j.1365-2702.2010.03412.x.
    • Iengelhart, R, 2000, Culture shift in advanced industrial society, Princeon, NJ:Prenceton University press.
    • Kaufman, J, C, & Sternberg, R, J, 2001, Human ability, Annual review of psychology, v. 49, p. 479-502.
    • Kim, Y. M, & et al, 2004, Spirituality and affect, Afunction of changes in religiouse affiliation, Journal of family psychology, v. 13, p. 3-17.
    • Lauder,W, & et al, 2006, Socialcapital, age and religiosity in people who are lonely, 334–340.http://dx.doi.org/10.1111/j.1365-2702.2006.01192.x.
    • Lehto, S, & et al, 2005, Predictors of quality of life in newly diagnosed melanoma and breast cancer patient, Annals of oncology, v. 16, p. 805-816.
    • Lengelhart, R, 1990, Culture shift in advanced industrial society. Princeon, NJ:Prenceton University press.
    • Lewis ,C, & Cruise, S, 2006, Religion and happiness: Consensus, contradictions, comments and concerns, Mental Health, Religion & Culture, v. 9 (3), p. 213–225.
    • Mahoney, A, & Others, 2002, Marriage and the spiritual realm: the role of proimal and distal religious. constructs in marital functioning, Journal of family psychology, v. 13, n. 3 (17), p. 100-115.
    • Malkina-Pskh, I. G, & Pykh, y. Q. A, 2000, Quality –of-life in catorsat dirfent scales: the orical background, Ecological Indicators, v. 8, p. 854-862.
    • Michalos, A. (2007). Education, happiness & well-being. Paper writhen for the enternational conference on is happiness measurable and what do these measures mean for publicpolicy? At rom, 2-3. April 2007, University of romtor vergate.
    • Peters, Y, & et al, 2008, Predictors of quality of life: Aquantiative investigation of the stress- coping model in children.
    • Phillips, D, & et al, 2014, The Relationship between Religious Orientation and Coping Styles among Older Adults and Young Adults, Journal of Psychology and Behavioral Science, v. 2, N. 1, p. 29-43.
    • Rahimy M, & Khayer, M, 2007, The pattern of communication and quality of life for high school students in Shiraz, Journal of Educational Studies and Psychology University of Mashhad, v. 1, p. 5-25.
    • Seligman, M. E. P, & Csikszenmihaly, M, 2000, Ppsitive psychology: An introduction, American psychologist, v. 55, p. 5-14.
    • Sligman, M, 2000, Authenic happiness: Using the new positive psychology to realize your potential for lasting fulfillment, New York: ferr press.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشیدی، علیرضا، ملک محمدی، فاطمه، شریفی، سارا.(1395) بررسی رابطه‌ی بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی. فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(1)، 143-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    علیرضا رشیدی؛ فاطمه ملک محمدی؛ سارا شریفی."بررسی رابطه‌ی بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی". فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9، 1، 1395، 143-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشیدی، علیرضا، ملک محمدی، فاطمه، شریفی، سارا.(1395) 'بررسی رابطه‌ی بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی'، فصلنامه روان‌شناسی و دین، 9(1), pp. 143-154

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رشیدی، علیرضا، ملک محمدی، فاطمه، شریفی، سارا. بررسی رابطه‌ی بین جهت گیری مذهبی با شادکامی و کیفیت زندگی. روان‌شناسی و دین، 9, 1395؛ 9(1): 143-154